ژاله وفا
jalehwafa@yahoo.de

تعزیه "انتخابات "عاری از صداقت

متن سخنرانی ژاله وفا در جلسه بحث پاریس به دعوت مجامع اسلامی ایرانیان روز شنبه هفدهم خرداد 88 یک هفته قبل از" انتخابات"

سخنان خود را با شما حضار محترم با بیان یک خاطره کودکی خود آغاز می نمایم .8ساله بودم که در مسافرت به مشهد برای اولین بار شاهد صحنه های یک تعزیه خیابانی شدم. در عالم کودکی خود محو آن نمایش شدم . اما در آخر آن نمایش تعزیه شاهد امری شدم که ذهن کودکی ام نیزدر آن زمان قادر به هضم آن نبود. آن منظره گرفتن عکس یاد گاری شمر و یزید و امام حسین دست بر گردن هم بود ! این خاطره به علت گذر زمان مثل یک پیچک خشک شده بر ذهن من چسبیده بود .تا اینکه در دو ماه اخیر در نمایش تعزیرات به اصطلاح" انتخابات" نظام حاکم با مشاهده صحنه ها ، گفته ها و نوشته هاو تحیل های متضاد غیر قابل هضم ،آن خاطره دوباره برای من زنده شد.به جز اینکه در تعزیه این نمایش" انتخابات" رژیم ، جای صداقت و مظهرآزادگی خالی بوده و هست.

◄ وقتی تجربه نشان داده که اساس و شیوه مالوف نظام ولایت فقیه همواره بر تقلب و بی ارزش شمردن رای مردم بوده است ، استثنا کردن این" انتخابات "و امید داشتن به صداقت راس نظام ولایت فقیه درمحترم انگاشتن آرای مردم ، نه تنها خامی بلکه بی حرمتی و بی صداقتی به اهمیت درس تجربه هایی گرانبها است که بسا با رنج فراوان در پروسه تاریخی یک ملتی کسب می شود.
◄ وقتی مشاهده می کنیم که فردی همانند آقای کروبی را که بر مسندهای حساس این نظام چون ریاست مجلس سوم و ششم تکیه زده بود و برحکم حکومتی صحه گذارده و مکانیزمهای دفاع از حقوق انسانها به رایزنی فردی و چانه زنی در سطوح حاکمیت تقلیل می دهد ، به یکباره نسلون ماندلا ایران قلمداد می کنند،
◄ وقتی شخصی مانند آقای میر حسین موسوی نخست وزیر دوران جنگ 8 ساله و عضو شورای عالی دفاع که در ادامه جنگ 8 ساله نقش و مسئولیت مستقیم داشته است ( به اذ عان آقای هاشمی 1000 میلیارد دلار خسارت و خرابی ببار آورده)و نسلی را قربان کرده است ، به یکباره بر باد دادن سرمایه های ملی را مدیریت موفق خود نام می نهد . وقتی کسی که زیربار مسولیت عضویت مستقیم داشتن نمایند وزیر اطلاعات خود آقای ری شهری د ر هیات 3 نفره صدور حکم اعدام برای بیش از0 300 نفر در سال 67 همانا دربزرگترین قتل های سیاسی تاریخ معاصرمیهنمان درنمی رود وبه علت اسطوره کردن نظام و شخص آقای خمینی حتی از یاد آن جنایت نیز می گریزد، وقتی شخصی مانند ایشان سردبیر ارگان حزب حاکم وقت، و عضوشورای مرکزی حزب یکه تاز جمهوری اسلامی بوده است که به استناد آرشیو همان روزنامه ،ضد فرهنگ چماقداری و تواب سازی را در دهه مخوف 60 ترویج می کرده است ،و تا کنون نیز از رفتار قدیم خود تبری نجسته ،خود را منجی ایران نیز وانمود می کند ، در تعزیه" انتخابات "به یک باره بدل به باراک موسوی می گردد،
◄ وقتی که شخصی همانند آقای محسن رضایی فرمانده قدرتمند سپاه در جنگ 8 ساله را که نسلی را بباد داد واکنون نیز اعضای اصلی باند مافیای سپاه می باشد ، واسلاو هاول ایران جا می زنند، و وقتی...
بله این صحنه های متضاد با واقعیت خاطره آن" عکس یادگاری" صحنه تعزیه در 8 سالگیم را در ذهنم دوباره زنده کرد.
اگر در عالم تعزیه و نمایش وخیال می توان بین ضدین جمع کرد ،اما درعالم واقعیات ، نشاندن خیال و مجاز به جای واقعیات وقلب واژگان و پنهان کردن محتواهای ضد و یکسان باوراندن محتواهای ضد یکدیگر با ساختن شکل وصورت یکسان آنهم از راه قیاس صوری، تنها مهارت و سحر و معجزه و کرامات گردانندگان صحنه تعزیه" انتخابات "در نظام ولی فقیه می تواند باشد.
این امر که در نظام ولایت فقیه انتخاباتی در واقع وجود ندارد، چون نظام غیر دموراتیک است ،غیر آزاد است ،نیمی از جمعیت ایران یعنی زنان ازکاندیدا شدن محروند وهمین حق نیز از اقلیتهای مذهبی و نیروهای دگر اندیش و مخالف سلب شده است ، و اینکه رهبری این نظام در واقع صف ما مردم را می خواهد و نه رای ما را ،تا بلکه در سطح افکار عمومی جهان صف های ما را نشان و علامت مشروعیت داشتن خود و یگانگی ملت و نظام بباوراند وبه ضرس قاطع عاقبت نیز نامزد مود نظر خود را از صندوق بیرون می آورد ، اموری بدیهی هستندکه به خودی خود شرکت در" انتخابات" این نظام را غیر موجه جلوه می دهد.
قصد من امشب تکرار این امور نیست.امشب قصد دارم که سحرجدید ساحران و حافظان و ملتزمان به نظام فرعونی و مافیایی ولایت فقیه را شناسایی کنیم و راه حل بسنجیم.در جریان صحنه نمایش" انتخابات" این بار طرفداران نگاه داشتن مردم در چهاچوب متصلب این نظام جمله ای را مستمسک کشاندن مردم به پای صندوقهای رای قرار داده اند.آن جمله از این قرار است:" احمدی نژاد ایران را به سراشیبی سقوط کشانده است پس باید به جای احمدی نژاد به موسوی و یا کروبی رای داد واگردر رای دادن مشارکت مردم اکثریتی باشد امکان هر گونه تقلب گرفته خواهد شد"
راست آن است که با این جمله و ادعا در واقع امر پرده بر حداقل 5 واقعیت می کشانند تا واقعیت آن 5 امر از معرض چشمان بصیرت بین مردم پنهان بماند. با هم نظاره کنیم:
1 - با این جمله، ابتدا احمدی نژاد تدارکات چی را مسبب همه ی مشکلات و معضلاتی معرفی می کنند که منجر به خرابی ها ی موجود در این 30 سال شده است و سوراخ دعایی به بزرگی ولی فقیه و قانون اساسی آن را داوطلبانه گم می کنند! آنهم صرفا با اين بهانه که کشور را از اين موقعيت بحرانی خارج کنيم. از یاد ها می برند که ماهیت این نظام با بحران سازی عجین شده است بحران گروگانگیری ، بحران انقلاب فرهنگی بحران جنگ 8 ساله بحران روابط با عربستان و مصر بحران صدور تروریسم ، کشتار حداقل 60 نفر از اپوزیسیون ، بحران اتم ، بحران قتلهای زنجیره ای و... همه و همه از ابتدای شکل گیری نظام ولایت فقیه کشور را به سراشیبی سقوط راهبر شده است و با همه نقش مخربی که مهره ای همچون احمدی نژاد در ویرانی وطن ایفا کرده است ،به بحرانهای ساخته شده در دوران احمدی نژاد محصور نمی شود.
2 - با جمله مذکور تدارکاتچی دیگری را که خود در گذشته در خرابی اوضاع کشور سهیم بوده ونقش موثر ایفا کرده را به جای تدارکاتچی فعلی منجی ایران جا می زنند و فراموش می کنند که سخن بر سر شخص نیست ، چرا که حتی بر فرض تحول در نظر یک کاندیدا نسبت به خطاهای گذشته خود و حر شدن وی نیز ، نبایستی ذهن از این واقعیت غفلت کند که اختیارات بسیار محدود ریاست جمهوری در قانون اساسی نظام ولایت فقیه ،جا و محل برای اقدامی که به بهتر شدن وضع مردم منجر شود ، باقی نگذاشته است جز تدارک دیدن اختیارت و امکانات ولی فقیه برای سرکوب حقوق ملت .
3 - در جمله مذکور وقتی می گویند ایران در سراشیبی سقوط است، هر عقل سلیمی اذعان می کند که در شرایط سقوط یک کشور ، وخامت اوضاع ایجاب می کند که تغییرات اساسی و ساختاری را پیشه کرد تا مملکت از خطر سقوط برهد ونه اینکه آنها را به تغییرات جزئی و به قول آقای موسوی ،تغییرات مدیریتی تلقیل داد . تغییراتی در سطح برداشتن گشت ارشاد که آنهم در حیطه اختیارات ولی فقیه است و یا دایر کردن دوباره سازمان برنامه و بودجه .وقتی ملتی در بیش از 3 دهه حقوق ابتدای اش پایمال شده است تغییرات جزئی و رایزنی ها ، در نظامی که راس آن تام الاختیار است و حرفش فصل الخطاب تلقی میشود آنهم به این معنی که هیچ کس را یارای دم بر آوردن واظهار کوچکترین مخالفتی با امر اونبایستی باشد ، نمی توان تضمینی پایدار برای تحقق آن حقوق دانست .
4 - وا ما واقعیات چهارمی را که با جمله مذکور از دیده ها پنهان می نمایند ، این است که بسیاری از اصلاح طلبان حکومتی ( و حتی برخی ملی. مذهبی ها منجمله آقای سحابی ) فراموش می کنند که آنقدرضرورت وجود و ادامه حیات نظام حاکم را اسطوره کرده اند که بارها ندا داده اند( خصوصا در زمان کشتار دانشجویان در 18 تیر78 در روزنامه نشاط مقاله نوشتند که ):" درصورت نبود و سقوط نظام ولایت فقیه کشور دچار هرج و مرج و جنگ داخلی میگردد" و اکنون با پشتیبانی از جمله فوق الذکر ، خود حرف قبلی خود را نقض کرده و اذعان می دارند که سقوط ایران در زمان حیات نظام حاکم امکان پذیر است ! اما متاسفانه هنوز نیز با ذکر و تکرار جمله" احمدی نژاد ایران را به سراشیبی سقوط راهبر می شود "توجه اصلی مردم را از واقعیت اصلی که کلیت نظام و رهبری در راس آن است، منحرف و به سوی تنها یک مهره ای همچون احمدی نژاد می چرخانند.و جمله فوق الذکر را پوششی می کنند براین واقعیت که خشونتها و سیاستهای مخرب کل نظام ولایت فقیه است که ایران را به ورطه سقوط کشانده است و با از بین رفتن عامل اصلی سقوط ، ایران نه تنها به ورطه سقوط کشیده نمی شود بلکه حیات و بالندگی می گیرد .
5 - پرده پنجم را بر این واقعیت میکشانند که حق ،ولایت جمهور مردم است که با وجود ولایت فقیه تام الاختیار مطلقه نقض شده است و رای دادن نه اعاده این حق بلکه وسیله ای برای مشروعیت دادن به ولایت مطلقه است. و در فردای انتصابات خواهیم دید که این نظام ازحضور مردم در پای صندوقهای رای سوء استفاده کرده و ضمن جا سازی نامزد خود در صندوقها ، شرکت مردم را به افکار عمومی نمایش اقتدار و مشروعیت خود وانمود می کند.چرا که نباید فراموش کرد قانون قدرت ایجاب میکند تمرکز هر روز در دست ولی فقیه بیشتر شود و برای این تمرکز نظام نیاز به نامزدی مطیع و فاسد که جدا جز تداکاتچی نقشی دیگر ایفا نکند دارد. از اینرو حتی تغییرات بسیار جزئی را نیز بر نمی تابد. لذا چاره نه شرکت در" انتخابات" بلکه سازماندهی مردم برای مخالفت با مانع اصلی که کل نظام است می باشد.
بنا بر توضیحات فوق محرز شد که باجمله مزبور دو صورت با دو محتوای متضاد یکسان باورانده میشود : از مردم خواسته می شود الف – حق حاکمیت خویش را نادیده بگیرند و ب – در برابر تضاد با احمدی نژاد، تضاد اصلی خود با کل نظام را از یاد ببرند و ج - به مردم جهان با صف بستن در جلو حوزه های رای یگانگی نظام و ملت را نمایش بدهند . البته همه میدانیم ﺁنهایی که قلم و قد م خود را در خدمت به یک نظام آنهم قدرتی مافیایی می سپارند ، ولو پاک ترین کسان نیز باشند، هر روز بیشتر از روز پیش، بوم و رنگ ﺁن نظام را به خود می گیرند. از این رو است که ، از خاصیتهای تحریم آنهم تحریمی که ولایت جمهور مردم را به خود آنها باز میگرداند ، یکی شفاف کردن هویتها و راه و روشها است .
1 - تحریم نمایش"انتخابات" این امر را خاطر نشان عقل بصیرت بین می کند که جهت تحول هر قدرتی از بد به بدتر و از بدتر به بدترین است . بنا بر این ، با تسلیم شدن به بد، ﺁدمی فراموش می کند که مدتها است تسلیم بدترین که خود نظام ولایت فقیه است ، شده است.
2 - تحریم اهمیت این امر گوشزد می کند که نیمه رها کردن تجربه هایی که یک ملت کسب می نماید ،منجر تحمل دوباره خسارات می گردد . و یاد آور این امر است که تجربه سرکوب مطبوعات و قتلهای زنجیره ای و ایلغار کوی دانشجویان در 18 تیرو تشدید تضییع حقوق ملت و تقویت باندهای جدید مافیا ومطلق العنان بودن دولت سایه و ... در 8 سال دوران اصلاحات این امر را بر همه کسانی که به اصلاح پذیر بودن نظام ولایت فقیه باور داشتند و آنرا جدی گرفته بودند آشکار گر داند که اصلاحی که بخواهد در چهارچوب نظامی صورت گیرد که در آن قدرت در ولی فقیه فوق قاون تمرکز یافته است ،تنها در راستای گسترده تر شدن اختیارات ولی فقیه میسر است و نه در مسیر تحقق حقوق ملت. احال اگر کسانی خود را به خواب می زنند و از تجربه درس نمی گیرند ، نتایج آن خیال خوش را بزودی به مثابه واقعیتی تلخ خواهند دید.
3 - تحریم عملی انفعالانه نیست ، بلکه خود عملی کنش گر و آغاز یک حرکت معین با اهداف و نتایج مشخص است.
4- مادامی که اذهان مردم محل عمل را چهارچوب متصلب نظام ولایت فقیه بدانند ، هر عملی واکنش محتوم حاکم و محدوده تنگی میشود که این نظام از قبل برای مردم تعیین میکند .
5 - حرکت تحریم واجد این حسن عظیم است که محل عملش و خاستگاهش نه درون نظام حاکم که خود مردم است. این تغییر محل عمل است که باز کننده جولانگاه فراخ عمل برای تحقق حقوق ملت است.
6 - حسن دیگر تحریم این است که مبنای عمل را نه محدوده ناتوانی ذاتی نظام حاکم ، بلکه بر توانایی بی کران یک ملت مصمم به تحقق خواسته های خود ،می گذارد .ما مردم و شهروندان ایرانی چنانچه یکپارچه دست به عملی همچون حضور میلیونی خود در تظاهرات پایان دوره شاه در داخل و خارج از کشوربزنیم ، هیچ نظامی هرچند مسلح تاب تحمل این حضور متحد یک ملت که مرز نمیشناسد و تمامی ایرانیان اقصی نقاط کشور را با یک هدف بهم می پیوندد و توانایی منبعث از آن را نخواهد آورد.
7- هر چقدر شرکت در" انتخاباتی " که نظام حاکم مختصات و ویژه گیهایش را تعیین کرده است ، منجر به از هم گسستگی و انشقاق و حتی تضاد میان بخشها و گروههای مختلف مردمی میشود ، تحریم سازنده همبستگی و اتحاد عمل یک ملت است که خواسته های مشترکش ضامن واقعی جمهوریت و تحقق حق حاکمیت ملی میباشد.
8 - در سایه این همبستگی ، جنبشهای زنده و فعال و متنوع مردمی تحقق مطالبات خود را نه از نظامی مستبد و ناتوان و ضد رشد و آزادی خواستار خواهند شد بلکه با تکیه بر اصل تعمیم رهبری کلیه شهروندان بصورت مساوی و برابر در قبال تحقق حقوق ملی خود کوشا میشوند. 9- تحریمی اینچنین نه تنها ابتر نیست و به عدم شرکت در "انتخابات "خلاصه نم یشود ،بلکه واجد چند حسن دیگر نیز هست:
الف :ما مردم را مشوق می شود که تحقق خواسته های خود را از دیگری خصوصا قدرتی بیگانه با آن خواسته ها چه در داخل و چه در خارج ، طلب نکنیم .لذا عملگرایی واقعی را به معنای عمل کنشگرانه خود ملت و نه منفعلانه منتظرتغییرات ناچیز از طرف نامزدهای مورد تایید نظام شدن ، دامن میزند.
ب: سبب می گردد که ما مردم به این مصلحت ضد حقیقت باور نیاوریم که ناتوانی و عجز نظام حاکم را در احترام به اجرای حقوق ملت ، به زیاده خواهی و مذموم بودن مطالبات حداکثری خود تعبیر کنیم. چرا که اولا حقوق ذاتی انسانها هستند. حقوق ذاتی را منجمله حق حیات را نمی شود به شکل نیمه خواستار شد ! و نیز هیچ مقام و قدرتی مالک آنها نیست.ثانیا این ذهنیت راهگشا را جانشین میکند که نمیتوان از اجرای حقی و یا حقوق بنام رعایت حقی دیگر چشم پوشید.از اینرو مطالبات حد اکثری تحقق حقوق همه اقشار ملت را در بر خواهد گرفت و جلو تضییع حقوق ملت را به نفع قدرت حاکم می گردد.
ج: با عمل کنشگرانه تحریم، ملت ایران که در قرن معاصر خود در منطقه و سطح جهان پیشتاز برداشتن موانع تحقق مردم سالاری بوده است و نیز فرهنگ و ادب کهن این مرز و بوم رسالت تببین و تدوین آگاهی ملی و مبارزه با ذهنیتهای مانع و رادع را همواره بر دوش گرفته ،خط بطلانی بر ذهنیت کاسبکارانه محاسبه "هزینه و فایده " آنهم در امر مهم مبارزه که به سرنوشت نسل کنونی و نسلهای آینده مربوط است ،می کشد.
د- تحریم دنباله دارد درمسیر تجربه بر ما مردم نشان میدهد که نه عمل به تحقق خواسته ها ،بلکه وجود و ادامه حیات نظام حاکم است که بارزترین عامل از هم گسیختگی سامان اجتماعی ما ملت بوده و مستلزم پرداخت گزاف تریتن هزینه ها برای ایران شده است .هر اندیشه راهنمائی که بیان قدرت باشد، اساس را بر ناتوانی و نادانی انسان میگذارد . ترس از وخیم تر شدن اوضاع را دستمایه دل دادن به تغییر جزیی می کنندکه در آن نیز باز عوامل نظام فعال مایشا ء هستند . تا مجموعه ترسها ی القایی مانع از مقایسه چند وچون خشونهای روزمره ای بشود که در ابعاد مختلف سیاسی -اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که اکنون و هر روز به عینه بر ملت روا میرود ،با خشونتهای فرضی و قابل پیشگیریی که اگر به جنبش همگانی برخیزیم، رژیم توان بکار بردنشان بر ضد ما را خواهد یافت! باز می دارد.در این امر که نظام مافیایی ابایی از کشتار مردم ندارد کسی شک ندارد .اما رسیدن به مردم سالاری نیز مستلزم روحیه مقاومت و تهور است و خوشبختانه نمونه های رشادتهای ملت ایران در تاریخ پر فراز ونشیب وطن برای تحقق آرمان ها بی نظیر است.
ه- تحریم عملی است که در نفس خود باعث میشود با عجزهای خیالی خویش وداع گوئیم ، دنیای عجزهارا ترک کنیم و قدم در دنیای انسانهای ﺁزادی بگذاریم که مصممند زندگی در نظامی مردم سالار و حقوقمند را جانشین نظامی کنند که عامل مشکلات ماست. بارها شده است که کسانی بخصوص به بخشی ازتحریم کنندگان که د رخارج کشور به مبارزه مشغولند می گویند :شما از دور دستی بر آتش دارید. این ماییم که در زجر روزمره زندگی می کنیم و انتظار داریم حتی در حد فرصت نفسی گشایش ایجاد شود!لذا مشکل ما مردم را در عمل در چهارچوب نظام متوجه نمیشوید.
بایستی به این استدلال پاسخ داد که بر فرض که ما شهروندان ایرانی مقیم خارج از مکشور واقعا قادر به درک میزان فشار برشهروندان داخل نیستیم !
اما تناقض در درون این گفته نهفته است. چرا که هر عقل سلیمی تشخیص میدهد که اتفاقا همه کسانی که در زجرروزمره زندگی می کنند ،جهت خلاصی از این وضعیت میبایستی مسلما تلاشی چند برابر برای شناسایی عامل ومسبب اصلی خود کنند.
پس بایستی شاهد تلاش آنها برای رفع درد اصلی بود نه مسکن و تخدیر موقت پله پله طالب حقوق شدن و با دست خود حقوق تفکیک ناپذیر را از هم منفک کردن و به حداقلها راضی شدن! حال با رای دادن به آقایان موسوی یا کروبی درد اصلی جامعه ایران جدا رفع می گردد؟ و میتوا ن ریشه و عامل اصلی خشونتها و سرکوبها و سیاستهای مخرب را شناسایی کرد؟
تحریم توجه چشمها ی بصیرت را بر روی این امر بر میگرداند که اصلی اساسی را نباید فراموش کرد ، اصل حق مردم در زیست در نظامی مردمسالار است . براستی شگرف است که برای آن کسانی که مرم را به رای دادن به مشروعیت نظام حاکم ترغیب میکنند ،تصور لحظه نبود این نظا م و تلاش همه ایران و ایرانیان در سامان دادن به دوره گذار از این نظام و استقرار نظامی حقوقمند که کنشگران آن نه قدرت حاکم که تک تک ما ایرانیان باشیم سخت ترو دشوار تر است تا تصور ادامه سرکوبها ودل خوش کردن به آزادیهای قطره ای و ادامه زیستی خفت بار در سلطه نظام حاکم!؟!تحریم ادامه تلاشی همگانی است که به جای اینکه جنبشهای مردمی را ابزار ادامه حیات نظام حاکم بگرداند ، نضج گرفتن و قوت آنها را نشانه بالندگی ملت و خواست عمومی بر نبودن نظام ولایت فقیه و اراده ساختن نظامی مردم سالار می داند.
شراب لطف خدذاوند را کرانی نیست
کرانه گر بنماید قصور جام بود
صداقت ، تعهد و مسئولیت انسانی ایجاب می کند که قصور تسلیم به قدرت حاکم و روحیه استیصال را کرانه آزادی نگردانیم و میل و اراده مردم به برپایی نظامی حقوقمند را نادیده نگیریم .