علی
صدارت:
وسیلهای
برای
آلترناتیوسازی
مردمی، رکن
چهارم دموکراسی.
قسمت پایانی.
گذار از استبداد با رسانههای مستقل و آزاد به مثابه پیشنیازی برای برپایی و پویایی مردمسالاری.
برای سالار
شدن و سالار
ماندن مردم،
برای برپائی و
پویائی
دموکراسی، در
کمالی مطلوب،
همۀ افراد
باید توانائی
شرکت مستقیم در
تعیین سرنوشت
فردی و جمعی خویش
را داشته
باشند. با
شرایط فعلی،
برای حرکت بسوی
آن الگو، سیر
آزاد اندیشه و
نشر مستقل اطلاعات
در رسانههای
همگانی رشدیاب،
لازمهای بس
ضرور و پیش
نیاز اولیهای
است که
برآوردنش
اجتناب پذیر نیستد.
با
پیچیدهتر
شدن جوامع
بشری و با
کثرت جمعیت در
همۀ کشورها و
در جهان، دخالت
مستقیم مردم
در انتخابات
دورهای مدیران
و گردانندگان
رسانههای
همگانی عملیترین
راه و بلکه
تنها راه
نظارت و اعمال
حق حاکمیت
مردم بر شاخۀ
دیگر دولت، بنا
براین، سالار
شدن و سالار
ماندن مردم
است. درست
همان شرایطی
که زمینۀ
گرفتن همۀ
قوای جمع شده
در یک فرد یا
گروه را و
تفکیک و تقسیم
قوا در مردم
را ایجاب
میکرد،
دوباره از نو
فراهم شده است.
گوئی
که جهان امروز
ما، بواسطۀ
کنترل رسانههای
همگانی توسط
یک فرد و یا یک
گروه خاص، به
زمان قبل از
منشور بزرگ
آزادی (Magna Carta Libertatum) پرتاب
شده است.
تفکرات
مربوط به
تفکیک قوا
سرانجام
خواست همگانی
شد و به جدا
شدن شاخۀ
مقننه از شاخۀ
مجریه و بعد
شاخۀ قضائیه
از این دو گشت.
در
پی سالها تلاش
و مبارزۀ برای
مردمسالاری،
درپی جرح و
تعدیلهای
ممتد نظرها و
به دنبال نقد
تجربهها،
دموکراسیهای
موجود
استقرار جستهاند.
این
تحول را، از
جمله، عوامل و
نیازهای زیر
سبب شدند:
1- نیاز هر
شاخه به
ارتباط و تماس
با مردم و
مطلع کردن و
در صحنه
نگاهداشتن
آنها. اگر همۀ
این سه
شاخه و یا حتی
اگر یکی از
آنها، کنترل
رسانههای
همگانی را داشته
باشد، نقض
غرضی آشکار
است و اهداف و
منافع قدرت
طلبان بر مردم
تحمیل میگردد.
2- جلوگیری
از تمرکز قوا
در یک فرد و یا
یک گروه: تمرکز
قدرت در یک
شخص یا یک
گروه، بدون
تردید فسادآور
و خشونت آفرین
است. بدون
نظارت همۀ
مردم، و بدون
جوابگوئی
مقامات، قدرت
در تمرکز خود
میکوشد و بر
ابعاد خویش میافزاید.
سیر
آزاد خبر و
اندیشه است که
مقامات را به
چالشی
متمدنانه و
خشونتزدا میکشاند
و مشروعیت
قدرت مردم را
به آنها گوشزد
میکند.
3- هر شاخهای
از شاخههای
دولت، باید
تحت مراقبت و
کنترل شاخههای
دیگر باشد.
بدون
آگاهی بیسانسور
مردم از وقایع
اتفاقیه،
شاخههای
دولت در
موازنۀ قوا،
حقوق مردم را
در تقابلهای
کاهنده، تباه
میکنند. قوۀ مجریه،
حکم حکومتی
میدهد و قوۀ
قضائیه، داغ و
درفش را وسیلۀ
اعمال زور میکند
و قوۀ مقننه،
با تقنین
قوانین
غیرمردمی و برای
حفظ منافع
گروهی خاص، بر
ضد حقوق فردی
و ملی عمل میکنند.
4- هر شاخهای
میبایست که
از شاخههای
دیگر جدا و
مستقل باشد.
رسانههای
جمعی با در
جریان
قراردادن
صاحبان اصلی حق
حاکمیت یعنی
مردم، اعمال
نفوذ یک شاخه
را در شاخه
های دیگر
دولتی خنثی
میکنند.
5- به علت
پیچیدگی تمدنها
و پیشرفت علوم
و افزایش
جمعیت، ادارۀ
هر شاخه، بسیار
تخصصی است.
تصدی
رسانههای
جمعی نیز
تخصصی و
پیچیده است.
با
ادارۀ مردمی و
خلاقانۀ
رسانههای
جمعی، و با
سیر جریان
اطلاعات و
خبرها در تخصصهای
مختلف، تصدی
علمی و
پیشرفتۀ امور
مردم، با
مشارکت خود
مردم، در روندی
تکامل یابنده
در جهت رشدی
عدالتمند به
پیش میرود.
6- امروزه در
مراکز آموزشی
تخصصی رسانههای
همگانی،
ایدئولوژی
زور و سلطه، و
پرستش قدرت،
اندیشۀ غالب
است. خشونت
و تخریب و
خودتخریبی،
سکۀ رایج این
بازار مصرفی و
مصرف انبوه
است. با آزاد
شدن رسانههای
جمعی از یوغ
قدرت، نیروی
محرکۀ این
شاخه در تربیت
متخصصین
رسانهای با
اعتقاد به
اصالت قدرت
مردم و اندیشۀ
راهنمائی با
بیان آزادی،
آزاد میشود.
7- اهمیت
دارا بودن حق
انحلال و یا
لااقل حق انتقاد
آزادانۀ هر
شاخه توسط
شاخههای
دیگر. دیدیم
که در سال 1360 در ایران،
با جوسازیهای
رسانهای،
چگونه با
انتخابات
قلابی شاخۀ مقننه،
به منتخب مردم
در راس شاخۀ
مجریه، که در
مقابل ولایت
مطلقه
ایستادگی میکرد
تحمیل گشت و
مجددا با
جوسازیهای
رسانهای،
همان مجلس با
دستور ولایت
مطلقه و با
همکاری
اقلیتی مطلق،
رای به عدم
صلاحیت رئیس
جمهوری داد.
بیش
از سی سال است
که همان رسانه
ها در تحکیم ستونهای
قدرت و ادامۀ
خشونت و تخریب
و خود تخریبی
مردم را به
ابزاری برای
ادامۀ ولایت
مطلقۀ فقیه
مبدل کردهاند.
8- لزوم پاسخ
گو بودن در
مقابل مردم و
لزوم وجود امکان
بازخواست
توسط مردم.
عدم
کارآئی
اعتراضات
افراد و یا
گروههای کوچک
و منفصل، و
عدم امکان
بسیج هر روزۀ
مردم، با
ابعاد بزرگ،
نقش رسانههای
عمومی را در
استقرار و
استمرار مردمسالاری،
روشن، مینمایاند.
9- لزوم نصب و
عزل اعضای هر
شاخه، مستقل
از بقیه کارنامۀ
مقامات
دولتی، روشن و
شفاف، میبایستی
در معرض قضاوت
عام قرار
بگیرد. تا
بجای کفایت و
لیاقت، بهرهوری
از روابط برای
رسیدن به
مشاغل و رانت
خواری (که از
نشانهها و
لوازم ولایت
مطلقۀ فردی و
گروهی است)
رویه
نگردد.
10- جلوگیری
از مخفی کاری
و کدر کردن
حقایق و بسط کامل
شفاف سازی.
احقاق
حق اطلاع و
دانستن و حق
اطلاع دادن،
توسط وسایل
ارتباطات
جمعی، پیشرفت آزادیهای
فردی و ملی و
به تبع آن
استقلال
افراد و ملت و
در نتیجه رشد عادلانۀ
آحاد
شهروندان را
بیمه میکند.
11- در نهایت،
دولت بایستی
از مردم و
برای مردم و خدمتگزار
مردم باشد.
در
ایران امروز
این مردم
هستند که
وسیلۀ دست دولت
شده و در
تثبیت موقعیت
قدرت متمرکز،
در انفعال، سرکوب
میشوند و
دامنۀ خشونت
هرروزه
افزایش مییابد.
رسانههای
جمعی مطیع امر
ولایت مطلقه،
این جریان را توجیه
و بدان صورتی
بزک کرده میدهد.
عوامل
و نیازهای فوق
فقط قسمتی از
عوامل و
نیازهای دال ِ
بر وجوب
نیرویی مستقل از
سه شاخۀ دولت
و کانونهای
قدرت که در کنترل
و نظارت
مستقیم مردم
باشد و بتواند
با در ارتباط
مستقیم قرار
دادن مردم با
مستخدمین
دولت مردمی و
مطلع کردن
آنها،
امکانات و
شرایط ِ در
صحنه ماندن مردم
را فراهم کند،
از تجمع قوا
در یک فرد و یا
گروه جلوگیری
کند، مراقبت و
کنترل لازم بر
هر قوه توسط قوای
دیگر و بر
تمام آنها
توسط مردم را
در شفافیت
تمام به دست
خود مردم بدهد؛
حدود هر قوه
را برای مردم
زلال، و استقلال
خود و سه قوۀ
دیگر را نگهبان
باشد؛ توسط
متخصصین،
پیچیدگی و
کدورت را از
مسائل هر شاخه
ای رفع کند و
مسائل را برای
مردم شفاف و
ملموس بیان کند
تا که آنها بتوانند
در تصمیم گیریها
و تعیین
سرنوشت خویش
دخالتی از روی
علم و اطلاع
داشته باشند؛ در
صورت پیدایش
فساد و تمرکز
قدرت در یک
شاخه، مردم
بتوانند از حق
خود بر انحلال
هر شاخهای
استفاده
کنند،
مقامات را از
برجهای عاجآگین
و از موقعیتهای
مختار ولی
نامسئول
بیرون کشیده
در مقابل
مردم، پیوسته
پاسخگو نگاه
دارد، در روند
انتخاب و نصب
مقامات هر شاخه،
و در صورت
لزوم عزل
آنها، برای
مردم امکان
نظارت و دخالت
مستقیم را مهیا
سازد، با
استفاده از امکانات
چـاپی،
کامپـیـوتری،
صوتی و تصویری،
شفاف سازی را
در جامعه بسط
دهد و، در
نهایت،
پیوسته، خود و
سایر قوای
دولتی را از
مردم و برای
مردم و
خدمتگزار
مردم نگاه
دارد.
در مورد
نحوۀ گرداندن
شاخۀ چهارم،
پیشنهادهای
زیر در خور
تأمل و رای
زنی و بحث
هستند:
1 – در ترکیب
شورای شاخۀ
چهارم،
نمایندگان سه
شاخۀ دیگر
بخصوص شاخههای
مجریه و مقننه
حضور خواهند
داشت.
2 - نمایندگانی
از گروههای
مختلف مردم،
با انتخابات
بلاواسطۀ
مردم، عضو این
شورا میشوند
و شورا
مسئولیت
گردانندگی
شاخۀ چهارم
را، برای مدتی
معین و محدود،
تصدی میکنند.
مردم
بطور مرتب در
جریان
کارنامۀ
روزانۀ تمام
وجزءجزء
دولت، بدون سانسور
و تبلیغات و
هوچیگری،
قرار میگیرند.
این
اطلاع یابی
نه تنها در
سطح کل کشور و
از سیاستها و
عملکردهای
کلان دولت در
قلمرو ملی و
بینالمللی
است، بلکه از
مسائل منطقهای
و شهری... نیز
میباشد.
3 - با توجه به
این مهم که،
وطن ما ایران،
از همزیستی
اقوام با فرهنگ
قوام گرفته و فرهنگ
ملی ما از
تعامل آنها در
طی قرون و
اعصار پدید
آمده است، با
احترام و شناسایی
و ترویج فرهنگ
هر قوم و
اذعان به اهمیت
و نقش یکایک
آنها در ثبات
و پیشرفت
کشور، قدمهای
ممتد و بزرگی
در تمامیت ارضی
مملکت و
برقراری صلح و
دوستی و
همزیستی
مسالمت آمیز و
توام با عشق و
محبت خانوادۀ
بزرگمان،
ایران برداشته
میشود.
از
این رو، عقاید
و مسائل سیاسی
و ایدئولوژیکی،
دینی و فرهنگی...
و
نیز علمی،
آموزشی و
تاریخی...
باید
در رسانههای
جمعی غیر
وابسته مجال
رایزنی،
تبادل نظر و
بحث آزاد را
پیدا نمایند.
همه
چیز را همگان
دانند و نه یک
شخص و یک گروه
و یک دین و یک
ایدئولوژی و
یک قوم و یک
فرهنگ و... خاص!
نتیجۀ
تحقیقات وسیع
علمی و
دانشگاهی
عالی در مورد
مردمسالاری و
خواص و لوازم
آن....، و نیز
اختناق و
دیکتاتوری و
استبداد و
نحوی استقرار
و استمرار آن
میبایست به
صورت سمعی و
بصری در
اختیار مردم
قرار بگیرند.
به
یاد آوردن
وقایع بعد از
انقلاب پنجاه
و هفت و ساز و
کار مشروعیت
بخشیدن به قول
و فعل «رهبر»
و
شروع اعدامها
و پر شدن
زندانها از
زندانیان سیاسی
و عقیدتی و
تغییر اسم
شکنجه ها به «حدود
و تعزیرات
شرعی» و توجه
به این مهم که
در رژیم ولایت
فقیه، زندانبانان
و شکنجهگران
بعضا خود قبلا
زندانیان و
شکنجه شدگان
بودند، از اهم
روشهای جلو
گیری از تکرار
آنها در فردای
رهایی از
استبداد فقیه
میباشد. با
نظارت شفاف و
اطلاع کامل
مردم از کژ
رویهای هر یک
از سه شاخه در
جهت برپایی
پایه های
استبداد و
اختناق و فساد...،
قبل از اینکه
ابعادش به
جایی برسد که
دوباره
ضررهای غیر
قابل جبران به
کشور، جامعه،
طبیعت،.... وارد
شود، سایر
شاخه ها و در
نهایت مردم
وارد عمل شوند
و استبداد را،
پیش از آنکه
استقرار جوید،
از میان
بردارند.
4 - تهیه و پخش
برنامه های
تفریحی سرگرم
کننده خالی از
تقدیس خشونت و
تخریب و آموزش
خودتخریبی و
خشونت به خود
و دیگران و... و نیز
ترویج فرهنگ
زن به عنوان
کالا و شی
جنسی دون مرد
و کمک به آزاد
شدن نیمی از جمعیت
جامعه و رهائیش
از بندها و
موانع موجود
در ایفای نقش
والای وی در
پرورش و
پیشرفت جامعه.
5 - تهیه و پخش
برنامههای
آموزشی خالی
از تبلیغات
تجارتی، برای
گروههای
مختلف مردم (دانشجویان،
کشاورزان،
کارگران،
معلمان، صنعتگران
و... ) از نوع
روشهای علمی
کشت و زرع و
صنعت و درسهای
آموزشی
دانشگاهها و
مدارس و...، به
قصد بالا بردن
سطح سواد و
آگاهی کلان
یعنی سرمایهگذاری
در انسان!
هر
روز شاهد
افزایش
خـشونـتـها و
مرگبارتر شدن
تسلیحات و
انتشار بازهم
بیشتر آنها
هستیم. راه
نجات، تعجیل
در مسلح شدن
به اسلحۀ
کشتار جمعی
اتمی و
شیمیایی و
بیولوژیکی...
و تسهیل آن،
نیست. فقر و
محرومیت و
گرسنگی و قحطی
و خشکسالی
اسلحه کشتار
جمعی هستند که
در دنیای امروز
بیش از مجموع
همۀ سلاحهای
دیگر، مدام مشغول
کشتارهای
جمعی بی سر و صدا
و انتشار
فرهنگ خشونت و
کشتار در تمام
دنیا هستند.
برای
اجتناب از
مصرف شدن این
تسلیحات بر ضد
خود و یا
بکاربردن آن
توسط خود بر ضد
غیر، که به
همان اندازه
مذموم است،
راه نجات، دست
تمنّا به دامن
اول ابرقدرت
دنیا، زدن است:
یعنی
وجدان جمعی،
اول ابرقدرت
دنیا است و
این ابرقدرت
است که میباید
بر حقوق انسان
و حقوق جامعهها
و جامعه جهانی
و طبیعت،
معرفتی شفاف
بیابد و
بخواهد
جهانیان از حق
صلح و رشد
برخوردار
شوند.
از
زمانهای دور،
اهمیت نقش
افکار عمومی
در نوع سامانۀ
زندگانی مردم
غیرقابل
کتمان بوده است.
نور
این دادۀ مهم،
تمام طول
تاریخ و همۀ
عرض جغرافیا
را منور ساخته
است. در هر
برهۀ تاریخی،
در هر کشور،
هر اندازه
افکار و
اطلاعات و
خبرها آزادتر جریان
داشتهاند و
افکار بیشتر
در تعامل بودهاند،
داوری افکار
عمومی به حق نزدیکتر
بوده است. رژیمهای
خودکامه و
خشونت و تخریب
شان، از میان
برخاسته و نقش
مردم در از آن
خود کردن
حاکمیت و برخورداری
افراد از این
حق و تصدی
سرنوشت خویش
بیشتر شده است.
رسانههای
همگانی
متداول در هر
عصری، در
سرنوشت مردم آن
زمان و نسلهای
بعدی مهمترین
عامل بوده و
هستند. هر زمان،
کنترل رسانههای
جمعی، غیر
متمرکزتر و
ادارۀ آنها
مردمیتر
شده، حرکت در
جهت
مردمسالاری،
شتاب گرفته و
میزان خشونت
در جامعۀ آن
زمان و زمانهای
بعد را کاهش
داده است.
بدین
ترتیب،
پیشنهاد
گشایش باب رایزنی
و تفکر و
تبادل نظر در
باب ِ «رسانههای
جمعی به عنوان
چهارمین شاخۀ
دولت» را به
همۀ آزادگان ِ
عاشق ِ
استقلال و
آزادی و رشد
تقدیم مینمایم.
باشد
که با جسارت و
اعتماد به
نفسی که
برازندۀ آنان
است، ابتکار و
خلاقیت خود را
بکار برند و
در پایه گذاری
پایدار پایههای
استقلال و
آزادی و رشد
بکوشند. این
امر، کاری
نیست که تأخیر
در آن روا
باشد و بخصوص
نمیتوان آن
را به بعد از
استقرار
مردمسالاری
موکول کرد.
زیرا
خود وسیله
اصلی استقرار
و استمرار
دموکراسی است.
جز
تمایلهائی که
استقلال و
آزادی را هدف
قرار میدهند،
به آن نمیپردازند.
لذا،
همه
ﺁزاداندیشان
به شرکت در
جستن راه حل و
بحث و گفتگو
در باره
قدمهای عملی
به قصد رسیدن
به
کارﺁمدترین
راه حل فرا خوانده
میشوند. آیا
لازم است که
همیشه
روشنفکران ما
چشمی منفعل به
خرده ریزهای
سفرۀ تهی شدۀ
اندیشۀ غرب داشته
باشند؟ غربی
که خود در «بلوک
شرق» از هم
پاشیدگی آن را
نظاره کردیم،
و در «بلوک
غرب» هرروزه
بر ابعاد
مشکلاتش در
قلمروهای
اقتصادی،
فرهنگی،
اجتماعی،
علمی، فکری،
سیاسی، اخلاقی...
افزوده
میشود. غربی
که خود خویشتن
را خالی از
اندیشه و نظر
می بیند و
برای
راهگشائی،
چشم به شرق
دارد؟
به امید
پایداری در
خواستن و از
آن خود کردن آزادی
و رشد و
استقلال.
علی صدارت
SedaratMD@Gmail.com"> SedaratMD@Gmail.com
بیست و
چهارم امرداد
ماه 1390
دوشنبه،
پانزدهم ماه
آگوست 2011