سنگسار و معنویت و مقام انسانیت

 

"ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه باشد زندگی معنوی شما را میخواهیم مرفه بشود. شما به معنویات احتیاج دارید.معنویت ما را بردند اینها،. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی میکنیم ، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را ،روحیات شما را عظمت میدهیم..... شما را به مقام انسانیت می رسانیم.... اینها شما را منحط کرده اند... ما هم دنیا را آباد میکنیم هم آخرت را. یکی از اموری که باید بشود همین معنی است که خواهد شد. این دارایی از غنائم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین و امر کرده ام به مستضعفین بدهند و خواهند داد.و پس از این هم تخفیف های دیگر در امور حاصل خواهد شد.لیکن یک قدری باید تحمل کنیم ، به این نغمه های باطل گوش نکنید آنها فقط حرف میزنند، ما عمل میکنیم..... ما باید تمام این کاخ های وزارت خانه هارا که میلیونها ،میلیاردها مال ملت درش صرف شده است باید اینها تبدیل بشه به یک چیز معتدل اسلامی این فرم فرم خارجی است فرم اجنبی است فرم طاغوت است در داد گستری کاخ درست شده است لیکن دادگستری نیست دادخواهی نیست فقط کاخ است...."

   این بخشی از سخنان آقای خمینی است که کمی پس از پیروزی انقلاب ، در همان اوایل خطاب به مردم ایراد کرد اما امروز پس از گذشت بیش از ربع قرن از آن زمان و آن سخنان و با استقرار نظام ولایت فقیه که آقای خمینی و یارانش برای آن از دریای خون گذشتند به سالگرد قتل عام شهریور 67 به فرمان خمینی نزدیک میشویم-  از آب و برق و اتوبوس ومسکن و... ودلخوشی به آنها که بگذریم ،جایگاه داد و دادگستری در نظام ولایت مطلقه کجاست؟ معنویت مردم ارتقا یافته است؟ در این نظام بر انسان و انسانیت چه گذشته است؟

    خبری در یکی از سایتهای وابسطه به جمهوری اسلامی خواندم بدین مضمون که سه دختر جوان که فریب دختر جوانی و دوست پسر او را خورده بودند و به بهانه گردش سواراتوموبیل آنها شده بودند در یک برنامه طراحی شده در جاده متروکه ای اطراف شیراز توسط سرنشینان اتوموبیلی که خود را ماموران نیروی انتظامی معرفی کرده بودند توقیف میشوند و از آنها میخواهند که برای توضیحات همراه آنان بروند خلاصه اینکه سوار اتوموبیل شدن همان و مورد تعرض و تجاووز قرار گرفتن از سوی سرنشینان و دیگر دوستانی که به آنها پیوسته بودند همان. قربانیان بیچاره پس از رهایی از دست شغالها(پس از دستگیری معلوم شد که حضرات باند دارند و نام آنها شغالها است) به نیروهای انتظامی و دستگاه قضایی دادگستر ولایت مطلقه شکایت میبرند . اعضای باند دستگیر میشوند و لی به قید ضمانت  و پرداخت وثیقه آزاد میگردند.

در روز 18 تیر شش نفر از اعضای دفتر تحکیم وحدت تحصن آرام وبدون خشونتی را در مقابل درب ورودی دانشگاه آغاز کردند تا علاوه بر یاد و خاطره 18 تیر78 به تعرض به حقوق و انسانیت یاران دربندشان بل تمامی ملت ایران، که همه روزه  از سوی نهادهای حکومتی  و عالیترین مقامات آن اعمال میگردد، اعتراض کنند، عمل آنها قانونی بود ،چون این حقی است که حتی قانون اساسی نظام ولایت مطلقه بر آن صراحت دار. با وجود این،  توسط عمال جمهوری اسلامی باز داشت شدند و تقاضای دیدار و وثیقه  که از جانب وکلای آنها به عمل آمده بود از سوی مقامات  که لابد دادگستر هم هستند رد شد .  در نظام به ارث مانده از آقای خمینی، ارتقای معنویت و انسانیت این است؟  دانشجویان معترض به نقض حقوق، از آزادی  و حقوق خود محروم می شوند اما متجاووزان به دختران ، متجاوزان به حقوق انسان، دزدان ثروت ملی ، همه زورگویان حاکم ولایت مطلقه دارند ! دانشجو و کارگر و کارمند و کشاورز و... که قرار بود علاوه بر نان ومسکن معنویتشان درست بشود در ازای طلب  کوچکترین حقی از حقوق اولیه انسان با داغ و درفش روبرو میشوند . با این همه،  مقاومت غرور انگیز این دانشجویان باعث افتخار هر ایرانی است و خود این امر نشان میدهد که هنوز در ایران افرادی هستند که دل در گرو آزادی و آزادگی و شرف انسان دارند. و از ﺁنجا که  مقاومت قدرت ستمگر را از پی در می ﺁورد، عزیزانی که به مقاومت ایستاده اند مژده پیروزی می دهند .

  علی رغم دستور رئیس قوه قضائیه، مردی در یکی از روستاهای اطراف تاکستان سنگسار شد ، مردم روستایی که مرد بی نوادر آن ساکن بود حاضر به این عمل نشدند .ناقاضی جبار ، او را به روستای دیگر برد و چون در آنجا نیز مردم شرکت نکردند خود و عمله های زورگویش بدین کار شنیع اقدام کردند . اما آیا این نادانان کوته فکر میدانستند که با هر سنگ که به سوی او پرتاب میکردند ،ضربه ای به انسانیت خود وارد می آوردند؟ قاضی پرونده مدعی است که با علم خویش این مجازات را مقررکرده است . وقتی کسانی که شرایط قضاوت را ندارند و صرفا به خاطر سر سپردگی به قدرت و ذوب در ولایت مطلقه بر مسند قضا می نشینند ، وقتی لازم می شود،  بنا بر حکم حکومتی،  حکم صادر می کنند ( کشتار زندانیان در شهریور 67 )  و وقتی هم لازم می شود خود را صاحب ولایت مطلقه کنند، به علم خویش حکم صادر می کنند! جانی و جنایتکار و قاچاق چی را با وثیقه و قید ضمانت آزاد  می کنند،حمله کنندگان به کوی دانشگاه و دانشجویان را آزاد  می گذارند و به ﺁنها ارتقا درجه  نیز می دهند!متهمین به قتل را دادستان کل  می کنند و.... ولی دانشجوی مضروب و معترض را زندان انفرادی و شکنجه و محرومیت از ملاقات وپزشک و .... می کنند.  دادخواهی و دادگستری  در طرز فکر شخصی هم چون آقای خمینی که قدرت رااصیل میدانست در به خدمت قدرت در آوردن دستگاه قضایی خلاصه میشود تا دست او و امثال او برای دادن فرمان قتل دستجمعی زندانیان محکوم به زندان باز باشد.

   زنان ایران توسط کسانی که در خور صفت انسان نیستند تحقیر میشوند.  قانون مجازات اسلامی حضرات مدعی پیروی از محمد(ص) و علی(ع) ، کسانی را که پیامبر در تقدیر حق مادریشان بهشت را زیر پایشان خواند را انسان نیمه، بل کمتر می انگارد. مگر نه این است که طبق قانون مجازات اسلامی رایج در نظام ولایت مطلقه دیه بیضه چپ مرد با دیه قتل یک زن برابر است.آقایان علمای دین، مراجع تقلید که ماشا الله روز به روز بر تعداد شما افزوده می شود،  شما نمیدانید که این قوانین بر گرفته از فقه یهود و مسیحیت قرون گذشته است و حتی امروز آنها نیز این مجازات ها را رها کرده اند؟ شما نمیدانید که حکم سنگسار مبنای قرآنی ندارد؟ شما نمیدانید که اعترافات تحت شکنجه خلاف رهنمود های قرآن است؟ شما هر بار که مقابل مادر، همسر و دختر خود قرار میگیرید از این همه توهین که به آنها روا میدارید و میدارند شرمنده نمیشوید راستی با چه رویی به چهره شان مینگرید؟ شما نمیدانید سیاست النصر بالرعب با نص صریح لااکراه فی الدین تضاد دارد؟شما نمیدانید سکوت در مقابل ظلم شرکت در ظلم است؟ شما سالی چند بار به مناسبتهای مختلف، با گریز به صحرای کربلا شهادت حسین(ع) سرور آزادگان را یادآور میشوید، ولی نباید از راه و رسم و به قول خودتان سیره  آن بزرگوار خروشیدن بر حکومت جابر را بیاموزید؟ تا کی میخواهید اجازه بدهید که با نام دین آنچه را که خلاف دین است اعمال کنند و با آبروی دین بازی کنند. شهامت به خرج دهید و اسلام و تشیع را از بار سنگین خشونتی که با استناد به منطق ارسطو بر دوشش نهاده اید برهانید. دین خدا را از جبر منطق صوری برهانید  تا انسان مقام و کرامت خویش را در بی کران لا اکراه دین باز یابد .