جمال صفری :

کشتاردر مسجد گوهر شاد، بهلول، کشف حجاب، صدیقه دولت آبادی و جنبش زنان (3 ) بخش اول

850 Safari Jamal 1

 

 26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ و یکمین سالگرد تولّد دکترمحمّد مصدّق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق»  (99)

 

‏«نام انسان برازنده‌ی کسی است که در برابر خود و در برابر همه ی دلواپسی هایی که در اين جهان آشفته و آن ميهن شوربخت ماست خود را مسئول بداند. به الزام‌ها و تعهدهای انسانی سرشتی مطلق و قطعي دهد و آزادی را جز در بقاي عينی آن، آن هم برای همه، تصور ننمايد و رسالت مساوی زن و مرد را که مبتنی بر يک ساحت ذاتی و مستقل از جنسيت است، باور دارد و جز با خيزگرفتن به سوی آينده‌ای به غايت باز و آزاد توجيه ممکن ديگری برای هستی نشناسد.» …

«انديشه برسوگنامه‌ی وطن وضرورت دستيابی به رهيافت‌های خردگرايانه و نياز به مددگيری از همت وغيرت ملی، چنان زمان برما تنگ کرده که فرصت پيش‌آمده را برغم سنگينی سهمگينی که وظيفه‌ی زن بودن بر شانه‌هايم می‌نهد برای دست ياری درازکردن و همه، زن و مرد ايرانی را در برون و درون سرزمينم به نجات ميهن فراخواندن واداشته تا با رگ رگم فرياد برآورم ايران روزگار تلخ و سختي را مي‌گذراند، مغاک تيره‌ای برهستي ملی ما کام گشوده، تنهايش نگذاريم، توان‌هايمان را درهم آميزيم. ازخويشتن و همه‌ی ستم‌هایی که برما رفته بگذريم تا از اين ورطه‌ی سخت تاريخي بار ديگر سربلند بدر آیيم.

بياييد همه‌ی گلايه‌هايمان را از مردان؛ پدران،همسران و پسرانمان که دردرازای پيکارهای ويژه‌مان ما را ياری ندادند يا شمارآنها که همراهی‌مان کردند بسياراندک بود برای زمانی ديگر بگذاريم که ميهن‌مان، هويت‌مان، نياخاک ورجاندمان، گهواره گهواره از ستم رها گردد.»

 

«از گفتار پروانه فروهر درهفتمين کنفرانس بين‌المللی سالانه‌ی بنياد پژوهش‌های زنان ايران پيرامون «زن ايراني و حقوق بشر» در روز جمعه بيست و چهارم خرداد ماه ۱۳۷۵»

 

 


850 Safari Jamal 2برنامه   گسترده  برای زنان  ایران « نو»: ‏

یاسمین رستم کلابی ‏ در  نوشته تحقیقی  تحت عنوان « برنامه   گسترده  برای زنان  ایران « نو» در دوران پهلوی اول را  اینگونه  بررسی می کند:  ‏

در دهه 1310 برای نخستین بار در تاریخ  ایران ، زنان از مهمترین سود ‏‏برندگان  اصلاحاتی شدند که رضا شاه پهلوی انجام داد. مجله عالم نسوان( به معنای « ‏جهان ‏زنان » 1313 – 1299)  گرچه نماینده طرز تفکرهمه اصلاح طلبان ‏‏و روشنفکران  ایرانی نبود، ولی طرفدار پر شور و خوش ‏‏بین اصلاحات رضا شاه  بود.  همان گونه که از قطعه نقل شده  در بالا پیداست، نویسندگان و سر دبیران این ‏‏مجله می دانستند که در گذشته ، دولت ، مردها، و افکار عمومی ‏علیه ‏اصلاحاتی  آنان و دیگران هوادارش ‏بوده اند ‏کار می کرده اند. اما اکنون به این باور ‏رسیده بودند ‏که وضع  فرق کرده است. دولت پهلوی ‏بر خلاف ‏سلف خود سلسله  قاجار ، وانمود ‏می کرد که ‏یارو پشتیبان زنان اصلاح طلب است. ‏سرگذشت مجله عالم نسوان نشان می دهد ‏که این  زنان اصلاح ‏طلب ایرانی  فعالانه ازبرنامه خاص ناسیونالیستی ‏و تجدد طلبانه ای حمایت  کردند   که ‏سرانجام  خود گروگان ‏آن شدند.‏

‏ دوره رضا شاه را غالباً به عنوان عصراصلاحات ‏‏و تغییرات اجتماعی برجسته ستوده اند. بیشتر هواداران غیرمذهبی ‏‏حقوق زن از این دوره به عنوان دوره ای که ‏‏زنان از قید عقب ماندگی وسنّت آزاد شده اند یاد می کنند ‏‏و آن را گرامی می دارند.2 درعین حال، ازاین دوره به عنوان دوره خشونت و ‏‏سرکوب سیاسی یاد شده و برآن تأسف خورده اند. برخی متفکران اصلاح طلب وغیرمذهبی آن زمان، ‏‏شدیداً مخالف رضا شاه بودند و ازماهیت مستبدانه رژیم او بیم ‏‏داشتند، 3و بسیاری از زنان متدّین طبقات گوناگون هرگزاو را به خاطر ممنوع کردن چادر ‏‏درانظار عمومی  نبخشیدند.4 در یافت ما از برداشت های گوناگون در ‏‏بارۀ دوره رضا شاه چیست؟ چرا هیئت تحریریه عالم نسوان تا این اندازه ‏‏به اصلاحات  وضع زنان توسط  دولتی ‏‏امیدوار و علاقه مندبودند که در سراسر  دهه ‏‏‏1300 نشریات و سازمان های دیگر  زنان  را تعطیل  ‏‏کرده بود؟ نویسندگان وخوانندگان این مجله و به طور کلی زنان ‏‏اصلاح طلب ایرانی آن دوره افراد تحصیل کرده  طبقات  ‏‏متوسط  و بالای   شهری بودند .» 

‏یاسمین رستم کلابی در ادامۀ آن می نویسد:« ‏مجله عالم نسوان درهواداری از اصلاحات رضا شاه تنها نبود. اصلاح طلبان دیگرآن دوره ، به ‏خصوص اعضای حزب تجدد مانند علی اکبر داور، [ونیز ] حسن تقی زاده، ‏محمد تقی بهار، محمد علی  فروغی و احمد  کسروی نیز طرفدار تشکیل یک ‏دولت    نیرومند و متمرکز بودند. آنان اعتقاد داشتند که چنین دولتی می تواند ‏اصلاحاتی را که  انقلاب مشروطه  در انجام آنها ناکام مانده بود تحقق بخشد مانند:  جدا کردن دین از سیاست ؛ ایجاد یک ارتش و دیوان سالاری نیرومند؛ پایان دادن به وابستگی به بیگانه؛  صنعتی کردن کشور؛  توسعه  آموزش و پرورش  مردان و زنان ؛  و ایجاد  وحدت ملی از طریق زبان فارسی به عنوان  زبان مسلط .6 همذات  انگاری  اصلاحات و پیشرفت بایک دولت نیرومند بسیار زودتر با بر آمدنِ  اندیشمندان قرن نوزدهم  ایران مانند  میرزا فتحعلی آخوند زاده ، میرزا آقا خان کرمانی  و میرزا ملکم خان  شروع  شده بود  که به  ضعف  و فساد  قاجارها  انتقاد  می کردند و نگران  وضع  ئ نقش  زنان ایرانی در خانواده و جامعه  بودند. 7 

 تصویر مترقی حکومت  رضا شاه ، وقتی  از 1314 « اصلاحات از بالا»  به زیان  هر گونه ابتکار  مستقل فردی  بر صحنه کشور مسلط شد ،  دیگر  به خوبی  سابق  حفظ نشد. رضا شاه  به محض  آنکه  پایه های قدرت و اقتدار خود را  استوارتر  کرد،  آخرین  نشریات  و  سازمان  های باقی مانده زنان ممنوع  کرد و  خود « کانون  بانوان »  را که ساختۀ  دولت بود تأسیس  کرد با  بیشتر  شدن قدرت دولت ، حتی زنان اصلاح طلب طرفدارحکومت نظیر نویسندگان عالم  نسوان توانایی هدایت  اصلاحات  را از دست دادند و خاموش شدند.  تا وقتی دولت ضعیف بود،  زنان اصلاح طلب، همانند  دوره  قاجار، می توانستند خواسته های خود را از طریق نشریات زنان بیان کنند. اما وقتی دولت در زمان رضا شاه  قدرت یافت و خواسته های زنان تا اندازه ای بر آورده شد، این  آزادی بیان  نیز بطور کلی به حالت تعلیق در آمد.

در دورۀ سانسور فعال ، و گاه خشن ، مطبوعات از سوی دولت ، نشریۀ عالم نسوان توانست ماهرانه  با دستگاه  دیوان سالاری سلطنتی کنار بیاید و از آزادی  نسبی در دو رژیم  سیاسی پیاپی - اواخر  قاجار ( 1304 – 1299)  و اوایل  سلطنت  پهلوی ( 1313 – 1304) - برخوردار شود.  این نشریه از حمایت مادی و معنوی دانش آموختگان مدرسه  دخترانه  بتل در تهران  که از سوی مبلغان مذهبی  آمریکایی  اداره  می شد بر خوردار بود، در میان مطبوعات ادواری ایران از موضعی مستقل ونیمه رسمی بهره مند بود. این  مجله موفق شد در یک دوره چهارده ساله هر دو ما یک بار انتشار یابد و بیشتراز هر نشریه دیگر زنان در دهه های 1300 و 1310 و حتی  بیشتر ازاکثر نشریات ادواری آن دوره عمر کند.8

عالم نسوان اولین مجله ای  نبود  که انحصار با مسائل زنان اختصاص داشت ،  چون یک دهه قبل از  او نشریات  متعدد دیگری نیز وجود داشتند مانند: دانش ( تهران ، 1290 – 1289) و شکوفه ( تهران 1295 – 1292 ) . میان  سال های 1297  تا 1306  نشریات و انجمن های بسیاری توسط  زنان ایرانی تأسیس شدند. در نتیجه ، مجله  عالم نسوان هنگامی  که پا به عرصه  وجود گذاشت، از همراهی  نشریات زنانه دیگری  مانند زبان زنان ( اصفهان  1301 – 1298 ) جهان زنان (مشهد ، 1300 ) ، نامه بانوان ( تهران ، 1300 – 1299 ) و پیک  سعادت نسوان ( رشت ، 1307 – 1304 ) بر خوردار شد. عمرانتشار کوتاه این نشریات زنان نه تنها معلول مشکلات  مالی  و مواد  و مطالب برای  گرداندن  یک نشریه بلکه ناشی از اِعمال سانسور دولتی مطبوعات ادواری بود.  پتر آوری معتقد  است که  قتل میرزا ده  عشقی  شاعر و روزنامه نویس  در 1303  که اشعارهجویه اش علیه رضاخان  معروف  بود، تاریخ  مطبوعات ایران  را وارد  مرحله ای  تازه کرد، چون روزنامه نگاران در برابر ماهیت مستبدانه رژیم  نو خاسته پهلوی  شروع کردند به محافظه کاری و زبان در کام کشیدن.  بدین ترتیب  تعداد  نشریات  در دوره  1304 تا 1320 از حدود  150 به 50 نشریه کاهش یافت.9 توانائی بر پا ماندن عالم نسوان در چنین فضای سرکوبی در خور توجه است و رابطه میان مطبوعات  زنان  و دولت  را روشن  می سازد .

  عالم نسوان با ورود  به دهه  دوم انتشار خود،  احساسات پهلوی دوستانه شدیدی نشان می داد. دراین  ضمن  با تحکیم رژیم پهلوی در اواخر دهه 1300 و اوایل  دهه  1310 ،  عالم نسوان خواسته های  متعدد تازه و مهمی  برخواسته های پیشین خود درباره تحصیل ،  بهداشت و تندرستی زنان افزود. این خواسته های جدید عبارت بودند از: اصلاح قانون خانواده ، اشتغال زنان و کشف حجاب که بحث های  زنده  و پرشوری میان نویسندگان وخوانندگان مجله ایجاد کرد. در این زمان نویسندگان نشریه دیدگاه  بازتر و استوارتری برای مخاطب  قراردادن  دولت پهلوی پیدا کردند و خواسته های خود را مستقیماً  و صادقانه مثلاً  از طریق ستونی  به نام « یک زن  می پرسد »  مطرح  می کردند.

 این فصل نشان خواهد داد که چگونه برنامه کارعالم نسوان برای « پیشرفت زنان» با برنامه «بیداری زنان » رضا شاه  تداخل و همپوشی یافت.  بررسی سه موضوع مورد علاقه این نشریه طی اواخر دهه 1300 و اوایل 1310 - اصلاح  قانون خانواده ، اشتغال زنان،  و کشف حجاب - نقش عالم نسوان را در آغازگری و کمک مستقیم به اصلاحات  و واکنش نشریه به خط مشی دولت درآغاز دوره رضا  شاه را روشن می سازد. 

 

« زن گمراه » و اصلاح  قانون خانواده

خانواده به مهمترین موضوع  اجتماعی و کانون اصلاحات  برای نویسندگان عالم نسوان تبدیل شد.  این نشریه  حیاتی ترین مسائل زندگی خانوادگی  را ازدواج  دختران  خردسال ، نکاح موقت(صیغه) ، چند زنی، امراض مقاربتی( بیماری های آموزشی) وسایر تهدیدات نسبت به سلامتی زنان، و غیرمستقیم ، فحشاء می دانست. نشریه می خواست علاوه براصلاحات آموزشی و بهداشت عمومی، برای بهبود  پایگاه زنان در خانواده و روابط  زناشویی تغییراتی در قانون انجام  گیرد. در ایران آغازسده بیستم ،  ازدواج  دختران خردسال هنوز در نواحی  شهری روستایی مرسوم بود. داشتن چند زن ( تا چهار زن عقدی ) و تعداد نامحدودی صیغه  که بر اساس احکام  شرع مجاز بود، غالباً درمیان طبقات ثروتمند تر رواج داشت. نویسندگان  اصلاح سلب  سده نوزدهم  این رسوم « عقب مانده»  زناشویی  را نکوهش  کرده بودند  و در دهه های 1300 و 1310 این گونه  وصلت ها به نحو گسترده تری  به عنوان  تهدید  برای زندگی زنان مورد انتقاد قرارگرفت. بدین ترتیب بحث های  مربوط  به روابط جنسی  و اخلاقیات  وارد  مباحث  مربوط   به ازدواج  زودرس  و بیماری های آمیزشی شد.

مجله عالم نسوان  داستان ها  و گزارش ها ی تلخی  از زنان جوانی را که دراثرنزدیکی جنسی با شوهران مبتلای خود بیمارشده بودند چاپ می کرد.

« والدین من باعث بدبختی من شدند و مرا مثل یک برده [ کنیز] به کسی شوهر دادند که هرگزندیده بودم نامش را هم  نمی دانستم . آنها می دانستند که من مخالف این ازدواجم ، اما موافقت یا مخالفت من برایشان اهمیتی نداشت ... من دختر جوان ، تیره  روز  و قربانی  شده یا  بودم ،  دخترهجده ساله ای  با قلبی پرازامید که تنها پشتیبانان من یعنی ،  پدرومادرم مرا قربانی کردند...  اولین شب تحقیرشدنم  یعنی شب عروسی ام گذشت و ظرف پانزده روز سفلیس گرفتم.10» 

 این گونه قصه گوئی روال عادی کارمجله عالم نسوان شده بود . طرح کلی روایت ها این بود که  دخترجوانی را خانواده اش درسنین پایین  به زور شوهر داده بودند  که از شوهرش که قبل یا شاید در زمان زناشویی با روسپیان رابطه داشت بیماری آمیزشی گرفته  بود. طلاق ، تهیدستی وبیماری  نهایی، این زنان را به ستوه آورده بود. این گونه زنان معمولاً بچه نداشتند.( یا به علت نازایی یا مرگ بچه ها ، به علت عوارض ناشی ازامراض مقاربتی ، یا ازدست دادن حضانت (سرپرستی) طبق  قانون خانواده درشرع اسلام )، وغالباً به عنوان یگانه حامی مالی فرزندانشان تهیدست می شدند. آنان  مجبور  بودند برای ادامه حیات به مشاغل تحقیر امیزی مانند خدمتکاری درخانهها (کلفتی) روی آرند.11 

 این تصویرهای نگران کننده از زندگی خانوادگی درایران با تصاویرآرمانی ازعشق رو مانتیک  مدرن  که گفته می شد  باعث شادی و احترام  ومانع  طلاق می شود مغایرت  داشت.

عالم نسوان از خانواده  جدید تک همسری، وصلتی میان زن وشوهر مبتنی بررضایت وعلاقه متقابل  پشتیبانی می کرد. 12 دراین تصویر آرمانی، زوجین از لحاظ  فکری و عاطفی مناسب یکدیگر بوده و می توانستند شرکای خوبی برای زندگی باشند. « ازدواج مناسب » ازدواجی نظیرازدواج عادل خلعت بری سردبیر روزنامه  با فخری عُظما مدیرمدرسه  دخترانه  بود 13 هر دو تحصیل  کرده ، از طبقه  متوسط  بالا ، از لحاظ  اجتماعی  فعال وافراد شهری کارشناس در رشته خود بودند.  این نوع  ازدواج  با ازدواج سنتی میان یک مرد ثروتمند و سالمند با دختری جوان که عالم  نسوان او را به عقب ماندگی محکوم  می کرد، مغایرت و تضاد داشت. ازدواج مبتنی برعشق به عنوان ازدواجی ارمانی به طبقات متوسط  بالا و متوسط جدید معرفی می شد.  متن یک سخنرانی  که در مراسم فارغ التحصیلی  مدرسه  دخترانه « ایران بتل» ایراد شده و بعداً  در نشریه به چاپ رسید ،  اعلام می کرد که عشق  و احترام  متقابل شالوده ی هر ازدواج  سعادتمندانه است ، ضمن  این  که شعری هم در مجله چاپ شد که  درآن عشق واحترام  و نه کسب مال می بایست اساس تصمیم گیری برای زناشویی باشد.

ازدواج هایی بودند که غالباً والدین دختران جوان خود را به مردی مسن تر«می فروختند»، این   ازدواج ها باعث گسترش امراض مراقبتی می شد و زنان ازحقوق خود چه پیش وچه پس ازازدواج  خبری نداشتند. از آن جا که اکثرزنان نمی دانستند قانون شیعه اجازه  داده که آنان شرایط خود را در عقد نامه بنویسند، عالم نسوان به آنان توصیه می کرد  که چگونه از این اهرم به سود خود برای داشتن  یک شوهرخوب استفاده کنند. درسال 1302 هما محمودی یکی از نویسندگان مجله به خوانندگان  اندرز می داد که در مذاکرا ت مربوط  به ازدواج  محتاط  باشند و در خواست ها و شرایط متعدد  مهمی را برتازه داماد تحمیل کنند . توافق یک ازدواج خوب باید تضمین می کرد که:  (1) خانواده  داماد محترم و آبرومند و خود داماد خوب و خوش ذات باشد، ( 2)  به آزمایش پزشکی ازنظر سلامت  جسمانی تن دردهد. ( منظور سلامتی از لحاظ ابتلا به بیماری ها آمیزشی  بود)، (3 )  مهریه  معادل نیمی از دارایی داماد باشد، و(4) داماد ازحق ازدواج  دوم چشم  بپوشد. 15 نویسندگان  دثیگر نشریه از توصیه خانم محمودی در مورد سلامت جسمانی  داماد به شدت حمایت کرده بودند. 16

 نویسندگان وهمکاران مجله نسوان از تصویب قانون خانواده  بسیاردلگرم شدند. دولت در اواخر دهه  1300  و سراسر دهه 1310 قانون خانواده را با الحاقیه هایی تکمیل  کرد. قانون مدنی ایران که برای اولین بار در 1307 به تصویب مجلس رسید،  دارای 100 ماده (غیرازکل 1335 ماده ) در باره خانواده بود17 قانون ازدواج  وقانون مربوط  به ارائه گواهینامه پزشکی هنگام  عقده ، به ترتیب  در سال های  1310 و 1317  افزوده شد.18

در قانون ازدواج  بسیاری از مواد قانون مدنی سال 1307 در باره ازدواج و طلاق تکرارشده بود . ماده 1041 سن  ازدواج  دختر  را به 15 و پسر را  به 18  سال افزایش  داد. در ماده  1063 قید  می شد  که زن و مرد  هر دو باید به ازدواج   راضی باشند. در مواد 1042 و 1043 آمده بود که زن  باید برای اولین ازدواج  خود  از پدر یا پدر بزرگش کسب اجازه کند. 

 قانون مدنی نیزسنت تعدد  زوجات را حفظ  کرد، گرچه مستقیماً از آن نام برده نشده بود ولی تلویجاً  در چارچوب امرازدواج می گنجید.  ماده 1105  شوهر  را رئیس خانواده و مسئول تأمین معشیت  همسر ( یا  پرداخت نفقه)  می دانست.  در مواد 1075   تا 1077 تصریح  شده بود که مرد می تواند   تعدادی صیغه  بگیرد. 20  ماده 1133 طلاق حضور دو شاهد مذکر لازم است. حال آن که  به حضور  و حتی اطلاع  زن نیازی نبود. 21 در مواد 1121 تا 1132  شرایطی که زن می توانست تقاضای  طلاق کند ذکر شده بود: عدم پرداخت  نفقه ( خرجی  روزانه ) ازسوی شوهر؛ جنون شوهر ؛  ناتوانی جنسی شوهر؛ و بد رفتاری او با همسر خویش . ماده 1127  این حق  را به زن می داد که از آمیزش جنسی با شوهری که بیماری آمیزشی دارد خود داری کند ، گرچه  در این صورت تقاضای  طلاق نمی توانست بکند. 22

مفاد کنونی قانون مدنی در باره  قانون خانواده ، کاملاً تازه نبود. در حالی که اکثر موارد دیگرقانون  مدنی مبتنی برقوانین فرانسه و وجود دادگاه ها و قضات عرفی بود، قوانین جدید خانواده قوانین اسلامی موجود واختیارات محاکم و قضاوت مذهبی را حفظ می کرد. 23 باردیگر تصویب  قانون ازدواج درمجلس کانون بحث های عالم نسوان شد.  تقریباً  درتمام شماره های مجله از1310 تا 1311 قانون اصلاح طلبانه رضا شاه  در مورد ازدواج و طلاق ستوده  شده است.  عالم نسوان اعلام  کرده بود که یکی ازهدف هایش تقویت ازدواج ازطریقارتقای آموزش وتحصیل زنان ، ازدواج براساس علاقه و تفاهم و شراکت ، کشف حجاب و از بین بردن روسپی گری است . بدین ترتیب زنان مبتلا به بیماری و بدون بچه در صفحات نشریه پس ازتصویب قانون مدنی جدید و الجاقیه های بعدی آن لزوماً  با رفتاری از نوع دیگرو متفاوت ترسیم نمی شدند، چون همه مفاد آن عمدتاً همان احکام واعمال موجود اسلامی و شرعی بود. با این حال مقالات متعدد عالم نسوان به ستایش از قانون جدید رضا شاهی در مورد  ازدواج  و طلاق پرداخت. مثلاً درهمان ستونی که به شخصیت خیالی وشوخی به نام « دلشاد  خانم »  اختصاص داشت محدودیت های اعمال شده بر صیغه و تعدد زوجات ستوده  می شد. 24 حال آن که  قانون جدید مدنی هیچ تغییری در احکام  شرعی پیشین آن  نداده بود.

زنان اصلاح طلب عالم نسوان زیرذره بین مقامات دولتی قرار داشتند. سانسورچی های حکومت  مجله  را زیر نظر داشتند، زیرا این مجله  حتی از طریق زنان درباری و خویشاوند که مشترک آن بودند  به درون کاخ رضا شاه  نیز راه یافته بودند.

 به علاوه  از اواسط  تا اواخر دهه 1300 کارمندان دولت نیز گهگاه مقالاتی درعالم نسوان انتشار  می دادند وبدین ترتیب منزلتی نیمه رسمی به آن بخشیده بودند. در سال 1311 مستوره افشارچنین نوشت:«بارها انجمنی میهنی [ زنان ] به مجلس پیشنهاد کرده -  و اکنون  نیز تکرار می کنیم و از نمایندگان محترم تقاضا داریم... که قانونی بگذرانند که مردان بدون ارائه تصدیق پزشکی ازلحاظ پاک بودن از بیماری حق ازدواج  نداشته باشند.»26 در 1317 مجلس  قانون  ارائه گواهنینامه پزشکی  پیش ازازدواج  را تصویب کرد که در آن ذکرشده بود:« اشخاصی  که می خواهند ازدواج کنند باید گواهینامه پزشکی مبنی  براین که هیچ گونه بیماری مسری مهمی ندارند وبه اطلاع و تأیید  وزارت دادگستری رسیده  باشد ارائه  دهند.» 27

 چرا  مجله عام نسوان  برای قانون مدنی  و قانون ازدواج  این همه شور و اشتیاق نشان  می داد؟  سن ازدواج  برای دختران و پسران افزایش یافته بود و ازدواج  دختران خردسال ممنوع شده بود ، که  دستاوردی  برای زنان اصلاح طلب محسوب می شد.  چنان که پیش از آن اشاره شد، نویسندگان  نشریه غالباً به ازدواج دختران خردسال خرده می گرفتند، گرچه  می دانستند  که با دسترسی بیشتر  دختران به آموزش و پرورش  و نیز تغییراتی در قانون ازدواج ، سن ازدواج دختران بالا خواهد رفت. 28 قانون دیگری اهرم بیشتری درطی مذاکرات برای ازدواج دراختیار زنان قرارمی داد ودر درون همان بافت پیشین چند همسری ، مرد ملزم شده بود هنگام عقد اگر قبلاً ازدواج کرده بود آن را  به همسر آینده و احتمالی خود اطلاع  دهد ودختر می توانست درآن صورت ازازدواج خود داری کند. همچنین طبق قانون جدید اگرهر یک ازطرفین هنگام مذاگره برای زناشویی اطلاع نادرستی درباره خود اظهارمی داشت که طرف مقابل درصورت داشتن اطلاع درست می توانست از ازدواج خود داری کند، خلافکاربه « شش ماه تا دو سال » زندان محکوم می شد. 29 نحوه ی انجام این قانون، براینکه آیا زنان به این دلیل از دادگاه  تقاضای طلاق کرده  باشند روشن نیست . 

نشریه عالم نسوان از قانون ثبت اجباری همه ازدواج ها وطلاق ها دردفترخانه های رسمی دولتی نیز بسیاراظهارشادی می کردند  و آن را جزو حقوق جدید زنان می شمردند. بخش یکم قانون ازدواج ثبت هرگونه ازدواج ( از جمله  نکاح  موقت) و طلاق را اجباری می ساخت: درنواحی  تعیین و تأیید شده وزارت  دادگستری  باشد و در یک دفتر خانه رسمی ثبت  شود. 

 درنواحی فوق الذکر، هرکس به ازدواج، طلاق یا احضار[همسر خود] بدون ثبت دردفترخانه ثبت [ازدواج و طلاق ] بپردازد نیز مشمول همان مجازات  فوق خواهد بود. 30 

یکی از نویسندگان عالم  نسوان به نام امیرارسلان خلعت بری  که وکیلی تحصیل کرده فرانسه بود، 31  با شور و حرارت به حمایت از قانون  جدید  پرداخت و آن را باعث  افزایش قدرت زنان در ازدواج  دانست. او این افزایش قدرت دو لت  را به منزله آزادی زنان تلقی کرد، چون مانع از آن می باشد که مردان از زیربار مسئولیت های زناشویی شانه خالی کنند.  پیش از آن  چون هیچ  گونه سند رسمی   ازدواج  وجود  نداشت ، اگر شوهری پس از کامجویی زن خود  را ترک می کرد  آن زن نمی توانست  وقوع عقد را اثبات کند یا تقاضای دریافت مهریه یا ارث برای فرزندی که درشکم داشت  نماید . قانون  جدید ازدواج به زنان قدرت می داد که مردان را به جرم تخلف از قانون به دادگاه بکشانند وحقوق خود را  مطالبه  کنند و مردان  را به انجام  تعهدات خود وا دارند . خلعت بری پیش بینی کرد که به علت  وجود قانون جدید، نکاح موقت ( صیغه) به زودی ازبین خواهد رفت. با توجه به ننگ و بدنامی  صیغه گرفتن درمیان طبقات متوسط  بالا ومتوسط  جدید ، کمتر مرید  در صورت اجبار به ثبت علنی نان خود حاضرمی شد به این کاراقدام کند . اوعقیده داشت که هم اکنون ظرف یک سال موارد نکاح  موقت  در تهران حدود  ده در صد  کاهش یافته  است.32  تعدد  زوجات در میان طبقات بالا نیز دراین دوره  کاهش یافت.33 

 اما سرانجام به رغم  دستاوردهای مهم برای زنان ، قانون مدنی ایران در 1307 و قانون ازدواج  سال 1310 تغییری بنیادی در وضعیت قانونی زنان درازدواج وطلاق ایجاد نکردند. گرچه قانون جدید  سن ازدواج  را افزایش داد و ملزم کرد  که هر دو طرف باید  به ازدواج  راضی باشند و همه زناشویی ها  رسماً به ثبت برسند ، اما برخی  اعمال  که مورد  انتقاد مجله  عالم نسوان  نیز قرارداشت به جای  خود باقی ماند. از آن جا که احکام  شرعی موجود در قوانین جدید گنجانده شده بودند، زنان درمورد  مسائل پیش از ازدواج ، زمان ازدواج و پس از ازدواج ، توان و حقوق ناچیزی کسب  کردند.

 یگانه نکته ای را که می توان بزرگ ترین  پیروزی هواداران تغییرات قانونی درمجله عالم نسوان  دانست تصویب ماده ای درباره لزوم ارائه گواهینامه سلامت جسمی ازسوی داماد پیش از وقوع عقد بود. از آن جا که انتشاراین نشریه درسال 1313متوقف شد، از واکنش  نویسندگان و دبیران آن در برابراین قانون اطلاعی نداریم. محتوای قانون خانواده  تا اندازه  زیادی دردهه 1310  بی تغییر ماند و نهضت زنان ایران از آن پس همچنان به مبارزه  خود در مورد  خانواده  ادامه داد. 34 

 

   فراسوی آموزگاری  و خانه داری : گسترش  کار و اشتغال زنان

نشریاتی نظیرعالم نسوان نه فقط از لحاظ  مطالبی که می نوشتند بلکه فی نفسه  وجود  خودشان سندی  بود گواه براولین مشارکت زنان ایرانی درمشاغل تازه ای مانند روز نامه  نگاری  به عنوان سردبیر،  نویسنده، مترجم یا مدیراموراداری. انتشارگزارش ها و واکنش خواسته های زنان برای توسعه  مشارکت ایشان درحیات اقتصادی ، درونمایه مهم و اصلی نشریه عالم نسوان دراوایل دهه 1310 را تشکیل  می داد.  تا آن زمان گزینه های شغلی اندکی برای زنان شهری طبقه متوسط بالا و متوسط  وجود داشت. زنان و دختران تهیدست شهری درحرفه هایی مانند دوزندگی، ریسندگی ، بافندگی ، خدمتکاری درخانه ها، دایگی(پرستاری از بچه) ، قابلگی ( مامایی) ، درمانگری ، واعظی ، واسطگی  برای ازدواج ، فروشندگی، کارگری در حمام های عمومی( دلّاگی )، مرده شویی، آوازخوانی، رقاصی  و نوازندگی  کار می کردند.35  همچنین  به روسپیگری می پرداختند،  حرفه ای  که عالم نسوان  آن را نکوهید ومی کوشید ریشه  کن سازد. 36

در اوایل قرن بیستم  گروه  کوچکی از زنان  تحصیل کرده شروع به افتتاح ، اداره و تدریس در مدارس دخترانۀ خصوصی کردند. با افزایش تعداد مدارس  دخترانه ( خصوصی و دولتی) ، زنان آموزگار کافی برای تدریس درآن ها وجود نداشت. به نوشته یک ناظرخارجی ، در اوایل دهه  1300 « غیراز کلفتی درخانه ها و معلمی درمدارس دخترانه ( که اکنون امکان  آن بسیار محدود است) عملاً هیچ  شغل دیگری برای آنکه زنی بتواند امرار معاش  کند وجود  ندارد، چون تقریباً هر کار دیگری مستلزم تماس با مردان است که  برای زنان مسلمان ممنوع  شده است.» 37  چنین باورهایی، که  مجله عالم نسوان نیز در آن شریک بود، معرّف دیدگاهی بود که  فقط  به زنان شعری توجه داشت.   این نشریه غیراز احترامی که برای تصویر آرمانی شدۀ زنان روستایی قئل بود،  ازهرگونه توجه یا بحث  جدّی در مورد زنان کشاورز یا عشایری که به طور مختلط  در کنار مردها  کارمی کردند پرهیز  می کرد.38

تا دهه 1300 آن مشاغلی که در آن زمان دراروپا و آمریکا  برعهده زنان بود -  نظیر کارهای  دفتری و منشی گری، آموزگاری و پرستاری – در ایران  توسط  مردان  انجام  می گرفت.39  یگانه  مؤسسه آموزش عالی که درهایش  به روی زنان  گشوده  بود« کالج  تعلیم معلمان زن» بود،  و این در واقع  دبیرستانی  بود که درسال 1318 درتهران افتتاح شده بود. با این حال ، تعداد اندکیازخانواده های ثروتمند ، دختران خود را برای تحصیل به خارج فرستاده بودند و در نتیجه شمار بسیار ناچیزی از زنان درتهران مدرک  تحصیلی برای کاردراختیارداشتند.40

نشریه نسوان ازهمان سال 1301 ضرورت وجود یک دانشگاه  تخصصی برای پرورش زنان تا درجه  دکتری را تشخیص داده بود، « زیرا درایران امروز، ما حتی یک زن دکتر ، وکیل ، حقوقدان ، پزشک ، دندان پزشک ، خیاط، یا ماما نداریم.» 41 در سال 1307 در میان « پزشکان با معلومات و مشهور تهران »42 فقط سه زن پزشک ایرانی وجود  داشت. سه نفر از اولین فارغ التحصیلان « کالج معلمان» کارمند دولت شده و به عنوان بازرس مدارس دخترانه کار می کردند. بیشترزنان طبقه  متوسط بالا و متوسط  که در این زمان مشغول  به کار بودند در عرصه آموزش و پرورش به عنوان  آموزگار، مدیر، و بازرس مدارس دولتی کار می کردند. 43  عالم نسوان به طور مستند نشان می داد که فارغ التحصیلان این کالج  در دهه 1300 بنیادگذار مدارس دولتی دخترانه درشهرستان ها بوده اند. زنان تحصیل کرده با مجوز وزارت آموزش و پرورش درمناطق مختلف کشور به تأسیس مدارس دخترانه همت گماشتند: فاطمه و کیل درساری؛ مهرتاج رخشان همکار مجله عالم نسوان و بازرس  وزارت آموزش و پرورش در انزلی ؛ و مریم اردلانی در کردستان. 44 

زنان برای مشاغل وحرفه های دیگرنیزآموزش می دیدند. آموزش  یکسان و استاندارد برای تحصیلات مامایی نخست درعصر رضا شاه  انجام  شد.  فهرست فارغ التحصیلان مدرسه جدید مامایی در 1309  نشان می دهد که اکثر آنان از اقلیت های مذهبی - قومی ایران بوده اند. 45 در بحث انگیزترین حرفه های جدید  نظیر هنرپیشگی تئاتر، زنان برجسته مانند لورتا یرپتیان و وارتو تاریان ازایرانیان ارمنی46 بودند.

 پیش از 1310 عالم نسوان غیراز خانه داری (  خانم  خانه) و آ موزگاری الگوهای چندان زیادی  برای معرفی به زنان  نداشت. در 1311 صفحه تازه ای  درنشریه  به نام « مشاغل  زنان»  گشوده شد که  به معرفی و بحث درباره مشاغلی که زنان برای آنها مناسب تر بودند می پرداخت.  نخستین  اولویت زنان هنوز اداره خانه و خانواده بود، اما اکنون علاوه  براین ها تشویق می شدند که پزشک ، دندان پزشک ، پرستار، آموزگار، مدیر مدرسه ، دفتردار، ماشین  نویس ، تندنویس ، مدیرشرکت ، مترجم ، روزنامه نگار ، کاسب ، مددکار اجتماعی  و خیاط  شوند.  مریم سُهرابی از شهرک ناصری   به خوانندگان مجله نوشت که در کنار شوهرش به کار فروش  پوشاک اشتغال دارد.48 عالم نسوان که در 1310  این پرسش را مطرح  کرده بود که «  اگر  یک میلیون [تومان]  داشتم»  چه می کردم ، از میان  پاسخ های رسیده ، پاسخ  مقاله نویسی را چاپ  کرد که نوشته بود: « بزرگترین پسرم را می فرستادم [ به اروپا]  که مهندس معدن شود، پسر کوچکترم را که ادبیات تحصیل کند، اولین دخترم  رشته آموزگاری  بخواند و دومین دخترم  در رشته پرستاری به تحصیل بپردازد.»49 این مشاغل  جدید  برای زنان  به منزله ادامه  و گسترش کار زنان در خانه  تلقی می شد ، راهبردی که برای  توجیه گسترش اشتغال زنان در مشاغل جدید  مورد استفاده  قرارمی گرفت. برای نمونه ، خانم اشرف صادقی مدیریت خانه توسط زنان را با مدیریت یک بیمارستان ، یک ضیافت ، یک  باشگاه ، یک هتل  یا یک مدرسه قیاس می کرد  و آنها را شبیه  به هم می دانست. 50  استدلال می شد  که ماری کوری  هم دانشمند  بوده است و ههم  خانه دار. 51  اکثر این حرفه ها گرچه  به عنوان توسعه  وادامه  وظایف  زنانگی درخانه  به عنوان مادر و خانه دار وانمود می شدند، ولی در واقع  به زنان امکان می دادند  وارد  اجتماع  بشوند و در خارج  از خانه کار کنند.

 بسیاری از نویسندگان کار زنان در « مشاغل  آبرومند» را درمان آسیب های اجتماعی  و نشانه تمدن می دانستند. محمد علی ایروانی  می گفت: فقدان شغل برای زنان  باعث  فساد اجتماعی می شود.52  خانم ایران ارانی ضمن سخنرانی در« کنگرۀ زنان شرق »  که درسال  1311 در تهران برگزارشد اظهار داشت اولین گام به سوی آزادی زنان ورود  به نیروی کار است.  همچنین این مفهوم که کار زنان  نشانه تمدن است، شالوده  بسیاری از مقالات درعالم نسوان  را تشکیل  می داد. 54 

 برای اشتغال د ر خارج از خانه ، زنان خارجی  به عنوان  الگو مطرح می شدند. یک زن انگلیسی  بانکی تأسیس کرده بود؛  زنان مصری  به تند نویسی و ماشین نویسی برای دولت می پرداختند؛ زنان آمریکایی خودشان  کسب و کار به راه  می اندختند؛ زنان ترکیه ای درپی شغل های خاص بودند و  پستچی می شدند. 55 رضا خلیلی در مقاله « زنان باید کار  کنند» نوشت:

« بعد ازاشاعه  فرهنگ اروپایی [ در ایران] از جمله تک همسری ، بالا رفتن سن ازدواج و پرهیز  از طلاق ( که امیدواریم  در آینده گسترش بیشتری یابد ) ، ما اکنون درایران ناچار به کمک مالی زنان  نیازداریم. در غیر این صوررت مردها نمی توانند از پس مخارج زنانی برآیند  که از زنان اروپایی تقلید می کنند، بدون انکه  که کارهای ایشان را انجام دهند... هر زنی  لازم است ازطریق درآمدی که کسب می کند درهزینه های خانه سهیم شود، درست همان طور که مرد تلاش معاش برای تأمین  هزینه زندگی خانواده است...زنان باید کارکنند ، مهارت وحرفه ای  یاد بگیرند  و بتوانند شغلی داشته باشند... منظور ما از « شغل »  لزوماً  کار اداری ، تجاری  یا کار در کارخانه ها نیست. منظور این است که زنان  باید  حرفه ای  بیاموزند  یا داد ستد  را یاد بگیرند تا در صورتی  که نتوانستند شوهر کنند یا در  خانه بمانند، بتوانند زندگی  خود را تآمین  نمایند.. هم اکنون شغل هایی خاص زنان وجود دارد که متأسفانه توسط  مردان  اشغال  شده اند و این ها عبارتند از: آموزگاری در مدارس ابتدایی ، مامایی ، پرستاری ، خیاطی و غیره. این گونه  شغل ها بیشتر برای زنان مناسب هستند... بعضی زنان شهری  به کار جوراب  بافی و قالی بافی اشتغال دارند.  علاوه  بر منافع مالی و غلبه  بر بیکارگی وتنبلی ، کار این طبقات  به روشنی  نشان  میدهد که هیچ  آسیبی به کار خانه داری بچه داری ایشان  وارد  نیامده است.» 56

عالم نسوان غالباً کار زنان را « شغل  آبرومندانه ای » توصیف می کرد که در جامعه به ایشان  حیثیت  واعتبارمی بخشد. با این حال واقعیت چیز دیگری بود. دردهه 1310 بیشتر زنان به کارکار آموزگاری و پرستاری می پرداختند، اما خیل عظیم نان ایرانی در نواحی روستایی کار کشاورزی  می کردند. زنان معلم ، ماما، پرستار، پزشک ، حتی در نواحی  شهری ، استثناء بودند، زیرا بیشتر زنانی  که کار می کردند به تحصیلات عالی یا آموزش های حرفه ای دسترسی نداشتند.  بیشتر زنان ایرانی که در خارج از خانه کارمی کردند مجبور بودند  به کار ناخوشایند در کارگاه های قالی بافی  یا کارخانه های نساجی بپردازند  و بنابراین دررده کارگران فقیر قرار می گرفتند.

نوع کاری که نشریه برای زنان  تهیدست  شهری پیشنهاد  می کرد نیازی  به تحصیلات بالا نداشت، زیرا در کارگاه یا کارخانه  انجام می گرفت و نیاز آموزش حرفه ای داشت. از آنجا که ناسیونالیست ها و اصلاح طلبان ایرانی رشد صنعت را عامل اساسی اقتدارملی و بی نیازی به کالاهای خارجی می دانستند، نویسندگان نشریه توصیه می کردند که زنان فقیر می توانند در کارخانه های ریسندگی و بافندگی کار کنند. درنتیجه استدلال می شد  که هم ملت و هم زنان زندگی شان رونق  می گرفت. بدین  ترتیب دو مسیر متفاوت برای زنان تنگدست وزنان طبقه متوسط  پیشنهاد  می شد.  صدیقه دولت آبادی ضمن هواداری از اجباری کردن تحصیل عمومی برای دختران نوشت: « منظورم این نیست که همه دختران باید هندسه وزبان های خارجی یاد بگیرند، بلکه باید خواندن ونوشتن فارسی را درسطح ابتدایی بیاموزند. پس ازآن باید به مدارس فنی بروند و به آموختن صنایع دستی نظیرجوراب بافی بپردازند.» 58 این نکته درک شده بود که همه زنان نمی توانند ولازم نیست برای حرفه هایی مانند آموزگاری یا پرستاری  تحصیلات  عالیه  داشته  باشند.

 به طور کلی  توصیه  می شد  که زنان طبقات  تهیدست  شهری  به عنوان کارگر در صنایع  جدید به کار بپردازند. همچنین راهی « متمدنانه » برای زنان« فریب خورده » وغالباً ازدست رفته ای که گاه  ناچارمی شدند تن به فحشاء بدهند پیدا کرده بودند.