جمال صفری:  

محمد علی فروغی اولین رئیس وزرای دوران سلطنت پهلوی بخش اول

836 html Safari-Jamal 1

Bas du formulaire

26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ ویکمین

سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّ ق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (85)‏

 

کارپذیربودن محمد علی فروغی ( ذکاء الملک) یکی از معماران استبداد رضا خانی  در روایت  محسن فروغی، در مورد دلیل انتخاب فروغی به وزارت جنگ بطور واضح بیان شده است و می گوید: 

 

« روزی که پدرم در باره‌ی استعفاء و کناره‌گیری از ریاست دولت با [ رضا ] شاه به مذاکره پرداخت، تقاضایش این بود که به وی اجازه داده شود به اتّفاق فرزندان خود به اروپا برود و چند ماهی وضع تحصیلی ما را سرپرستی کند. ولی رضاشاه با کناره‌گیری مطلق او موافقت نکرد و پدرم معاذیری از قبیل خستگی و بیماری آورده بود، و سرانجام رضاشاه به او گفته بود کاری به تو محوّل خواهم کرد که حقوق و مزایا و امتیازات مال تو باشد ولی زحمت آن مال من. سیمای نجیب ایشان [فروغی] که مشحون از حجب و حیا بود گلگون می‌گردد و لحظه‌ای بعد رضاشاه می‌گوید: آقای ذکاءالملک، سمت شما در کابینه‌ی جدید، وزارت جنگ است. حقوق و مزایا مال شما، اداره کردن وزارتخانه با من».(1) ایشان پست وزارت جنگ را قبول کرد !

روز 29  آذر ماه 1304 برابر سوم جمادی الاخر1344و دسامبر  1925 در ساعت  9 صبح  فروغی  اوّلین  کابینه  را به  رضا شاه  معرّفی  و سپس  به مجلس  شورای ملّی  به شرح زیر  معرّفی  نمود:

1- فروغی – کفیل  ریاست  وزراء

2 – میرزا  حسن خان مشار – وزیر  امورخارجه 

3 – امیر  لشکر عبدالله  خان امیر طهماسب – وزیر 

4 – مهدی مشیر فاطمی –  وزیر عدلیه

5 – بیات ، مرتضی قلیخان –  وزیر مالیه

6 – جعفر قلیخان اسعد – وزیر پست و تلگراف

7 -  دادگر، حسین –  وزیر  داخله

8 – داور، علی اکبر –  وزیر فوائد عامه

9 – یوسف  مشار – کفیل  وزارت معارف

 این کابینه تا تیر ماه 1305  خ در  این مقام  باقی و انتخابات  دورۀ ششم  در دورۀ زمامداری وی انجام شد.

 توضیح آنکه فروغی در دوران پهلوی مدّتی با سمت کفالت امور بوده ولی  بعداً به سمت  رئیس الوزراء مشغول  کار شده است و د راین  دورۀ زمامداری فروغی  از افرادی  مانند  ابوالحسن  پیرنیا ، قاسم صوراسرافیل ،  محمّد علی فرزین ، نظام الدین حکمت ، غلامرضا هدایت  در پست های عدلیه ، مالیه ، فوائد عامّه و تجارت و پست و تلگراف  باید  یادآوری نمود.

 

یکی از بازیگران دوران پهلوی

 

یکی از مهره‌های شطرنج سیاسی ایران در دوران مشروطیت و انقراض سلسلۀ قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی،میرزا محمدعلیخان فروغی (ذکاءالملک ) بوده است. او یکی از فراماسون‌های باهوش و تحصیلکرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه می باشد و از جمله سیاستمداران و افرادی است که همواره طرفدار سیاست انگلستان در ایران و مورد حمایت و اعتماد آنها بوده است. به همین جهت هم مقامات و مشاغل مهمّی را شاغل گردیده است. 

فروغی از بدو پیدایش رضاخان یا از جهت هوش فطری یا از لحاظ آگاهی به سیاست انگلستان در مورد تمرکز حکومت مرکزی و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت می‏کرده و دربسیاری از بازی‌های سیاسی مبتکرو در حقیقت یکی از تعزیه گردانان اصلی او بوده است وعجایب آنکه  در بدو به سلطنت رسیدن [رضاخان] پهلوی و نیز آخرین روزهای سلطنت او رئیس الوزراء بوده است.

مختارالملک که ریاست بلدیه را در کابینۀ  مشیرالدوله در سال 1302  داشته است به نگارنده حکایت کرد که  برای مذاکره  در باب مسئله ای به ملاقات مشیرالدوله دراطاق هیئت  دولت  رفته بودم. فروغی  هم که عضوکابینه بود در گوشه ای نشسته مشغول تحریر بود.  پس ازآنکه  کارم با رئیس الوزراء  خاتمه یافت و خدا حافظی کرده خواستم از اطاق خارج شوم، فروغی برخاست و بطرف من آمد،  نزدیک در خروجی  مرا مخاطب  قرار داد و اظهار  داشت: خواستم مطلبی را دوستانه  با شما در میان  بگذارم . گفتم  بفرمائید. فروغی  گفت: شما با سردار سپه  روابط  دوستانه ای دارید؟ گفتم : خیر. گفت: می خواهید  من واسطۀ دوستی و نزدیکی شما را با او فراهم  نمایم و با هم  دوست صمیمی باشید؟

 این بیان فروغی موجب تعجّب من شد زیرا می دانستم  که سردار چوب لای چرخ  کابینه  می گذارد و علیۀ مشیر الدوله تحریک می کند [ توضیح اینکه  رضاخان وزیر جنگ و فروغی  وزیر مالیه  کابینه مشیر الدوله بودند و دسیسه و توطئه می کردند که حکومت مشیرالدوله سقوط کند!!] و از ایجاد این رابطۀ دوستی منظورش اینست که من طبق دستور سردار سپه  عمل نمایم و علیه مشیر الدوله  اقدام نمایم و حال آنکه من به مشرالدوله علاقه مند بودم. به فروغی جواب سربالا دادم که معنایش این بود که فعلاً چنین ضرورتی ایجاب نمی کند.

 به محض آنکه سردار سپه نخست وزیر گردید ، مرا از ریاست بلدیه برداشت 

حال باید دید که مطّلعین دربارۀ اوّلین رئیس الوزرای دورۀ  دیکتاتوری ایران  یعنی  فروغی  چه نوشته و چگونه قضاوت کرده اند.» در بخش توضیحات   در دسترس خوانندگان قرار می دهم ( 2) 

 

   خاتمۀ  انتخابات  تهران 

 

حسین مکی درکتاب پژوهشی  « تاریخ بیست سالۀ ایران – جلد چهارم »  اینگونه روایت می کند:   انتخابات  دورۀ ششم  شورای ملّی  که در کابینۀ  فروغی شروع  شده بود  در تاریخ  5  تیر ماه 1305 خاتمه  یافت و از  لیستی  که مدرّس  داده بود 9 نفر  به مجلس راه یافتند. نکتۀ  قابل  توجّه در انتخابات تهران اینست که علیرغم لیست دولتی که برای مجلس مؤسّسان از صندوقها بیرون  آورده و اجازه نداده بودند حتّی یک نفراز ملّیون را مردم برای مجلس مزبور انتخاب  نمایند در انتخابات تهران که تا حدودی آزاد بود مردم مجاهده و مبارزه کردند و بدولتیها و رضا  شاه  فماندند  که انتخابات  مجلس مؤسّسان  قلّابی بوده است و مردم می توانند وکلای خود را انتخاب کنند.  با این وجود وکلای  حقیقی مردم که در مجلس دورۀ ششم راه یافته اند هشت نه نفربیشتر نبوده است. نکتۀ حائز اهمیت اینکه  مدرّس که علناً و رسماً با سلطنت رضا شاه  مخالف بود  نفر اوّل گردید و اختلاف رأی با نفر دوّم حدود پنج هزار بوده است.

بهر حال  طبق  اعلان انجمن ، این دوازده  نفر از تهران  انتخاب و به مجلس  راه یافتند:

1- مدرّس  - 13624 رأی 

2 – مستوفی  - 8322 رأی 

3 – دکتر مصدّق - 8071 رأی 

4 – وثوق الدوله - 7934  رأی 

5 – آشتیانی  - 7010  رأی 

6 – فیروز آبادی -  6085   رأی 

7 -  داور -  6069   رأی 

8 – بهبهانی -  5678   رأی 

9 – ملک الشعراء -  4740 رأی 

10 – تقی زاده  -  4484  رأی

11 – شیخ العراقین بیات - 4451  رأی 

12 – مؤتمن الملک - 441 رأی 

روز یکشنبه 19 تیر ماه  1305 (30 ذیحجۀ 1344 ) دوساعت و نیم قبل از ظهر مجلس دورۀ ششم بریاست سنّی مدرّس  افتتاح  گردید و رضا شاه با تشریفات خاصّی به مجلس آمد و نطق افتتاحیه»  ایراد نمود. (3 )  

مخالفت  مدرّس  با نمایندگان فرمایشی 

مکی در ادامۀ آن می نویسد: درانتخابات دورۀ ششم در بسیاری از نقاط کشور نظامی ها مداخله کرده بودند. مدرّس که با مداخلۀ نظامی ها و تحمیل عدّه ای بعنوان نماینده سخت مخالف بود تصمیمی  گرفت  که مداخلات نظامی ها را  بر ملا ساخته و بفهماند که در مجالس مقنّنه  به تأیید نمایندگان ملّت باشند نه نمایندگان تحمیلی قشونی ها و البته نظامی ها هم که سر خود در انتخابات مداخله نکرده  و به امر  رضا شاه  دست  به این مداخلات زده بودند، بنابراین مخالفت مدرّس با اعبتار نامه های آنها مخالفت با آمر که پهلوی بوده است تلقّی می گردید و این امربرای دیکتاتوری که حاضر نبود فقط جنبۀ تشریفاتی داشته و در امور مداخله نداشته  باشد بسیار ناگوار بود چون با بودن مدرّس رشید و بی باک در مجلس  نمی توانست  بی مانع  و رادعی  اعمال زور و قلدری کند.  بنابراین بفکر افتاد که بزرگترین سدّ راه دیکتاتوری خود را از پیش پای بردارد و توطئۀ ترور مدرّس از همین مجرا آب می خورد . اکنون ببینیم مدرّس در بارۀ  اعتبار نامه ها  در مجلس چه گفته است: 

جلسۀ  مجلس  دورۀ ششم ، مورخ  22 امرداد 1305 

خبر شعبۀ اوّل راجع به اعتبار نامۀ ملک ایرج میرزا مطرح شد و مدرّس ضمن مخالفت خود چنین  بیان  نمود:

سه مسأله است که میخواهم عرض کنم یکی اینکه بنده شاهزاده را نمیشناسم والان هم نمیتوانم تطبیق کنم آنچه که هم شنیده ام آدم خوبی است دوّم اینکه درتمام انتخابات بنده نظر به این اشکالات مرسومه ندارم که فلان جریان ده روز دیر شد یا دو روز زود شد یافلان شخص شکایت کرده وفلان کس جواب داد یا اعلان چند روز شد یا چه واینها هر کدام به نظر من اشکالی دارد خودم رأی نمیدهم ولی متعرّض هم نمیشوم کما اینکه بعضی از این رأی هائی که آقایان دادند بنده مخالفتی نکردم ور أی هم ندادم ولی بنده چه درسابق وچه درحال فقط یک اشکالاتی را به عقیدۀ خودم محلّ توجّه قرار میدهم که یا یک ضرر اساسی دارد یا یک نفع اساسی نمیگویم هم اشتباه نمیکنم خیر انسان اشتباه میکند بعضی اوقات منتقل نمی شود وحقایق برش مخفی میماند به این لحاظ با انتخاب آقای شاهزاده مخالفم وقبلا هم تذکّر میدهم که خیلی بنده تعجّب میکنم که مخبرین شعب که غالبا درمجلس هم سابقه دارند خبرها را به یک ترتیب غیر خوبی میدهند مختصر وبی اشاره به اشکال وبی اشاره به جواب وحال آنکه اغلب مخبرها دردوره های سابق هم تشریف داشتند بعضی هایشان هم درعدلیه تشریف داشته اند که معاون یا وزیر بوده اند میدانند مجلس شورای ملّی به منزلۀ محکمۀ تمیز است شعبه به منزل محکمه استیناف است انجمن نظّار به منزلۀ محکمۀ ابتدائی اشکال وجوابی که درانجمن نظّار محلّی گفته میشود درشعبه باید مطرح واشاره شود وجواب داده شود دراینجا هر چه گفته میشود وجواب داده میشود ولو بر سبیل اجمال باید به مجلس شورای ملّی اشاره شود لهذابنده درشعبۀ خودمان به آقای عدل الملک که مخبر آن شعبه هستند عرض کردم که فی الجمله هم عمل شده که به اصول اشکالات وصنف اشکالات اشاره شود واما راپرتهایی که سایر آقایان داده اند نتیجه را راپرت داده اند ودیگر اشکال وجواب را ننوشته اند چون در شعبه ده نفر یا دوازده نفر است وهفتاد نفر دیگر که درمجلس هستند نه اشکال به گوششان خورده نه جواب وبا این ترتیب رأی دادن مناسبت ندارد .رجوع کنند به دورهای پیش وخبر هائی که دوره های پیش داده میشد به اشکالات وجوابها اشاره میشود اما اینجا آن راپرت پریروزی فی الجمله اشاره به اشکالات وجواب شده بود ولی درست تکمیل نبوده بهتر این است که من بعد اگر راپرتی داده میشود به اشکالات اشاره شود که حاضرین درمجلس درست ملتفت شوند وعقیده موافق به یا مخالفت خود را اظهارنمایند من جمله راپرت راجع به نماینده مشهد که نوعاً اشکالات نمایندگان آنجا خیلی کمتر است اما شاهزاده را بنده با انتخابش مخالفم زیرا علّت عمدۀ انتخاب شاهزاده را امیر لشگر خراسان میدانم واین اشکالات ومخالفتهائی که بنده با اعتبار نامه ها کرده ام وبعد هم خواهم کرد تمامش منتهی به یک چیز است دوسال سه سال مملکت یک جنبۀ غیرعادی داشت عدلیه اش نظامی بود امنیه اش نظامی بود حاکمش نظامی بود امین مالیه اش هم نظامی بود ولی آن سبو بشکست وآن پیمانه ریخت از روز ختم مجلس مؤسّسان عدلیه عدلیه است و وامنیه امنیه است وحاکم حاکم است نظامی هم باید تفنگش را دست بگیرد برود درسرباز خانه از مرکز هم شروع شد وشاه مملکت هم اعلان داد امرای لشگر ومأمورین نظامی دربعضی نقطه ها یا باورشان نیامد یا عمل نکردند .از جمله انتخاب این شاهزاده ایرج میرزا است که گرچه سلمان عصر است وخیلی هم آدم خوبیست ولی علّت انتخابش جان محمّد خان است وباطل است بواسطۀ اینکه نظامی است وبنده به شما میگویم اگر هزار سال دیگر هم عمر مشروطه باشد وجان محمّد خان درمشهد نباشد شاهزاده انتخاب نمیشود سابق هم نشد علّت تامّه اش همان است واما من خیلی دوست میدارم که شاهزاده حاکم خراسان بشود چون خیلی خوب آدمی است ولی این مخالفتهای من مربوط به شخص نیست شخص خوب است سرجای خودش بله آقای مخبر فرمودند دیگران هم درخراسان انتخاب شده اند بله ایشان پیش هم شده بودند بعدا از این هم تا هستند انتخاب میشوند ملک است که پیش انتخاب شده است باز هم میشود اهل محل هستند موکل دارند رعیت دارند التماس میکنند پول خرج میکند البته انتخاب میشوند .

رییس –التجار –بنده پول خرج نکردم .

مدرس –پول مشروع را عرض میکنم بنده هم برای انتخاب پول خرج میکنم …

اقا سید یعقوب – غلط است .

مدرّس – پول مشروع غیر از پول نامشروع است برفرض نظامیها هم اگر کردند خدا پدرشان را بیامرزد آنها بد کردند نه منتخبی که موکّل دارد منتخبی که آقای رئیس التجار وامثالش باشند موکّل دارد غیر از جان محمّد خان است اما شاهزاده غیر از جان محمد خان موکّل ندارد علیهذا هر انتخابی که این طور باشد باطل است مملکت وضع غیر عادی وجریان غیر عادی داشت گذشت، مجلس شورای ملّی هم سعی بفرمایند تا مطالب به جریان قانونی وعادی خودش بیفتد.  شاه مملکت بعد از آنکه حاضر شد شاه مشروطه باشد یعنی امضای خالی بکند امیر لشگر نمیتواند درانتخابات دخالت بکند.  قشون باید تفنگ دست بگیرد برود توی سرباز خانه، هر وقت حاکم امری داد عمل کند.  بنده از این نقطه نظر مخالفم با انتخاب شاهزاده درحالی که موافقم واز خدا میخواهم که چون آدم خوبی است حاکم خراسان بشود .»

علی اکبر داور مخبرشعبه به دفاع از اعتبار  نامه  پرداخت  که از جهت  اینکه به درازا  می کشد از نقل آن صرف نظر می کنم .[ توضیح اینکه  گزارش جلسه چهارم دورۀ ششم مجلس شورای ملّی را بعنوان «سند»  که در بارۀ اعتبار نامه های نمایندگان است، در پایان این بخش در اختیار خوانندگان ارجمند قرار می گیرد.]   

« مدرّس – دراین انتخابات هم حکومت نظامی بوده و هم انتخاب کننده نظامی بوده است. شاهزاده ایرج میرزا باز سالها در محل بوده، حاکم  بوده، معاون بوده،  لیکن ایشان فقط  به معرّفی نظامی  و حکومت نظامی انتخاب شده اند و هنوز هم حاکم  بهبهان نظامی است . نظامی معنیش این اینست  که من نظامی هستم، معنیش این است که تمام کارهای ولایتی را نظامی می کند. اجتماعی بدون اجازه  نباید بشود،  حرف بدون اجازه نزنند وازاین قبیل. مکرّر با مبادی عالیه هم درخصوص حکومت آنجا مذاکره  کردم و گفتند که حکومت بهبهان  را نمی شود غیر نظامی کرد و الان هم نظامی و آقای نوبخت هم به امر  نظامی ها  انتخاب شده است. آقایان می خواهید رأی بدهید مختارید.» 

پس ازدفاع مخبر به اعتبار نامه رأی گرفته شد وتصویب گردید. انتخابات نجف آباد ونمایندگی  غلامحسین  میرزا  مطرح  شد و مدرّس در مخالفت با آن چنین  بیان نمود.

« مدرّس – اشکالات این انتخابات هم از همان قسمی است که  عرض کرده ام و در خصوص فریدن که علم و اطّلاع  دارم، لازم است بگویم که در موقع  انتخابات حکومت  نظامی  بوده است و شکایات  زیادی از همین  نقطه  شده است وعقیده  دارم که دراین نقطه  تجدید انتخاب شود.»

 به این اعتبار نامه هم رأی گرفته شد و تصویب  گردید.

  جلسۀ پنجم ، مورخ  سه شنبه  25 مرداد ماه 1305

اعتبارنامۀ  فرمند نمایندۀ همدان  مطرح شد  مدرّس  در مخالفت با آن چنین اظهار داشت: 

« آقای مدرّس -  درهمدانکه انتخابات شروع شد مبارزه میان  دستجات هم شروع  گردید .  از یک طرف ضیاءالملک فرمند بود و از طرف دیگر سید عبدالوهاب که انتخابات را تعقیب کردند ولی در ضمن عمل یک نظریۀ مخالفی با سید عبدالوهاب پیدا شد که نتجه اش این شد که  یک کاندیدا از طرف  نظامی های همدان معیّن و ضیاءالملک هم با آنها ائتلاف نمود و نتیجه اش این شد که ضیاءالملک  وکیل شد و این مؤمن که نمی شناسم. از انتخاب ضیاء الملک من حرف نزدم زیرا اهل  محل است  و  در دورۀ  قبل هم بوده است و بالاخره یک موکّلینی دارد  ولی با این وکیلی مخالفم زیرا  کاندیدای  نظامیها  بوده است و  به قوت  آنها انتخاب  شده است.»

 پس از دفاع  مخبر شعبه، ملک الشعراء  بهار پیشنهاد نمود که چون در این دوسیه متجاوز ازهزار  ورقۀ شکایت از اشخاص معروف محلی که حکایت از مداخلۀ نظامیان کرده اند و برای اینکه  به این شکایات رسیدگی شود کمیسیونی تشکیل گردیده و رسیدگی یشود.  پیشنهاد مزبور  رد و نمایندگی فرمند  تصویب گردید.

مطلبی که در این جلسه قابل ذکر است اینست که هنگامی که سید یعقوب ضمن صحبت خود که گفته بود اگرمردم از مداخلۀ حکومت های نظامی ناراضی بودند چرا شکایت نکردند؟ مدرّس گفته بود : جرأت نکردند.

کرد واز آنوقت تابحال نظامی است هنوز هم نظامی است وآقای نوبخت هم با سرنیزۀ نظامیها انتخاب شده اند آقایان هم میخواهند رأی بدهند .

شاید این بیانات و مخالفتها یکی از علل و موجبات  ترور مدرّس  و بلاخره حبس و تبعید وی را  پس از خاتمۀ  دورۀ ششم فراهم  نموده. و بالاخره  به شهادت  او منتهی گردید است.»  (4 )   

 

محمد علی فروغی (ذکاءالملک) کیست؟ 

باقرعاقلی می نویسد: محمّدعلی فروغی معروف به ذکاءالملک فرزند مرحوم محمدحسین خان ذکاءالملک اول متولد 1294 هـ ق در تهران است. پدرش از دانشمندان و محقّقان و شعرای عصر ناصری و مظفّری است که در وزارت انطباعات اعتمادالسلطنه ریاست قسمت ترجمه و تألیف با او بود. علاوه بر آن بر مترجمان همایونی ریاست داشت غالب کتبی که اعتماد السلطنه به نام خود چاپ کرده است قسمت اعظم آن نتیجۀتحقیق و نگارش فروغی است.

محمّدعلی فروغی تحصیلات خود را نزد پدرش آغاز کرد. پس از آموزش زبان پارسی به آموختن مقدّمات عربی و قرآن و شرعیات پرداخت. پس از آن ادبیات زبان های فارسی و عربی را فراگرفت و در آموزش فلسفه و عرفان و حسن خط همّت گماشت و ابتدا زبان فرانسه و بعد زبان انگلیسی را به خوبی فراگرفت و وارد دارالفنون ناصری شد و مدّتی هم به علم طب روی آورد. سالی چند در این علم غوطه ور بود تا اینکه طبابت را مطابق ذوق خود نیافت و به فلسفه و عرفان روی آورد و تحصیلات خود را در این رشته در مدارس معروف آن زمان تهران نزد اساتید بزرگی چون میرزا ابوالحسن جلوه و میرزا طاهر تنکابنی به حدّ کمال رسانید و چون مسلّط به زبان های خارجی بود از نوشتۀ فلاسفه مغرب زمین بهره مند شد.

 

پدرش در سال 1314 هـ ق به انتشار مجلّه تربیت همّت گماشت. محمّدعلی در کار این نشریه دخالتی تام داشت. گذشته از سردبیری آن ترجمه هایی از او منتشر می شد. در این نشریه از قانون و مدرسه و تجدّد سخن بسیار آمده است و قریب ده سال منظّماً انتشار پیدا کرد.

در سال 1317 هـ ق که میرزا نصرالله خان مشیرالدوله به تشویق دو فرزند خود موتمن الملک و مشیرالملک (بعدها مشیرالدوله) مدرسۀ عالی علوم سیاسی را بنیاد نهاد، محمدحسین فروغی به استادی آنجا برگزیده شد و فرزندش نیز به ترجمۀ تاریخ برای دانشجویان پرداخت و پس از چندی معلّم تاریخ در مدرسۀ سیاسی شد. پس از مدّتی محمّدحسین ذکاءالملک به ریاست مدرسه گمارده شد و فرزندش را به معاونت انتخاب کرد. این وضع تا اوایل مشروطیت ادامه داشت.

در این سال ذکاءالملک درگذشت و لقب و شغلش را از طرف محمّدعلی شاه به فرزند ارشد او واگذار کردند و محمّدعلی ذکاءالملک به ریاست مدرسۀ عالی علوم سیاسی منصوب شد. پس از صدور فرمان مشروطیت و تشکیل مجلس اوّل که در حقیقت مجلس مؤسّسان بود فروغی برای ریاست دبیرخانه دعوت شد و کار اداری مجلس را انجام می داد. سازمان اداری و تأسیس دبیرخانه و کتابخانه از کارهای اوّلیۀ او است. در انتخابات دورۀ دوّم مجلس شورای ملّی که پس از استبداد صغیر انجام گرفت محمّدعلی ذکاءالملک به نمایندگی مردم تهران و پس از چندی به ریاست مجلس انتخاب شد و چند ماهی در آن سمت بود تا جای خود را به مؤتمن الملک پیرنیا داد و او به نیابت ریاست انتخاب شد.

ذکاءالملک فروغی در سال 1290 هـ ش در کابینۀ صمصام السلطنه بختیاری ابتدا وزیر مالیه و بعد وزیر عدلیه شد.

در کابینۀ بعدی که به ریاست مشیرالدوله تشکیل شد همچنان وزیر عدلیه شد و پس از چندی به ریاست دیوان عالی کشور انتخاب شد. ذکاءالملک در دورۀ سوّم مجلس به وکالت انتخاب شد ولی وکالت را نپذیرفت و به ریاست دیوان عالی کشور ادامه داد.

پس از پایان جنگ بین الملل اوّل به اتّفاق مشاورالممالک انصاری به کنفرانس صلح رفتند ولی موفّق به حضور در کنفرانس نشدند و آنها را مؤدّبانه جواب کردند. در 1301 ذکاءالملک در کابینۀ مستوفی الممالک وزیر امور خارجه شد و در جدال مدرّس و مستوفی الممالک نقشی اساسی داشت و غالباً پاسخ مجلسیان را او می داد. در کابینۀ بعدی که به ریاست مشیرالدوله تشکیل شد وزیر مالیه بود. سردار سپه جانشین مشیرالدوله در کابینۀ خود ذکاءالملک فروغی را وزیر مالیه معرّفی کرد. در سال 1302 تا 9 آبان 1304 ذکاءالملک در چهار کابینۀ رضاخان سردار سپه دو بار وزیر خارجه و دو بار وزیر مالیه شد تا سرانجام در روز نهم آبان 1304 مجلس شورای ملّی با وجود مخالفت سرسختانۀ دکتر محمّد مصدّق و سیدحسن مدرّس و مخالفت  حسین علاء و سیدحسن تقی زاده و حاج میرزا یحیی دولت آبادی طرح خلع قاجاریه را به شرح زیر تصویب کرد؛« مجلس شورای ملّی به نام سعادت ملّت ایران انقراض قاجاریه را اعلام نموده حکومت موقّتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکتی به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار می نماید. تعیین حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسّسان است که برای تغییر موادّ 36 ، 37 ، 38 و 40 قانون اساسی تشکیل می شود.»

بعدازظهر روز نهم آبان هیأت رئیسۀ مجلس مادّۀ واحده مصوّبه را به رضاخان تسلیم کردند.(5 ) 

 

   مهدی بامداد در کتاب «شرح حال رجال ایران» در بارۀ  فروغی آورده است: در مدّت عمر اداری خود پنج بار وزیر خارجه ـ چهار بار وزیر دارایی ـ سه بار وزیر دادگستری ـ چهار بار وزیر جنگ ـ یک بار وزیر اقتصاد ملّی (پیشه و هنر و تجارت) یک بار وزیر دربار و چهار بار نخست‌وزیر بوده است. در سوّمین بار که نخست‌وزیر بود از 26 شهریور 1312 تا آذر 1314 خورشیدی. و بعد از نخست‌وزیری استعفا داد علّتش این بود که پس از توقیف شدن محمّد ولی اسدی نائب‌التولیه آستان قدس رضوی که با فروغی نسبتی پیدا کرده بود پسر اسدی داماد فروغی بود. در بازرسی که از خانه اسدی به عمل آمد در میان کاغذهایش نامه‌ای از فروغی دیده شد که دوستانه و به طور خصوصی در ضمن جواب به نامه اسدی راجع به شاه نوشته بود:

در کف شیر نر خونخواره‌ای 

غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای

 

نامه را نزد شاه فرستادند. معلوم است که در این موقع شاه پس از دیدن نامۀمزبور تا چه حد متغیّر [وی را زن ریش دار خواند] و تا چه اندازه از فروغی بدش خواهد آمد و از غرائب این بود که به وی صدمه‌ای وارد نیاورد. فروغی چون چنین دید تکلیف خودش را فهمید و در دهم آذر 1314خورشیدی از نخست‌وزیری مستعفی و به جای او محمود جم (مدیرالملک) نخست‌وزیر شد و اسدی هم در 29 همین ماه و سال در مشهد تیرباران گردید.

 منبع: بامداد، مهدی، "شرح حال رجال ایران"، انتشارات زوّار، چاپ پنجم، تهران، 1378 ش.

 

محسن فروغی، در گفتگو با دکتر باقرعاقلی می گوید: «در تابستان 1319... وقتی فرشته خواهرم ماجرای بیماری شوهرش [پسرمحمّدولی خان اسدی، در زندان بیرجند] را برای پدر [فروغی] بیان می‌کرد... پدرم او را به بردباری و آرامش دعوت می‌کرد... در این موقع مرحوم عموجان [ابوالحسن فروغی] که حاضر بود و با دقّت به حرف‌های برادرزادۀ خود گوش می‌داد رنگش برافروخته گردید. با وجود احترام فوق‌العاده‌ای که برای برادرش [محمّد علی فروغی] داشت با صدای لرزان و عصبانی خطاب به پدرم گفت: داداش، شما هم در به وجود آوردن این اوضاع خفقان‌آور مقصّرید. زیربنای این ساختمان جهمنی را شما و چند نفر دیگر بنا کردید، حالا دختر خودتان پاداش خدمات شما را دریافت می‌کند. پدرم با مهربانی جواب داد: من مقصّر نیستم، ولی گول خوردم. این مرد (رضاشاه) درابتدای سلطنت دم از قانون می‌زد و می‌گفت کارها باید در پناه قانون باشد. نباید کسی کار غیرقانونی انجام دهد. حالا فهمیدم که آن گفته‌ها و تظاهرات برای اغفال بنده وامثال من بود...»(6) 

احمد افرادی در نوشتۀ پژوهشی خود تحت عنوان «  فروغی در گذر تاریخ » «پس از انجام مراسم تحلیف ـ آغاز سلطنت رضاشاه پهلوی»  در بارۀ محمّد علی فروغی این گونه بررسی می کند:  

 

فردای آن روز، فروغی (کفیل رئیس‌الوزرا) و همه‌ی اعضای کابینه‌اش استعفاء دادند، تا رضاشاه، اوّلین رئیس‌الوزرای عصر پهلوی را به مجلس معرّفی کند.

برای انتخاب رئیس‌الوزرا، ذهن رضاشاه مدّتی بین مشار و فروغی در تردّد بود. همان طور که دیدیم، این مشار بود که در تماس با انگلیسی‌ها مشکل شیخ‌خزعل را به نفع رضاخان حل کرد. مشار، «در مجلس هم حامیانی به مراتب بیشتر از فروغی داشت».(67)

 

اما، « امتیاز بزرگ فروغی ، اعتماد کامل رضاخان به او بود. در سه موردی که رضاخان از تهران دور بود، فروغی کفالت رئیس‌الوزرایی را به عهده گرفته بود. از این گذشته، شوروی‌ها نسبت به فروغی بی طرف ولی سخت مخالف مشار بودند. ایران با بریتانیا فعلاً مشکلی نداشت، حال آن که امور بازرگانی و داد و ستدهای مهمّی با روس‌ها معوّق ماند ه بود، [از این‌رو] رضاشاه نخست‌وزیری لازم داشت که شوروی‌ها علناً با او مخالفت نکنند. [اما] اشکال عمده‌ی فروغی ِ درونگرا و منزوی این بود که در مجلس طرفدار چندانی نداشت.»(68)

سرانجام، رضاشاه ـ با همه ی تردیدها ـ در 28 آذر 1304، فروغی را به نخست‌وزیری بر گزید و مشار را در مقام وزیر امور خارجه نگه داشت. مشکل رأی عدم اعتماد مجلس به فروغی هم، با پا در میانی رضاشاه و گفتگو با برخی از نمایندگان متنفّذ حل شد. مراسم تاجگذاری در 4 اردیبهشت 1305  برگزار شد. « میزان احترام و ارادت رضاشاه به شرکت کنندگان ، در جایگاه آنان در مراسم مشهود بود. تیمورتاش و فروغی در یک کالسکه سوار بودند. رضاشاه، پیش از تاجگذاری [نشان درجه اول تاج ، یعنی] بزرگترین نشان افتخار کشور [را] به این دو داده بود».(69)

خطابۀ مراسم تاجگذاری ( که توسّط فروغی نوشته و خوانده شد ) به لحاظ پرداختن به عظمت ایران باستان و تکیه بر تاریخ شاهنشاهی ایران، قابل درنگ است. این که فروغی ـ در خطابه‌اش ـ رضاشاه را «پادشاهی پاک‌زاد و ایرانی‌نژاد» می‌خواند و با ذکر عظمت ایران باستان، رضاشاه را ادامه‌ی «جمشید و فریدون پیشدادی و کیکاوس و کیخسرو کیانی و کورش و داریوش» می‌بیند، زمینه‌ساز تفکّری است که بعدها به شکلی افراطی، در ناسیونالیسم عصر رضاشاهی خود را نشان می دهد . خطابۀ فروغی ، اگرچه با مداهنه همراه است ؛ اما، به گمان من ـ در برخی از فرازهایش ـ فضای « اندرزنامه »ها و «سیاستنامه»های بزرگانی مثل خواجه نظام‌الملک را تداعی می‌کند، که به طور غیرمستقیم شیوه‌ی درست مملکتداری را به شاهان تلقین می‌کردند:

 

 « ملّت ایران باید بداند و البته خواهد دانست که امروز تقرّب به حضرت سلطنت به وسیله‌ی تأیید هوای نفسانی و استرضای جنبه‌ی ضعف بشری و تشبثات گوناگون و توسّل به مقامات غیر مقتضیه میسّر نخواهد شد، بلکه یگانه راه نیل به آن مقصد عالی احراز مقامات رفیعۀ هنر و کمال و ابراز لیاقت و کفایت و حسن‌نیّت و درایت در خدمتگزاری این آب و خاک است...».(70)

دکترباقر عاقلی بر این باور است که «خطابه‌ی فروغی... به هنگام تاجگذاری با تمام فصاحت و صناعات ادبی، مشحون از تملّق و مداهنه بود. بعضی، به مناسبت این گونه نطق‌های تملّق‌آمیز، او را پایه‌گذار حکومت دیکتاتوری [رضاشاه] می‌دانند » .(71)

انتخابات دوره‌ی ششم مجلس شورای ملّی ( که در کابینه‌ی فروغی شروع شده بود ) تنها در تهران، آن هم به دلیل مراقبت شدید میرزا حسن‌خان مشیرالدوله (رئیس هیئت نظّار تهران) آزاد بود. در نتیجه 1ـ هیچ کدام از وکلایی که به خلع قاجار رأی داده بودند (حتّی سلیمان‌میرزا اسکندری که همیشه از اقبال بالای رأی دهندگان تهرانی برخوردار بود) انتخاب نشدند . 2 ـ   «از لیستی که مدرّس داده بود 9 نفر به مجلس راه یافتند» (72)

 

نتیجه ی انتخابات مجلس ششم ( در تهران ) و به خصوص انتخاب مدرّس ( با بالاترین رأی و با اختلاف رأی قابل ملاحظه ای نسبت به نفر دوّم )  نه تنها نوعی دهن کجی به تغییر سلطنت و رضاشاه بود بلکه پایگاه اجتماعی رژیم نو پا و میزان مقبولیت آن را ( در میان مردم ) به نمایش می گذاشت .

رضاشاه ـ حدود دو ماه بعد از تاجگذاری ـ از طریق تیمورتاش، اراده‌اش را برای استعفای فروغی به او ابلاغ کرد. جانشین فروغی ـ برای تشکیل کابینه‌ی جدید ـ مستوفی‌الممالک بود.

محسن فروغی (پسر محمدعلی فروغی) در مورد استعفای فروغی و جایگزینی مستوفی، می‌گوید:

« استعفای پدرم از نخست‌وزیری علل و جهات مختلفی داشت. دخالت‌های تیمورتاش ـ وزیر دربارـ و عدم سازش با اقلّیت مجلس را باید از جمله عوامل اصلی به حساب آورد. میرزا حسن‌خان مستوفی‌الممالک، که در دوران مشروطیت پنج‌بار رئیس‌الوزرا شده بود، جانشین پدرم شد تا شاید شخصیت و سوابق وی مانع اعمال نفوذ در دولت گردد».(73)

آقای همایون کاتوزیان، بر این باور است که «شاه جدید [رضاشاه] فروغی، مدافع وفادار خود را به تشکیل یک کابینه‌ی محلّل واداشته بود. تابستان 1305 که فرا رسید، شاه جدید دیگر کاملاً مستقر شده بود و آماده بود تا پایگاه اجتماعی رژیم خود را گسترش دهد. به همین دلیل از مستوفی خواست تا دولتش را تشکیل دهد و مصدّق را برای تصدّی وزارت امور خارجه انتخاب کند. اما، مصدّق با وجود اصرار شدید دوستش این دعوت را نپذیرفت، بلکه پا را فراتر گذاشت و به هنگام معرّفی کابینه‌ی این سیاستمدار محبوب ، با دو نفر از وزرای او یعنی وثوق و فروغی مخالفت کرد».(74)

 

مستوفی، هرچند برای انتخاب وزرایش آزادی عمل داشت، اما فروغی، انتخاب رضاشاه برای وزارت جنگ بود. فروغی، گرچه نام وزیرجنگ هر سه کابینه‌ی مستوفی‌الممالک را بر خود داشت، اما چرخ امور این وزارتخانه به اراده‌ی رضاشاه می‌گشت؛ هم از این‌رو، در مدّت یک سالی که فروغی وزیر جنگ مستوفی‌الممالک بود، عموماً ـ در اروپا ـ در مأموریت به سر می‌برد.