جمال صفری :

 انگلستان، رضا خان وشیخ خزعل و واقعۀ خوزستان ( 2 ) بخش اول

 

 

827 jamale safariBas du formulaire

 

 

‏26 خرداد، بمناسبت صد و سیُ امین

سالگرد تولّد دکترمحمّدمصدّ ق «زندگینامۀ دکترمحمّد مصدّق» (76)‏

 

دكتر محمّدقلي مجد، نويسنده و پژوهشگر ايراني، در كتاب «از قاجار تا پهلوي»  در فصلی  بنام « آزاد سازی خوزستان » با  استناد ازاسناد و گزارشهای «وزارت امور خارجه آمریکا  » بر این نظر است: «اندکی پس از قضایای « جمهوري خواهي » و  ايمبري[Imbrie] معلوم شد كه كل نمايش را انگليسي ها براي تقويت موقعيت متزلزل رضا روي صحنه برده ا ند. در نوامبر ۱۹۲۴ ، رضا اردوكشي نظامي عليه شيخ متمرد محمره (شيخ خزعل)، ازتحت ا لحمايگان قديمي انگليس را كه در صدد جنگ با دولت ايران برآمده بود، فرماندهي كرد. در پی یک « جنگ تلگرامي »  شیخ « تسليم » شد و تقاضای « عفو» کرد که از ان برخوردار گردید. در آوريل ۱۹۲۵ ، شيخ بيچاره فريب خورده، از بصره بازگشت؛ دستگير و روانه تهران گرديد. واگذاري شيخ محمره بخشي از سياست انگليس براي قرباني كردن « قبيله سالاران كوچك » به نفع دولت مركزي و به رهبري رضا بود.» 

 

   محمد قلی مجد می نویسد :  در روزهاي سخت جنگ جهاني اوّل، نيروهاي بريتانيا از خدمات بسيار ارزشمند شيخ محمّره بهره مند شدند؛ بويژه در سالهاي 1914 و 1915، كه نيروهاي بريتانيا به ترتيب در جنوب عراق  2و جنوب ايران، روزهاي آغازين درگيري خود را پشت سر مي گذاشتند. با روي كار آمدن ‏رضاخان، بريتانيا به تدريج هواداران قديمي خود، از جمله شيخ محمّره، را رها كرد و آنان را به رحم و انصاف رژيم جديد در تهران واگذار نمود. با ورود مستشاران آمريكايي به ايران، براي حلّ و فصل مشكلات و اختلافات مالي ميان شيخ و دولت، تلاش هايي صورت گرفت و سرانجام در پاييز سال 1923، قرار شد كه شيخ بدهي هاي خود را به دولت ايران پرداخت كند. جزئيات  اين ماجرا در نامه اي كه علاء] ‏‏وزيرمختار ايران در واشنگتن[ ‏ به دالس3 ‏ مي نويسد چنين گزارش  شده است : «كلنل مك كرمك4‏که براي سركشي به ادارات ماليه به خوزستان رفته بود، در بازگشت ازخوزستان ، وارد شيراز شده است. وي با شيخ محمّره به توافق هايي رسيده است. به طور خلاصه توافق مذكور از اين قرار است كه شيخ قبول كرده است 500000 تومان به عنوان بدهي معوّقۀ خود به دولت پرداخت كند كه 100000 تومان از اين پول به صورت نقد و مابقي آن در بيست قسط به صورت سلانه پرداخت خواهد شد. در آينده نيز شيخ براي مالياتهاي مستقيم و غيرمستقيم خود ميبايست ساليانه مبلغ 150000 تومان به دولت بپردازد؛ از اين مبلغ 20000 تومان به منظور پرداخت حقوق شيخ و مخارج فوج بلوچ كسر ميگردد. هر يك از دو طرف با درنظر گرفتن شش ماه فرصت، ميتوانند ً قرارداد را فسخ كنند. با اينكه از جزئيات اين توافق باخبر نيستم، اما معتقدم كه اين قرارداد مشخّصاً به نفع دولت ايران خواهد بود و در هر حال از افزايش قدرت و ثبات ايران حكايت ميكند. 5البتّه علاء   ، اشاره اي به اين نكرد كه سر پرسي لورن6 ‏ وزيرمختار‏ ‏بريتانيا، « نقش مهمّي در برسر عقل آوردن  شيخ ايفا كرد.» هنگامي كه كلنل مك كرمك عضو هيأت آمريكايي مستشاري مالي براي وضع ماليات بر اموال شيخ، كه تحت الحمايۀ دولت انگليسي هند بود، راهي منطقه شد، « سر پرسي به  سرعت خود را به محمّره رساند تا شيخ را براي روبه رو شدن با اين خبر تكان دهنده آماده سازد.»  علاوه بر اين، رضاخان اخيراً ‏ در مقابل قتل عام نيروهاي خود، غرامت سنگيني ازبختياريها ]در برابركشتار نظاميان در منطقه شليل به سال 1301ش[گرفت. « بدون شك اين ماجرا كه نشان از ضعف بختياريها داشت، برشيخ تأثيرگذاشت؛ واو را متقاعد كرد كه برخواسته هاي دولت مركزي گردن نهد» 7 پس ازتمام اين دردسرها، كرنفلد ]وزيرمختار آمريكا[ درگزارش خود به تاريخ 8 دسامبر 7‏1923 مي نويسد كه بلافاصله پس از حصول توافق، انگليسيها دست به كارشكني و خرابكاري  زدند:«  شيخ محمّره كه مدتّها در مقابل دولت ايران، منشي خودسرانه داشت، به تازگي مصلحت ديده است كه با دولت مركزي از در صلح و آشتي درآيد. چند هفته پيش، دكتر ميلسپو، كلنل مك كرمك  را به همراه دو تن از كارمندان ايراني وزارت ماليه، راهي محمّره كرد تا با انعقاد قراردادي وضعيت ماليا تهاي معوّقۀ شيخ و همچنين تكاليف مالياتي او را در آينده، مشخص سازند. در همين زمان سفارت انگلستان، كه مخصوصاً مي خواست اين توافقنامه به نفع شيخ منعقد شود، به آقاي پيل 8، سركنسول خود در اهواز، دستور داد از نفوذ خود براي تأثير گذاشتن بر روند حصول توافق بهره جويد. پس از پايان جلسه، كلنل مك كرمك، موادّ مورد توافق در قرارداد را اينگونه براي دكتر ميلسپو تلگراف كرد: به منظور پرداخت ماليا تهاي معوّقه، شيخ پذيرفت 100000 تومان به صورت نقد پرداخت شود و مابقي به مدّت بيست سال، ساليانه 20000تومان، پرداخت گردد. همچنين از اين پس مبلغ 150000 تومان به عنوان ماليات ساليانه، از شيخ اخذ مي گردد كه البتّه 20000 تومان از اين مبلغ، به منظور پرداخت حقوق خود شيخ و تأمين هزينه سربازان تحت فرمان ايشان، كسر مي گردد. شيخ همچنين اين حق را خواهد داشت كه ماليا تهاي منطقۀ خود را جمع آوري كند. پس از دريافت اين تلگرام، دكتر ميلسپو درنامه اي به رئيس الوزرا، از خدمات كلنل مك كرمك تمجيد كرده و وطن پرستي شيخ را در پذيرش موادّ اين قرارداد مورد ستايش قرار داد و در پايان نيز از رئيس الوزرا تمجيد كرد كه حصول توافقي تا اين حدّ به نفع كشور ايران، بدون اعتبار و قدرت رئيس الوزرا امكا نپذير نبود. پيا م رسان اين نامه موظّف شد كه آن را شخصاً به دست رئيس الوزرا برساند. امّا متأسّفانه پيا م رسان نتوانست در روز مقرّر رئيس الوزرا را در دفتر كار خود بيابد.

روز بعد زماني كه مجدّداً به دفتر كار وي مراجعه كرد، رئيس الوزرا در جلسه بود و به پيام رسان دستور داده شد منتظر بماند. وي يك ساعت و نيم به انتظار نشست تا سرپرسي لورن وزيرمختار بريتانيا به همراه آقاي مانيپني 9، معاون وي در امور شرق، از جلسه خارج شد. سپس پيام رسان نامه را به دست رئيس الوزرا داد و وي پس از قرائت، آن را روي زمين انداخته و فريادزد : « اين مرد (اشاره به وزيرمختاربریتانیا) يك ساعت و نيم اينجا بود و پيش از من از مفاد اين نامه خبر داشت.» در ميان گفته هاي او اين  جملات نيز شنيده شد:«  من نمي توانم به اين آمريكايي ها اعتماد كنم. نگاه كنيد چه مي كنند. من اين  قرارداد را نخواهم پذيرفت. آنها  حق ندارند در امور ارتش  من دخالت کنند.»  وي فوراً به دكتر ميلسپو دستور داد كه كلنل مك كرمك را در محمّره نگاه دارد تا زماني كه شروط قابل قبول ]براي رضاخان[مورد مذاكره و در قرارداد گنجانده شود.» 10

 در تابستان سال 1924 ، نشانه هايي از ناآرامي در جنوب ايران مشاهده شد. لرها به دنبال كشته شدن سران خود در مي 1924 (فصل 7) همچنان سركشي و نافرماني مي كردند. بختيار يها نيز شاكي و ناراضي بودند؛ به خصوص پس از اينكه شركت نفت انگليس - ايران، فريبشان داد و كمتر ازميزان مقرّربه آنها پرداخت كرد. موري در يكي از گزارشهاي خود مي نويسد كه يكي ازخبرنگاران آمريكايي كه به مدّت شش هفته درميان عشاير بختياري درجنوب زندگي كرده، با دبليو. سي. فيرلي 11 ، مدير شركت نفت انگليس - ايران در تهران، ملاقات كرد و فيرلي اشتباهاً فكرکرد که  این خانم بریتانیایی است. فيرلي به خانم هريسون 12 چنين گفت : « شرکت نفت انگلیس – ایران  علاقه وافري به تحولات عشاير بختياري دارد، چرا كه اين عشاير در نزديكي چا ههاي نفت اين شركت در جنوب ايران زندگي مي كنند و به همين دليل است كه اين شركت با حمايت و پشتيباني ایشان می کوشد مانع هضم شدن ایشان   در زیر کنترل دولت مرکزی شود.»  آقاي فيرلي، ] درگفتگو با خانم هریسون[ آشكارا اقراركرده بود كه شركت نفت انگليس و ايران، توانست با دادن قول 3 درصد درآمدهاي شركت نفت بختياري سرآنها كلاه بگذارد. اين شركت به همراه شركت فرست اكسپلوريشن 13 ، دو شركت فرعي شركت مادربه حساب مي آيند. امّا بختياريها به جاي3 درصدي كه براساس قرارداد فكرمي كردند مي گيرند، تنها درصد اندكي ازدرآمدهاي شركت را كسب مي كنند. يكي ديگرازخبرنگاران آمريكايي به نام مريام كوپر14 كه او نيزمدّتي درميان بختياريها به سربرده بود، به موري خبر داد كه كلاهبرداري از بختيار يها و ديگرمسائل، دست به دست هم داده است تا احساسات آنها تحريك « ضدانگليسي »شده و بشدّت خشمگين شوند. آنان بر اين باورند كه انگليسي ها به رضاخان اجازه داد ه اند به جبران قتل عام نيروهايش درسال 1922 ، و دادن مالياتهايشان به گروه مستشاران مالي آمريكايي، غرامت سنگيني را برعشاير تحميل كند. درماههاي آوريل و ژوئن 1924 كه آقاي كوپر درمناطق بختياري نشين به سر ميبرد، صحبت از اين بود كه اين دسته ازعشاير با همكاري لرها و شيخ محمّره تلاش مي كردند يك بار ديگر جايگاه خود را به عنوان يك ايل مستقل ايراني به دست آورند.

در 1 سپتامبر 1924 بي سيم مسكو گزارش داد: « تهران، 31 آگوست. افرادي كه به تازگي ازاهواز  بازمي گردند مدّعي هستند شيخ خزعل (شيخ محمّره) آشكارا عليه دولت ايران به پا خاسته است. وي در اهواز حكومت نظامي اعلام كرده و سواره نظام عرب و چند هنگ زرهي و توپخانۀ كاملاً مسلّح از او حمايت مي كنند. در ضمن شيخ، شماري از كارمندان دولتي را كه با او اختلاف داشتند تبعيد كرده است؛ ازجمله مسئول ادارۀ گمرك، رئيس پست خانه، يكي از كارمندان وزارت ماليه و... . شيخ همچنين به فرمانده ارتش مستقر درمحل توصيه كرده كه خوزستان را ترك كند. در محافل رسمي و اداري شايع است كه شيخ ودولت مركزي با يكديگر توافق كرده و به سازش رسيد ه اند. با درنظر گرفتن اين واقعيت كه دولت ايران اعتبار فرماني را كه در دست شيخ است تأييد مي كند، شيخ امتيازات نامحدودي را دراختيارخواهد داشت. وي مجازاست املاكي را كه در خاك ايران قرار دارد به بيگانگان بفروشد؛ و نيز از بيگانگان چيزهايي بخرد كه بر طبق قرارداد تركمنچاي كه هنوز معتبر است، ممنوع است.»

روزنامۀ ايران در3 سپتامبر1924 گفته هاي رضاخان را درردّ اين اخبار منتشر مي سازد:« در تاريخ 31 آگوست بي سيم مسكو گزارشي را درمورد اوضاع خوزستان منتشر ساخت كه بي پايه و اساس بودن آن مرا ملزم ساخت اعلاميه اي در رد ّآن منتشرسازم. هيچ يك از حوادثي كه بي سيم مسكو گزارش كرده درخوزستان رخ نداده است. علاوه بر اين درحال حاضر به هيچ شخصي چنين اختياري تفويض نشده است كه بتواند به كارمندان دولتي بي احترامي و به اوامردولت مركزي بي توجّهي كند. همچنين در اين گزارش آمده است كه سردار اقدس (لقب شيخ محمّره)  به اجازۀ دولت، زمين هايي را كه متعلّق به دولت ايران است با بيگانگان معامله و آنها را به ايشان منتقل كرده است؛ بايد بگويم كه اين گفته ها نيزصحّت نداشته وبه هيچوجه پايه واساس درستي ندارد. برخلاف اين گفته ها، دستوراكيد صادرشده و فروش چنين مستغلّاتي به بيگانگان ممنوع شده است. رضا، رئيس الوزرا، وزيرجنگ و فرماندۀ كلّ قوا.»15

 

   « شورش »  شيخ محمّره

 

گزارش موري به تاريخ 24 سپتامبر 1924 ، بسيارغني و حاوي مطالب بسيار مهمّي است: « مفتخرم به اطّلاع وزارت خارجه برسانم رئيس الوزرا در ميهماني ديپلماتيكي كه امروز برگزار شد، درجمع نمايندگان سياسي كشورهاي خارجي و در بررسي اوضاع و احوال استان خوزستان رسماً اعلام كرد كه شيخ محمّره سربه شورش برداشته و اوضاع خوزستان را متشنّج ساخته است... رئيس الوزرا در ششم سپتامبربه صورت غيرمنتظره تهران را ترك كرد وبه بهانۀ اينكه مي خواهد شخصاً آرايش نيروهاي نظامي را سامان دهد، به خرّم آباد رفت. گفته مي شود كه اين نيروها توانسته اند شورش لرها را كه از ماه مه آغاز شده بود، سركوب كنند و تصوّر مي شد كه در 9 ژوئن غائله به طوركامل به نفع دولت پايان يافته است. با اين حال اين نيروها هنوز منطقه را ترك نكرده اند.

سردارسپه در واقع به منظور سامان دادن آرايش نظاميان خود به خرّم آباد سفر كرد؛ امّا در عين حال اين طوركه پيداست وي اميدوار است درجريان همين سفر بتواند با رؤساي لرمذاكره كرده و با رسيدگي به شكاياتشان، آنها را راضي كند و چنانچه ميسّر شود از همكاري احتمالي آنان با عشاير شكست خورده بختياري، والي پشت كوه و شيخ محمّره جلوگيري كند. همچنين مشخّص شده است كه رئيس الوزرا با والي به گفتگو نشسته است، امّا از نتيجۀ اين مذاكرات اخبار ضدّ و نقيضي در دست است.  علاوه بر این  کنسول یار فولر16 که به  تازگی وارد تهران  شده است، به من خبر داد که انگليس  ها بسیار نگران رويكرد تهديدآميز سردارسپه هستند،  و سركنسول بريتانيا در شيراز از تهران دستور يافته است كه به سرعت خود  را به منطقه  رسانده  و از نیروهایی که اینک  آمادۀ حمله شد ه اند، بخواهد كه عمليات خود را به تعويق بيندازند؛ تا با ميانجيگري و صلح و صفا ماجرا پايان يابد. شیخ  پیشنهاد انگلیسی ها  را رد کرده وآشکارا درمقابل آن ایستاده ، و تصمیم گرفته ابتکار عمل  را خود  به دست گیرد و اعلام  استقلال کند.   در كنفرانس امروز، رئيس الوزرا تلگرا م هايي را از جيب خود بيرون آورد كه شيخ به سفارتهاي مختلف در تهران ارسال كرده بود. رئيس الوزرا گفت كه وي از اين ماجرا باخبر شده و دستور داده است كه جلوي ارسال اين تلگرا م ها گرفته شود تا موضوع را با  وزارت خارجه و مجلس مطرح كند؛ امّا اين تلگرا م ها ظرف چند روز آينده به مقصد خواهند رسید.  برداشت فولر از اين اوضاع آشفته اين بود كه شيخ بدون توجّه به زمان سفر سردارسپه، عجولانه تصميم گرفت و براي حفظ اعتبار و نفوذ خود نزد مردم منطقه، به تكاپو افتاده است. وي شايعات گسترده اي را در ميان مردم پخش كرد و مدّعي شد سردارسپه درغياب شاه تاج و تخت را غصب كرده است ورويكردي دشمنانه به مذهب دارد. به محض اينكه سردارسپه خرّم آباد را ترك كرد، شيخ از لجبازي و خودسري خود پشيمان گشت و با ارسال تلگرا م هاي صلح جويانه، تلاش كرد خرابكار يهاي خود را رفع و رجوع كند. اين برداشت ضعيفي از ماجراست؛ چرا كه وي دلايل عقب نشيني سردارسپه و اين كه چرا ازانجام حمله پشيمان شده و بدون اينكه غائله را ختم كند، بازگشته است، ناديده گرفته است. البتّه سرنوشت شيخ و بختياريها به دست انگليسي ها است. زماني كه سردارسپه در جايگاه وزير جنگ بسیارمورد توجّه بریتانیا بود، انگلیسی ها  به شیخ خزعل  و بختیاری ها خیانت کردند  و آنها را فریب  دادند؛ البتّه نه تا جايي كه باعث نابودي كامل آنها بشوند.

مسلّماً تا زماني كه مي توانستند سردارسپه را در تهران در اختيار خود داشته باشند دليلي وجود نداشت كه تحت الحمايگان خود را تحت فرمان و كنترل رضاخان درآورند. چنانچه سردارسپه دست به لجبازي و خيره سري مي زد، انگليسي ها به راحتي مي توانستند شيخ را عليه وي بشورانند... از سويي ديگر عكس العمل انگليسي ها نسبت به« جدایی طلبی »  شيخ در خوزستان نشان داد كه حمايت بريتانيا از شيخ نيز حد ّو حدودي دارد.» 

 بخش پاياني گزارش موري اطّلاعات جالبي دربر دارد: « عطف به مراسلات پيشين سفارت، در  مورد شورش مخاطره آميز لرها در بهار گذشته، لازم به ذكر است كه بسياري از مردم ايران بر اين باور بودند كه اين شورش پاسخ انگليسي ها به«نافرمانی »  سردارسپه بوده است (در اعطاي امتياز نفتي به  شركت سينكلر) . در اين ناآرامي ها نيروهاي دولتي درخرّم آباد محاصره شدند و اوضاع آنچنان آشفته بود كه كسي اميد به آرام شدن آن نداشت... همچنين شايع شده بود كه در آن زمان شمار زيادي از مأموران سياسي بريتانياي كبير در آن منطقه متمركز شده و درلباس مبدّل به نفع لرها مي جنگيدند. با اين حال نظر به اينكه سردارسپه پس از قسم خوردن به قرآن و امان دادن به لرها، با فريبكاري در تاريخ 11 مارس (مي ) پانزده تن از سران ايشان را اعدام كرد، اين مورد اتّهام آنگونه ‏كه مردم ايران عليه بريتانيا مطرح كرد ه اند، قابل دفاع و پذيرش نيست. حقيقت امر اين است كه ‏شكست لرها به دنبال عملكرد سردارسپه در تابستان گذشته و به دام انداختن و بهتر اينكه بگوييم ‏فريب دادن والي ماكو (اقبا ل السلطنه) ومصادرۀ تمام اموال وي، زنگ خطر را براي شيخ و همچنين ‏بختياري ها به صدا درآورد و آنان را بسيارهوشيار كرد. آنها متوجّه، شدند كه اگر در برابر دشمن ‏مشترك، متّحد نشوند، دير يا زود شكست خواهند خورد. البتّه در نهايت سرنوشت ايشان به دست ‏بريتانيا است و از آنجا كه سردارسپه به اين حقيقت پی برده است، تلاش مي كند به دشمنان ‏گذشتۀ خود نزديك شود.» 17   ‏ ‏ موري در ‏گزارش خود به تاريخ 30 سپتامبر 1924 ، در مورد «دليل واقعي اين اوضاع آشفته گزارش مي كند؛ دليلي كه تاكنون دولت از افشاي آن خودداري كرده كه ‏اين سكوت چندان نشانۀ خوبی نیست.» اطّلاعاتي در اين مورد در نوشته هاي كلنل دي. دبليو. مك كرمك، رئيس ‏هيأت  اقتصادی آمریکایی، دیده میشود: « معلوم شد که این مشکلات ازچهار ماه  پیش آغاز شده است. 

در آن زمان مقامات دولت مركزي در تهران متوجّه شدند كه شيخ در حال واگذاري قسمت مشخّصي

از املاك سلطنتي به بانك شاهنشاهي ايران و شرکت نفت انگلیس -  ايران است. گفته مي شود كه وي طيِ فرماني  از جانب مظفّرالدين شاه این زمین ها را مالک شده است و طبق  این فرمان  قدیمی  اختیار وگذاری آنها را دارد.

دولت مركزي به سرعت دست به كار شد تا مانع فروش بيشتر زمين ها شود؛ همچنين تلاش كرد زمين هاي ‏فروخته شده را پس گرفته و اعتبار فروش آنها را لغو كند. به اين بهانه كه فرمان تمليك زمين هايي كه درهمسايگي دريا ‏قرار دارند يك ماه پس از صدور، توسّط  شخص مظفّرالدين شاه‏ لغو گردیده است. هنگامي كه خبر چنين ‏اقداماتي از جانب مقامات دولت مركزي به گوش شيخ رسيد، فوراً به مخالفت برخاست كه بدون شك از جانب انگليسي ها ‏نيز حمايت مي شد و اين در حالي بود كه ايشان نيز مي كوشيدند زمين هاي مورد بحث را به چنگ آورند.‏

هنگامي كه اوضاع به سردارسپه گزارش شد، وي بلافاصله و بدون مشورت با هيچ يك از وزراي خود، به شيخ تلگراف زد و به او گفت كه فرمان  وي « ملغی» ‏ شده است. كلنل ‏مك كرمك با دقّت نظر در اين ‏قضيّه و با توجّه به مشكلات ‏بعدي، اين سوءرفتارسردارسپه را بسيارتأسّف انگيز تفسيركرد. وي معتقد بود راه حلّ معقول اين است كه دولت ‏فراميني را كه مستغلّات ساحلي شامل مي شود بي اعتبار اعلام در پاسخ به تلگرام رضاخان، كاپيتان اردلي پيل 18 ، سر كنسول بريتانيا در اهواز فوراً عازم تهران ‏شد و از مستشاران مالي آمريكايي ‏ در خواست کرد که اعتبار فرمان شیخ  را تأیید  کنند و « با اين كار از بروز شورش در اين منطقه  جلوگیری  به عمل  آورند.» کاپیتان پیل  هشدار داد  که « شاید مجبور شویم  از او حمایت کرده و به مخالفت با شما دست بزنیم.» موري ادامه مي دهد : « از آنجا  که انگلیسی ها  موفّق  نشدند رضایت  مستشاران را جلب  کنند،  سفارت بريتانيا فشارهاي خود را متوجّه سردارسپه كرد كه او نيز طبق معمول سر تعظيم فرود آورد و تسليم ‏شد. رضاخان در اطاعت از دستورهاي سفارت بريتانيا، در 11 سپتامبر با ارسال تلگرامي به شيخ تصميم پيشين خود را ‏لغو و فرامين شيخ را معتبر اعلام كرد. البتّه كاملاً روشن است كه چنين تصميمي از عهدۀ رئيس الوزرا خارج است و ‏ابتدا مي بايست مصوّبه اي از سوي مجلس در مورد آن صادر شود؛ در نتيجه تنها پيامد اين اقدام، بدتر شدن اوضاع بود.‏

علي رغم  این پیروزی ظاهری بریتانیا ، این قضیّه « مانع»  دیگری  بر سر  راه ایستادگی  و مقاومت  مستشاران مالی  آمریکایی  ایجاد کرد. آنها موفّق  نشدند  اختیارات  لازم  را به عامل  اقتصادی  خود در خوزستان واگذار کنند  تا از طریق  وی بتواندفروش ( زمین های شیخ)  را معتبر  اعلام کند بنابراین  مشكل حل نشده باقي ماند. ‏لذا بريتانيا فشارهاي خود را متوجّه ميلسپو كرد امّا به نتيجه نرسيد: در همين زمان شيخ، البتّه به تحريك انگليسي ها، ‏تفنگ و ادوات جنگي را آماده و جنگجويان عرب خود را تجهيز كرد تا در مقابل دولت مركزي به مقاومت برخيزد.» 

شيخ در تلگرامي به احمدشاه از او خواست « به ايران بازگردد تا با همدستي يكديگر كاري بکنند» ‏وي همچنين به سفارتهاي ‏كشورهاي خارجي تلگراف زد و رضاخان را غاصب خواند و  او را به نقض اصول ديني متّهم ساخت. تلگرام ‏شيخ در 13 سپتامبر 1924 كه به دستور رضاخان  توقیف شد از این قرار است : « وی   ]  رضا خان[  با نقض حقوق حقّۀ مردم و رفتار ظالمانۀ خود، به خصوص در چند ماه اخير، اصول مذهبي مردم ايران و قانون اساسي را زير پا گذاشته ‏است؛ ملّيون را تحت فشار قرار داده؛ از خدمت به مملكت خويش سر باز زده؛ رهبران ديني را تبعيد كرده؛ نسبت به قوّۀ مقنّنۀ اين كشور بي حرمتي روا داشته و جان نمايندگان واقعي مردم را در معرض تهديد قرار داده است.‏

در نهايت، وي با پيروي از حرص روزافزونش به جمع آوري ثروت، به تدريج مردم بينواي ايران را « قيام  سعادت » نام گرفته است ، سردار  سپه  را غاصب  تاج و  تخت  دولت ایران ؛  و ناقض حقوق حقّۀ مردم و كشور ايران اعلام مي كنيم؛ و به منظور پايان دادن ‏به خيانت و ظلم و جور اين فرد؛ نجات كشور؛ قوّت بخشيدن به ملّيت مردم ايران؛ آزادي و سعادتمندي ايران؛ استقرار ‏مجدّد قانون اساسي و حكومت مشروطه و مهيّا كردن شرايط براي بازگشت شاهنشاه ايران، كه جان همه ما فداي او باد، ‏از هيچ تلاشي براي محقّق ساختن اين خواسته ها فروگذار نمي كنيم.» 19 

كرنفلد در بازگشت به ايالات متّحده، با احمدشاه در پاريس ملاقات كرد در ملاقاتي خصوصي به ‏من خبر داد كه طيّ دو هفتۀ گذشته دو تلگرام يكي از جانب شيخ محمّره و ديگري از سوي والي پشت كوه، به دست او ‏رسيده است. هر دوي اين افراد خواهان بركناري رضاخان « غاصب» و بازگشت شاه هستند.» 20 ‏

 

اوضاع سياسي در سپتامبر 1924‏

 

همانطور كه ذكر شد، در ششم سپتامبر رضاخان عازم لرستان شد. موري از حادثه اي در اراك چنين گزارش می كند: با اينكه اين حادثه ممكن ‏است به خودي خود چندان بزرگ نباشد،   اما شخصيت مردي را كه اكنون سرنوشت مردم ‏ايران را در دست دارد، به خوبي توصيف مي كند. از آنجا كه سردارسپه به صورت غيرمنتظره راهي خر ّم آباد شده بود، فرمانداران هيچيك از شهرهايي كه در مسير او ‏قرار داشتند، از سفر وي باخبر نبودند. لذا فرمانداران اين شهرها و متنفّذين شهر براي خو ش آمدگويي به وي، از شهر ‏خارج نشدند؛ ]معمولاً[ مردم در استقبال از شاه دست به چنين اقدامي مي زنند. سردارسپه از اين غفلت بسيار ناخشنود ‏گرديد و هنگامي كه در ميان انبوه مردم در بازار راه مي رفت، فرماندار و اعيان به حضورش رسيدند. مورّخ السلطنه، ‏فرماندار اراك، براي اداي سلام به سرعت خود را به سردارسپه رسانيد امّا با ناسزا و بدگويي سردارسپه مواجه شد. ‏سردارسپه شخصاً فرماندار وحشت زده را مورد ضرب و شتم قرار داده و به او دستور داد پست خود را ترك كرده و ‏فوراً به تهران بازگردد. همانطور كه انتظار مي رفت، اين حادثه، اثر بسيار بدي به جاي گذاشت؛ و احساسات را به شدّت ‏عليه سردارسپه تحريك كرد. ايراني ها مردمي هستند كه خشونت را در ميان خود نمي پذيرند و چنانچه از جانب ‏بزرگانشان رفتار خشني صادر گردد با آن مدارا مي كنند؛ امّا به شرطي كه اين بزرگان نيز از خطاي ايشان درگذرند و ‏بخشودگي پيشه كنند. پس از شكست خوردن جنبش جمهور يخواهي، اعتبار سردارسپه به عنوان فردي درستكار و منزه، ‏كه بسيار خدشه ناپذير بود، در هم شكست و فرو ريخت و از آن زمان به بعد عملكرد سردارسپه، روز به روز به نفرت ‏مردم دامن زده است. با اينكه سردارسپه با توسّل به حكومت نظامي تلاش كرد اندكي از آن قدرت پيشين خود را بازيابد و ‏حتّي سعي كرد از قدرت روحانيت بكاهد، امّا بيشتر مردم بر اين باورند كه وي بسيار دير از خواب غفلت بيدار شده و ‏اكنون روزهاي پاياني عمر ]سياسي[ خود را طي مي كند/»

در مورد فساد و رشو ه خواري ‏رضاخان، ]موري[ چنين مي نويسد: « بسياري بر اين باورند كه وی در حوزۀ اختيارات خود، ظرف مدّت يك ‏سال نزديك به  000 / 000 /10 دلار اختلاس كرده است. در هر حال شكّي نيست كه وي در دو سال گذشته به قيمت ورشكستگي اين مملكت ثروت انبوهي را ‏فراهم آورده است. اوضاع مملكت به گونه اي است كه هيچ كس جرأت نمي كند او را بازخواست كند و مانع چپاولگري ‏او شود و حتّي هيأت مستشاران آمريكايي نيز قادر نيستند اموال او را حسابرسي كنند. با اينكه اختلاس فقط چند هزار ‏تومان در هر سال، مايه بدبختي ايران و ايرانيان است، اما نمي توان آن را با بدبختي ناشي از چيره شدن سردار سپه بر ‏قدرت روحانيت مقايسه كرد؛ ليبرا لهاي جوان از زمان كودتاي سال 1921 سيدضياء، سردارسپه را منادي آزادي مي دانستند و از او به عنوان كسي ياد مي كردند كه ايران را از بند روحانيت آزاد كرده و ريشۀ سلطنت را خشكانده است. امّا ‏اكنون او را خائن   به کشور  و سبب این « فاجعه » مي دانند. خيانت وي سبب شد كه مملكت بار ديگر به دوران تاريك تحجّر بازگردد كه ممكن است نجات يافتن از آن سالها به طول انجامد.» 

موري سپس ديدگاه  یکی از این ‏ليبرا ل هاي جوان  را بیان می کند. وی  گفتگوی  خود را  با سرگرد  روح اله ] خان [ آجودان مخصوص رضاخان و« يك بهايي صريح اللهجه ، چنین توصیف می کند:«براي توضيح بيشتر ديدگاه ليبرا لهاي جواني كه در بالا به آنها اشاره شد، مطمئن هستم ‏كه اين گزارش بسيار مورد توجّه وزارت خارجه قرار خواهد گرفت. در 25 سپتامبر، من و سرگرد رو ح ا‏لله خان، آجودان مخصوص رئيس الوزرا، به گفتگو نشستيم. رو ح الله خان شخصي است كه پس از قتل ايمبري در ‏مراسلات سفارت، بارها به وي اشاره شده است. براي من بسيار جالب بود كه سرگرد رو ح الله خان در آن موقعيت تمام ‏برنامه هاي آيندۀ خود را براي من تشريح مي كرد. وي اظهار داشت كه بيش از اين نمي توان از سردار سپه انتظار داشت؛ ‏وي مردي معتاد به افيون و نااميد است و تنها خواستۀ او اين است كه مال گزافي جمع و دربانكهاي اروپايي سرمايه گذاري كند و زماني كه اوضاع به هم ريخت از كشور خارج شود. سرگرد رو ح الله خان از روي سادگي از من ‏خواست كه امنيت وي را در زمان اجراي نقشه سردارسپه تضمين كنم؛ چرا كه وي معتقد بود در آينده اي نزديك كودتايي ‏به راه مي افتد و پس از آن، حكومت ترور بر كشور حاكم مي گردد و در اين دوره سردارسپه به همراه روحانيون و اعيان ‏و اشراف همگي از صفحۀ روزگار محو خواهند شد. در حالي كه يك ذهن غربي چنين برنامه هايي را بي پايه و اساس ‏قلمداد مي كند، امّا به همين آساني بود كه سيد ضياءالدين دست به كودتا زد و با موفّقيت آن را به ‏انجام رسانيد و اگر نبود دخالت فوري بريتانيا، بسياري از     «اعيان و اشراف »   قتل عام مي شدند. به هر حال اطّلاعات بالا حاكي از آن است ‏كه سردارسپه هيچ نقطۀ اتّكايي ندارد و بر جايگاهي بسيار متزلزل تكيه زده است و بيانگر اين است كه اوضاع ايران ‏آبستن تغييرات بسيار بزرگي است.»21 

 

گفتگوي بالا از جهاتي بسيار قابل توجّه است، چرا كه سرگرد رو ح الله خان در ماجراي توطئۀ پولادين در سپتامبر ‏‏1926 دست داشت؛ اين ماجرا در فصل 11 به تفصيل ذكر شده است. ‏

اندكي بعد موري گزارش مي كند كه دولت ايران سه هزار نظامي به لرستان اعزام كرده است و شمار ديگري نيز آماده ‏اعزام هستند. سالارالدوله، يكي از برادران محمّدعلي شاه مخلوع، در محمّره به شیخ پیوسته تا در مقابل ]  رضا خان [   « غاصب » بایستد.  كاردار سفارت بريتانيا از اين ‏موضوع ابراز نگراني ‏كرده و مطمئن بود كه پيوستن سالارالدوله به شيخ آقاي اووي 22 آشكارا اظهار داشت كه بريتانيا  در موقعیت دشوار کنونی  شیخ را از راهنمایی ها  و حمایت های خود بی بهره نمی گذارد و برای آرام نگاه داشتن  او هر کاری که در توان داشته باشد  انجام می دهد؛  چرا  که هر گونه  بی نظمی  در خوزستان ممكن است خسارت جبرا ن ناپذيري به چاههاي نفت شركت نفت انگليس -  ایران  وارد كند. بايد توجّه ‏داشت  که این چا هها اهمّيت حياتي براي دولت بريتانيا دارند. وي تأكيد  که بریتانیا  تمام تلاش  خود را به کار گرفته  که سردارسپه  و شیخ رویكرد معقول تری  در پیش  گیرند و در اين ميان شیخ ‏ بارها ‏از موضع خود پایین آمده و با  سردارسپه مصالحه كرده است. امّا هربار، سردار سپه  دست به حرکتی  زده  است که سوء ظنّ  شیخ را برانگیخته  است و منجر  به جهت گیری  منفی  وی شده و سردار سپه   را به جنگ تهدید کرده است . آقاي اووي در ‏ادامه متذكّر شد که بریتانیا تنها به شرطی میان سدار سپه و شیخ میانجیگری  می کند  و آنها را آشتی  می دهد که دولت ایران وضعیت پیشین شیخ را تأیید ئ تضمین کند؛  که این به معنی  اعتبار بی چون و چرا  و کامل حقوقی است که به واسطۀ فرمان مذکور به شیخ  تعلّق میگیرد  ]منظور فرماني است كه شيخ از مظفّرالدين شاه در دست داشت. (‏‏ويراستار) [ انكار همين حقّ و حقوق بود كه این نزاع را به راه انداخت... وی  اظهار داشت اقدام ناشایست سردارسپه و صدورفرمان اعدام پانزده  تن از سران عشایرلردرماه  می گذشته وبه دنبال  شکست لرها ازنیروهای دولتی ، موجب شد كه اين شيخ سالخورده احساس خطر كرده و تلاش كند تا پيش از آنكه دير شود، جان خود را نجات دهد پس از بازگشت سالارالدوله« به ‏من خبر رسيد كه بازگشت وي به ايران، نتيجۀ مشاوره هاي ناصواب مشاورسیاسی رئیس الوزرا می باشد. فرد مذکور، همان قائم مقام الملک ، روحانی جوانی است که ازشارلاتان های درجه یک ایرانی به شمارمی رود. وی تا زمان سقوط روسیه تزاری  یکی ازارزشمند ترین  جاسوسان این کشورقلمداد می شد.» 

این روحانی جوان به  رضا خان پیشنهاد کرد از سالارالدوله دعوت کند که به ایران بازگردد؛  و رئیس الوزرا فوراً  قبول کرد. سالارالدوله درتلگرامي ازبغداد  تاریخ  ورود  خود را به ایران اعلام کرد و اضافه  نمود :« خوشحال خواهیم شد که حضرت  اشرف را ملاقات كنيم» پاسخ رضاخان، سالارالدوله را دلخور كرد؛ ]و باعث شد كه[ وي به محمّره رفته و به شيخ بپيوندد.  : وليعهد در اين مورد به موري چنين مي گويد: « دشمنان سردارسپه ‏اميدوارند که با ورود اين دردسرساز سلطنتي، ‏براي نابودي دشمني مشترك دست در دست يكديگر بگذارند.»

 موري در مراسلۀخود به تاريخ 23 اكتبر 1924 ، از ‏شايعات آن روزها چنين گزارش مي كند:« مفتخرم به اطّلاع وزارت خارجه برسانم كه اين روزها شايع شده است سفارت ‏بريتانيا و دولت ايران براي حلّ مشكلات ناشي از شورش احتمالي شيخ محمّره در خوزستان به توافق رسيد ه اند.‏

بنابرگزارش هاي رسيده، رئيس الوزرا پيشنهاد مصالحه اي مطرح كرده است كه از اين قرار است: اوّل اينكه، بريتانيا ‏مقدّمات خروج شيخ محمّره را از ايران فراهم كند؛ دوّم اينكه، سردار اجلّ فرزند شيخ، كه به نمايندگي ازمردم خوزستان ‏وارد مجلس شده است، به عنوان جانشين شيخ انتخاب شده و در تهران اقامت گزيند تا بدين طريق دولت مطمئن شود هیچ گونه حركت تجزيه طلبانه و يا اغتشاشي در خوزستان، دولت مركزي را تهديد نمي كند. در مقابل انجام اين خدمات از ‏جانب بريتانيا، دولت ايران نيز دعاوي اقتصادي بريتانيا عليه ايران را پذيرفته و تضمين مي كند كه امتياز نفت شمال را به ‏شركت استاندارد اويل واگذار كند (به صورت اشتراكي با شركت نفتي انگليس – ايران)... با اينكه من در حال حاضر در ‏جايگاهي نيستم كه صحّت اين شايعات را تأييد كنم امّا بايد متذكّر شوم كه چنين شايعاتي بدون اينكه توجيهي داشته باشد، ‏به ندرت در ميان مردم ايران پخش مي گردد... جداي از صحّت و سقم اين شايعات، مسلّماً طيّ دو هفتۀ گذشته اوضاع ‏نامساعدي بر محافل اداري دولت ايران حاكم شده و بسياري معتقدند كه ادامۀ مبارزۀ ايران عليه استيلاي دولت بريتانيا ‏بلاترديد است و عاقلانه اين است كه دولت ايران هر چه زودترازاين تلا ش ها دست كشيده و ازمنافعي كه حاميان ‏بريتانيا حاصل مي كنند بهره مند شود؛ اين كار بهتر از اين است كه با ادامۀ مقاومت و لجبازي، دست خالي و بي بهره ‏بماند. براساس گزار شهايي كه پيش از اين ارائه شد، منظور از اين« منافع» وام 000/000/30 تومانی است که دولت انگليس متعهّد به پرداخت آن شده است. البتّه پرداخت اين وام مشروط به توافق دو دولت است و ماهيت آن نيز به ‏نوعي احياي قرارداد انگليس - ايران در سال 1919 مي باشد. چنانچه پرداخت اين وام قطعي گردد مسلِم است اوِّلين دعاوي ‏كه عليه آن مطرح ميگردد پيش پرداخت هايي است كه دولت بريتانيا در زمان جنگ به ايران پرداخت كرده كه به علاوۀ ‏وا مهاي ديگر، ميزان قابل توجّهي از وام مذكور را شامل مي شود. از آنجا كه هيچ رازي در ايران محرمانه باقي نمي ماند، ‏مسلّماً در آيندۀ نزديك از اين شايعات مرموز نيز پرده برداشته خواهد شد كه در نتيجه مراتب امر را به وزارت خارجه ‏‏گزارش خواهم كرد .» 24 

 امّا  پس از چندی مشخّص  شد که  این شایعات کاملاًبی پایه و اساس  بوده است. موری  در مراسلۀ  خود به تاریخ 8 نوامبر 1924 می نویسد :« بر اساس  اطّلاعاتی  که ارباب  کیخسرو دراختیارمن گذاشته ، بلافاصله  پس از اینکه  نا آرامی ها در خوزستان آغاز  گردید و پس از اینکه  برضد رئیس الوزرا اعلامیه ای منتشر شد، کاردارسفارت بریتانیا  برای حلّ این مشکلات راه حلّی به دولت پیشنهاد کرد که اساس آن از قرار زیر است: انگلستان متعهّد  می شود که شیخ را آرام کرده واوضاع  را به حالت عادّی باز گرداند به شرطی که دولت ایران  نیز متعهّد شود  بدهی های معوّقۀ خود  به بریتانیای  کبیررا پرداخت کند . این بدهی ها دراصل  شامل  پیش پرداخت هایی می شود  که دولت بریتانیا در زمان جنگ به دولت ایران پرداخت کرده است و قرار بود  طیّ توافقنامۀ  انگلیس  - ایران تسویه  گردد. 

نكتۀ قابل توجّه تر اين كه بريتانيا خواهان تمديد اعتبار دو امتياز بسیيار مهم بود؛ امتياز شركت ‏نفت انگليس - ايران درجنوب وامتيازبانك شاهنشاهي ايران. ارباب كيخسرو ‏اضافه كرد كه دولت ايران چنين قراردادي را با چنين شرايطي نپذيرفته و حتّي مورد بررسي هم قرار نداده است. بسيار ‏عجيب بود كه بلافاصله پس از آغاز اختلافات ميان شيخ و دولت مركزي، بريتانيا چنين پيشنهادي به مقامات دولت ايران ارائه كند؛ حتّي اين واكنش آنچنان براي ايرانيان عجيب مي نمود كه باعث ايجاد اين سوءظنّ شد كه تمام ‏اين منازعات به تدبير انگليسي ها آغاز شده است تا از ‏قِبَل آن چنين منافع پرثمري عايد بريتانيا شود.» 

 بريتانيا تلاش كرد در يك زمان، از هر دو تحت الحمايۀ خود، پشتيباني كند. ‏موري گزارش كرد كه ‏اووي « آشكارا اعلام كرد كه مقامات بريتانيا درجنوب اقدامات لازمه را به شيخ گوشزد مي كردند و اين در حالي بود كه مقامات سفارت بريتانيا در تهران تمام تلاش خود را به كار گرفتند تا با پشتيباني از سردار ‏سپه او را قانع كنند توافقنامۀ مذكور را بپذيرد و بدين طريق مانع آغاز نزاعي سخت گردند. آقاي اووي همچنين درجاي ‏جاي سخن خود همواره تأكيد داشت كه لازم است وضعيت پيشين شيخ مورد تأييد و تضمين دولت قرار گيرد كه اين به ‏معني تضمين تمام حقوقي است كه به واسطۀ فرمان سلطنتي متوجّه او مي شود؛ الغاي همين فرمان سلطنتي بود كه تمام اين ‏مشكلات و درگيري ها را به وجود آورد. مستشاران اقتصادي آمريكا هنوز اعتبار اين فرامين را تأييد ننموده و دستور ‏خاصّي در اين زمينه صادر نكرد ه اند  لذا اوضاع همچنان وخيم ‏است.»  25 در سوّم نوامبر، اووي به موري اطّلاع داد كه ، شيخ پيشنهاد مذاكره را رد كرده و تصميم دارد تا زمان بازگشت سر پرسي لورن منتظر بماند. سر پرسي پس از‏هشت ماه، به ايران بازگشت. موري همچنين در اواخر اكتبر 1924 بر اساس اخبار هشداردهند ه اي كه به تهران می رسد، خبرمي دهد كه اميرمجاهد، پسر صمصا م السلطنه به همراه چند تن از سران بختياري و افراد ايشان، به شيخ ‏پيوسته اند.

نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۲۷ از ۱۶ تا ۲۹ اردیبهشت