جمال صفری : اوضاع ایران پیش از کودتای ۱۲۹۹ به روایت اسناد وزارت امور خارجه آمریکا

 

781-2-Safari-Jamal

«۲۶ خرداد، بمناسبت صدو بیست ونهمین سالگرد تولد دکتر محمد مصدق »- زندگینامه (۳۱)

توضیح: اوضاع ایران پیش از کودتای ۱۲۹۹به روایت اسناد وزارت امورخارجه آمریکا، کاری است که محمد قلی مجد محقق ایرانی، در امریکا، به انجام رسانده است. آنچه در اختیار خوانندگان ارجمند قرار می گیرد، به نقل ازکتاب این پژوهشگر، - با عنوان « از قاجار به پهلوی » (۱) – است:

کابینه های مشیرالدوله و سپهدار

کالدول در۴ جولای ۱۹۲۰ می نویسد: « کابینه جدید به رهبری یکی از چهره های برجسته ملی، مشیرالدوله کار خود را آغاز کرد... کابینه مورد رضایت کامل مردم بوده و جهت گیری ضد انگلیسی دارد... کابینه افرادی را که به جرم مخالفت با توافقنامه انگلیس - ایران تبعید شده بودند را ]به تهران [ فراخواند. قرار براین است که تا زمانی که مجلس توافقنامه را به تصویب نرسانده است، به رسمیت شناخته نشود. رئیس الوزرای پیشین که تهدید به ترور شد، مخفیانه تهران را به مقصد اروپا ترک کرد.» (۲) در ۵ جولای : « لازم به ذکر است کابینه فعلی به طور کلی با کابینه پیشین فرق می کند. به هر حال هنوز خیلی زود است در مورد حوادث آینده قضاوت کنیم، اما می توان گفت کابینه جدید با استقبال عمومی مواجه شده است.»(۳ )

۱۹ آگوست :« شماری از مستشاران انگلیسی که بر اساس توافقنامه اخیر انگلستان و ایران، مدتی مشغول انجام وظیفه بودند، ایران را ترک گفتند، چرا که ظاهراً توافقنامه مذکور به هیچ وجه مورد قبول ایرانیان واقع نخواهد شد.» (۴) جزئیات بیشتر این قضیه از این قرار است:« پیدا کردن رئیس الوزرایی مناسب ، بسیار دشوار است؛ زیرا در این اوضاع وخیم و آشفته، کسانی که مورد قبول مردم هستند به دشواری قبول مسئولیت می کنند. در میان تمام افراد حاضر مشیر الدوله بهترین گزینه است. اما بسیار بعید به نظر می رسد که این مسئولیت را بپذیرد. در این باره، مستوفی الممالک نیز گزینه قابل توجهی بود، اما با توجه به اوضاع و احوال فعلی ، وی برای پر کردن چنین جایگاهی بسیار منفی و نامناسب است... سعدالدوله نیز مورد توجه بود و با اینکه پیش از این به شدت از روس ها طرفداری می کرد، اما اکنون کاملاً ضد انگلیسی است ( برادر او یکی از افرادی است که به کاشان تبعید شد). گمان می رفت استقرار او بر این منصب ، تأثیر خوبی بر مردم به همراه داشته باشد و احتمالاً از جانب انگلیسی ها نیز مورد پذیرش قرار گیرد. همه این افراد پیش از این بر کرسی ریاست وزرا تکیه زده اند. البته صارم الدوله را نیز باید به آنها اضافه کنیم که تا چند ماه پیش وزیر مالیه وثوق بود. اما به دلیل توطئه چینی علیه وثوق به کرمانشاه تبعید شد. چندی پیش شاه او را به تهران فرا خواند و در لیست کاندیداها قرار داد. کاملاً روشن است که انگلستان تمایل دارد که صارم الدوله به این منصب گماشته شود چرا که وثوق الدوله برای در دست گرفتن این پست باز نگشته است. اما چنین انتصابی مردم را آرام نخواهد کرد. در حالی که هدف از این تغییر و تحولات، آرام کردن مردم ناراضی است. انگلستان صرفاً تماشاگر این بازی نبوده و بی کار ننشسته است. چرا که می دانند آنها عامل اصلی نا رضایتی مردم هستند و افکار عمومی به شدت علیه انگلستان تحریک شده است. نباید فراموش شود که روح و جسم وثوق در خدمت آنها بود. همانطور که پیش از این گزارش شد، هیأت های مختلف انگلیسی در تهران گرد هم آمده و گزارشها و توصیه های خود را به گوش دو لت ایران رسانیده اند. اما با توجه به مخالفت های عمومی ، حتی برای وثوق الدوله هم امکان پذیر نیست که این پیشنهادها را در جهت اهداف مورد نظر] انگلیسی ها [ پیش ببرد . تمام زمینه های کاری ممکن این گروه ها به تأخیر افتاده و با مانع برخورد کرده است که این مسئله آرام آرام انگلستان را بی تاب و منزجر می کند. البته انگلستان به پشتوانه توافقنامه ۹ آگوست ۱۹۱۹ ، با تمام قوا پیشروی کرده است و ظاهراً آن را کاملاً لازم الاجرا تلقی می کند و از سوی دیگر در اظهارات عمومی خود توافقنامه را تا زمانی که به تصویب مجلس نرسد، قابل اجرا نمی دانند. البته مردم ایران هم این توافقنامه را فاقد اعتبار می دانند چرا که حتی از تصویب مجلسی ساختگی که گفته می شد با حضور طرفداران قرار داد تشکیل خواهد شد، نگذشته بود.

لذا انگلستان به شدت علاقه مند بود که وثوق را بر سر قدرت نگاه دارد، اما از آنجا که به این خواسته خود نرسید طبیعتاً سعی کرد کسی را بر سر کار بیاورد که هم مورد قبول خودشان و هم مورد رضایت مردم باشد. اما بیشتر مردم خواهان رئیس الوزرایی هستند که در وطن پرستی و صداقت او هیچ شکی نیست. ] اما به محض اینکه [ در روزنامه های محلی اعلام شد که وزیر مختار بریتانیا با مشیر الدوله دیدار کرده چهار ساعت با او به گفتگو نشسته، شماری از طرفداران مشیر الدوله ، به مخالفت با او برخاستند. مشیر الدوله با فرمان رسمی اعلیحضرت ] شاه ایران [ ، اعضای کابینه خود را انتخاب کرد.» (۵ )

کابینه مشیر الدوله در مدت زمان کوتاهی که بر سر کار بود ( ۴ جولای تا ۲۶ اکتبر)، به همان خوبی که انتظار می رفت عمل کرد، کالدول در ۵ اکتبر ۱۹۲۰ می نویسد:

سفارت مفتخر است که گزارش کند با اینکه طی فصل گذشته، که ۳۰ سپتامبر ۱۹۲۰ پایان یافت، ناآرامی های متعدد و جدی را در ایران شاهد بودیم ، اوضاع تهران آرام بوده و مشکل سیاسی به چشم نمی خورد... رئیس الوزرا بدون سر و صدا در حال انجام خدمت است و بیش از حد انتظار کار می کند. اما کارهای او بسیار مخفیانه به نظر می رسد و اجازه نمی دهد اطلاعات چندانی به دست عموم برسد...

تا کنون چندین نفر از اعضای کابینه تغییر کرده اند. مخبر السلطنه که در ابتدا وزیر مالیه کابینه جدید با قبول والیگری استان آذربایجان از سمت خود کناره گیری کرد و با عزیمت به تبریز کار جدی خود را آغاز کرد ... رئیس الوزرا جدید به باز گشایی هر چه زودتر مجلس اظهار علاقه مندی کرد و بدین منظور به والیان تمام ولایاتی که هنوز درآنها انتخابات برگزار نشده است دستور داد که فوراً ترتیب برگزاری انتخابات را بدهند. در مناطقی که احساس می شود رئیس الوزرای پیشین با دخالت های ناروا افراد مشخصی را به مجلس فرستاده است ، نا آرامی های فراوانی نسبت به انتخابات جدید دیده می شود. با این حال رئیس الوزرای فعلی تمایلی به برگزاری مجدد انتخابات در این مناطق نداشته و بر این باور است کسانی که پیش از این انتخاب شده اند زمانی که مجلس تشکیل جلسه بدهد، نماینده مجلس به حساب می آیند. این در حالی است که رئیس الوزراشخصاً با انتخاب بسیاری از این افراد موافق نیست... شاهزاده فرمانفرمای معروف ، پدر نصرت الدوله وزیر خارجه پیشین، والی فارس ، از سمت خود استعفا داد و کابینه جدید نیز استعفای او را قبول کرد و انتظار می رود به زودی شیراز را ترک کرده و به تهران بازگردد... منابع موثق خبر داده اند که پس از اعلام ابطال انتخابات در چند ولایت و تلاش برای برگزاری انتخاباتی صحیح به جای نمایش مسخره ای که چندی پیش صورت گرفت، بسیاری از والیان مستبد از سمت خود کناره گیری خواهند کرد... رئیس الوزرای جدید متوجه مسئولیت سنگین آرام نگاه داشتن کشور می باشد و با اینکه تلاش های وی دربعضی از مناطق مثمر ثمر واقع شده است، اما شماری از مناطق دور دست همچنان گرفتار نآرامی و آشفتگی هستند. گروه نسبتاً بزرگی از راهزنان که در استان خراسان دست به چپاول اموال عمومی می زدند، اکنون در برابر اقدامات شدید دولت تسلیم شده اند... به محض اینکه وثوق جای خود را به رئیس الوزرای جدید داد، عشایر کردستان سر به شورش بر داشتند، اما به نظر می رسد به تدریج اوضاع آرام شود... لرهای اطراف بروجرد و مناطق شرقی کرمانشاه نیز اعلام نارضایتی کرده و ناآرامی های فراوانی را به بار آورده اند تا آنجا که والیان و حکام این مناطق مجبور به کناره گیری شدند... البته دولت فعلی برای سرکوب این بی قانونی ها بسیار تلاش می کند اما به انجام رساندن چنین کاری زمان زیادی را می طلبد . جاده بغداد – تهران یکبار دیگر برای عبور و مرور مهیا شد... با این حال لازم به ذکر است که بسته شدن جاده بغداد به دلیل ناآرامی های اعراب در عراق بود... همچنین متذکر می شوم از زمان بازگشایی جاده، هیچ نامه خارجی به تهران نرسیده است، اما انتظار می رود در روزهای آتی خبر رسیدن نامه را بشنویم .

کالدول در مورد مخالفت های جاری با انگلستان چنین می نویسد: در سفری که اخیراً از شمال تا جنوب ایران به منظور پرس و جوی انفرادی انجام شد، به ندرت افرادی یافت شدند که با توافقنامه اخیر انگلیسی – ایران موافق باشند. به نظر می رسد کابینه اجرای توافقنامه و تمام امور مربوط به آن را تا زمانی که مجلس آن را مورد بررسی قرار دهد، به تعویق انداخته است. از زمانی که سر پرسی کاکس تهران را ترک کرده است ، انگلستان از تغییر اوضاع چندان راضی نیست... ] در این مدت [ انگلیس به طور یکنواخت عقب نشسته است ، این در حالی است که به منظور پیشبرد اوضاع طبق مراد خود تلاش بسیاری به خرج داده است. این عقب نشینی علی رغم تلاش های خستگی ناپذیر وزیر مختار فعلی ، یعنی آقای اچ . نورمن، رخ داده است. زمانی که رئیس الوزرای محبوب بر مسند خود تکیه زد، دولتین ایران و انگلستان توافق کردند که پرداخت کمک هزینه سیصد و پنجاه هزار تومانی ] انگلستان به ایران [ تا پایان ما ه اکتبر ادامه پیدا کند . بنابراین دولت ایران هنوز مقداری پول برای خرج کردن دارد اما مطمئناً بسیار اندک است و باید منتظر بود و دید که پس از پایان ماه اکتبر چه حوادثی رخ خواهند داد. وزیر خارجه اخیراً به من خبر دادکه امیدوار است در روزهای آغازین ماه نوامبر مجلس کار خود را شروع کند.... همزمان کل جریان توافقنامه به حالت تعلیق در آمده است و مستشاران انگلیسی که بر اساس مفاد توافقنامه اخیر استخدام شده بودند از کار منفصل یا به مرخصی سه ماهه فرستاده شده اند. البته لازم به ذکر است شماری از این مستشاران هنوز در تهران حضور دارند و علی رغم دریافت ماهیانه خود، اجازه ندارند در امور دولت دخالت کنند . حدود یک ماه پیش شایع شده بود که انگلستان سیاست خود را تغییر داده و در صدد خارج ساختن نیروهای خود از ایران است؛ اما به نظر می رسد که این شایعه پایه و اساس درستی ندارد و بدون شک خواسته ای است که ساخته ذهنیت افراد است. به هر حال ، ژنرال شامپین، که بیش از یک سال فرماندهی نیروهای انگلیسی در ایران را برعهده داشت، کناره گیری کرده و و ژنرال آیرونساید برای در دست گرفتن فرماندهی عازم ایران شده است.(۶ ) انگلستان به هیچ و جه تمایل ندارد نیروهای خود را از ایران خارج کند. تلگراف ۲۱ اکتبر ۱۹۲۰ سفارت آمریکا در انگلستان از این قرار است:« مفتخرم جهت اطلاع وزارت خارجه، گزارش رسمی سئوال و جواب های نوزدهمین جلسه مجلس عوام را که روز سه شنبه برگزار شد، به ضمیمه این نامه برای شما ارسال کنیم. در این جلسه اوضاع سیاسی ایران بررسی شد: « ناو سروان کنورثی در سئوال از معاون وزیر امور خارجه جویای اوضاع سیاسی ایران می شود. معاون وزیر خارجه آقای سیسل هارمزورث : دولت ایران با تشکیل مجلس شورا، به زودی توافقنامه ۹ آگوست ۱۹۱۹ را به این شورا ارجاع می دهد. دولت بریتانیا در چند ماه گذشته بارها به دولت ایران فشار آورده است که توافقنامه را به مجلس ارائه کند. اوضاع سیاسی ایران به شدت به رویکرد مجلس بستگی دارد. ضمناً اجرای مفاد قرار داد نیز به حالت تعلیق در آمده است. اوضاع نظامی شمال غرب ایران، کمتر بحرانی است. نیروهای انگلیسی در پی خواهش های بسیار دولت ایران به صورت موقت در این منطقه باقی مانده اند. همچنین تهدید بلشویک ها در فصل گذشته ، کاهش محسوسی داشته است. بسیار خوب. این درست! اما عالیجناب چه موقعی می توانند به عقب نشینی فوری نیروهای انگلیسی از شمال غرب ایران امیدوار باشند؟ آقای هارمزورث : در حال حاضر نمی توانم به مواردی که پیش از این ذکر شد، چیزی اضافه کنم.» (۷ ) البته دو موردی که آقای هارمزورث بدان اشاره کرد، یعنی به تعلیق در آمدن توافقنامه و انعقاد مجلس ، دروغ بود.

781-1-Safari-Jamalاوضاع و احوال آذربایجان و کشته شدن خیابانی

آشفتگی اوضاع آذربایجان که در فصل سوم مطرح شد، تابستان سال ۱۹۲۰ ادامه یافت: « شهرهای ارومیه ، سلماس و خوی در استان آذربایجان کاملاً تحت کنترل قانون شکنی به نام اسماعیل آقا]سیمیتقو [ در آمده است. مشروطه خواهان آذربایجان ، که اداره حکومت را در تبریز به دست گرفته اند، با ورود مخبر السلطنه به عنوان والی آذربایجان موافقت کرده اند، به شرطی که از طرف کابینه فعلی اعزام شود. بنابراین وی به والیگری منصوب شد و بر خلاف رسم رایج در میان والیان این کشور ، وی با سرعت هرچه تمام تر خود را به تبریز رسانید. مخبر السلطنه پس از ورود به تبریز متوجه شد که فردی به نام خیابانی اوضاع شهر را در دست دارد. شیخ محمد خیابانی از طرف مردم تبریز برای نمایندگی مجلس انتخاب شد و رهبر ی مشروطه خواهان تبریز را نیز بر عهده دارد. وی مقر والی را اشغال کرده و از پس دادن آن سرباز می زند. والی جدید بدون اتلاف وقت با اعزام نیروهای قزاق به شهر، مقر حکومت را فتح کرد. قزاق ها با مقاومت چندانی مواجه نشدند و خیابانی هم به انبار کاخ پناه برد. به هر حال ، نیروهای قزاق خیابانی را یافته و بیرحمانه او را به قتل رساندند. (۸ )

مخبر السلطنه کنترل اوضاع را در دستش گرفت و از آن زمان تاکنون همچنان بر مسند قدرت است. به نظر می رسد قتل خیابانی خشم بسیاری از ایرانیان را برانگیخته است؛ اما از آنجا که مخبر السلطنه فردی وجیه المله است، به نظر نمی رسد حوادث تبریز اثر منفی بر وجاهت ملی او بگذارد . باید به یاد داشته باشیم که در آغاز جنگ وی والی فارس ؛ و به دلیل مخالفت با انگلستان در جنوب ، بسیار مورد تنفر انگلیسی ها بود و آنها به شدت خواهان کناره گیری او بودند. امید می رود تحت حکومت قدرتمند و خوب ، اوضاع آذربایجان آرام شده و نظم در این ولایت بر قرار شود. اما هنوز چیزی فراتر از شخصیت والی حضور ندارد که به این روزنه امید، قوت ببخشد... چندین بار شایع شد که ارتش سرخ راهی تبریز شده است . حدوداً در اواسط ماه آگوست سفارت انگلستان به اتباع خود در تبریز دستور داد این شهر را ترک کنندو آنها نیز فوراً شهر راترک گفتند. این درحالی است که هیچ خطر فوری و جدی ایشان را تهدید نمی کرد و تا کنون نیز رویداد خطرناکی رخ نداده است. آمریکایی ها در تبریز باقی ماندند و تاکنون با هیچ مشکلی بر خورد نکرده اند.» (۹) یک مقام عالی رتبه آمریکا در استانبول در گزارشی تحت عنون « نسخه خلاصه شده نامه یک پزشک میسیونر آمریکایی در تبریز به تاریخ ۴ آگوست ۱۹۲۰» چنین می نویسد:

مطالب ذیل جهت اطلاع وزارت خارجه ضمیمه می شود. نویسنده نامه که خلاصه آن در ادامه ذکر خواهد شد، جوانی بسیار متین و قابل اطمینان است... مطمئن هستم که این اطلاعات تصویر بسیار مناسبی از اوضاع و احوال جاری در اختیار شما می گذارد. در بخش هایی از این نامه می خوانیم:« انگلیسی های مقیم تبریز تصمیم گرفته اند این شهر را ترک کنند. دو روز پیش از تهران دستور رسید که همۀ انگلیسی های ساکن تبریز ، شهر را ترک کنند. و همین مسئله ترس وواهمه زیادی را در میان مسیحیان دامن زد. روز بعد، یعنی دیروز ، مثل همیشه باز هم اوضاع رو به آرامش رفت... در حال حاضر اوضاع کاملاًآرام است و به نظر می رسد بر همین منوال باقی بماند. اما از این پس خارج شدن از شهر ، آسان نخواهد بود و رد و بدل کردن نامه نیز کمتر خواهد شد. گمان نکنید که من ضد انگلیسی هستم؛ من به هیچ وجه ضد انگلیسی نیستم... همانطور که دریا سالار بریستول به من گفت، افراد و جامعه آنها] انگلیسی های [ کاملاً خرسند و راضی هستند، اما از لحاظ سیاسی پوسیده و فاسد شده اند؛ ایشان با توسل به پول ، ارعاب و حربه هایی از این قبیل ، معاهدات مخفی و تشکل های سیاسی محرمانه را خراب کرده اند. "سروان گیرد"، که اخیراً در جاده ] تبریز – تهران [ هدف گلوله قرار گرفت، تنها یکی از بخش های این بازی است. او با پرداخت پول سران و رؤسای ] قبایل [ اطراف شهر را مطیع خود کرده و کردهای تبعیدی را دستگیر می کرد. این کردها که احتمالاً از اتباع ایران بودند، درد سرهای فراوانی را برای انگلیسی ها به وجود آورده و تشکیلات زیر زمینی به راه انداخته بودند. وی به آقای مولر در ارومیه گفت که البته در کار او اخلاق نمی تواند جایگاهی داشته باشد ! البته مردم در مورد آنها اغراق کرده و بیش از حد ایشان را متهم می سازند – به عنوان مثال احتمال آن می رود که ایشان مقصر اصلی قتل عام نخجوان باشند و ممکن است کس دیگری مسئول این کار باشد. واقعیت این است که عملکرد آنها، هم مسلمانان و هم مسیحیان را دچار شک و تردید کرده است.

مردم معتقدند که ایشان با خروج خود در صددند، مشقت و سختی بیشتری را بر کشور تحمیل کنند. آنها با حذف کردن بانکها و مسدود کردن بندرها می خواهند اوضاع اقتصادی را مغشوش سازند و آنها تلاش می کنند بی نظمی، تنگدستی و نارضایتی عمومی بر کشور حاکم شود تا بدین سبب مردم کشور و همچنین اتباع بیگانه مصرانه خواهان باز گشت آنها، انعقاد قرار داد و آرام کردن اوضاع مملکت شوند. مردم بر این گمانند که برای ایشان اهمیتی ندارد که در این روند چه کسی و یا چه چیزی قربانی می شود. این کثیف ترین اتهامی است که می توان به آنها ] انگلیسی ها [ وارد کرد. اما یک یا چند سال پیش ، معاون قنسول انگلستان ابلاغیه ای در این مورد برای مردم مسئولیت پذیر تهران صادر کرد...» (۱۰) کالدول پس از اتمام سخنان نویسنده ، چنین ادامه می دهد:« حوادث اخیر تبریز روش متدوال با نکداری در ایران را مشخص ساخت. بانک شاهنشاهی ایران، مؤسسه ای انگلیسی است که عملاً در تمام شهرهای ایران و همچنین در عراق و لندن شعبه دارد . این مؤسسه ضرب سکه نقره و چاپ اسکناس در ایران را تا سال ۱۹۸۹ به انحصار خود در آورده است . این امتیاز به علاوه چند امتیاز دیگر، باعث شده است تمام امور بانکی سراسر کشور در انحصار این بانک قرار گیرد و هیچ بانک دیگر ی ، حتی بانک دولتی روسیه که پیش از این بانکی قدرتمند بود، قادر نباشد جایگاه خود را در ایران تثبیت کند. طبیعتاً کمیته اعانه آمریکا در خاور نزدیک، سرمایه خود را در تبریز و در این بانک ذخیره می کند و تاکنون مبلغ قابل توجهی به طور پیوسته به خزانه این بانک واریز شده است. در طول سال گذشته ، نزدیک به چهار صد هزار دلار در این بانک سرمایه گذاری شد، اما هیچ سودی به آن مبلغ اضافه نشد. سپس با شروع آشوب های انقلابی و احتمال به غارت رفتن اموال با نک در تبریز ، بانک به کمیته اعانه خبر داد که بیش از این نمی تواند مسئولیت پول هایی را که در اختیار دارد، بپذیرد- این در حالی است بانک در طول سال گذشته که اوضاع آرام بود بدون اینکه هیچ سودی به این پول پرداخت کند از آن استفاده کرد؛ همچنین این بانک، که از جانب دولت خود حمایت می شود، دولت ایران را موظف ساخته است در برابر چنین خساراتی ، غرامت پرداخت کند. (۱۱)

افزایش مخالفت با انگلستان

انگرت، دو روز پیش از استعفای مشیرالدوله، در ۲۴ اکتبر ۱۹۲۰ چنین می نویسد: « مفتخرم به ضمیمه این گزارش ترجمه اعلامیه « مجمع اسلامی ملی » ایران را که به صورت مخفی منتشر شده است، برای شما ارسال کنم. تاریخ انتشار این سند نا مشخص است اما بیستم اکتبر در اختیار سفارت خانه قرار گرفت . لازم به ذکر است که از میان موارد خواسته شده، این سازمان بر موارد ذیل تأکید بیشتری دارد: در توافقنامه آگوست ۱۹۱۹ انگلستان - ایران، برگزاری انتخابات سالم، خروج تمام نیروهای انگلیسی از سراسر ایران، اخراج تمام مستشاران خارجی و منحل کردن پلیس جنوب .» در بخش هایی از این اعلامیه چنین می خوانیم:«مجمع اسلامی ملی توافقنامه اگوست ۱۹۱۹ انگلستان – ایران را ناقض استقلال و تمامیت ارضی ایران و برخلاف قانون اساسی و دستورات اسلامی می داند. به همین دلیل مجمع مستقیماً از دولت می خواهد که فوراً توافقنامه مذکور را فسخ کند. در انتخاباتی که اخیراً برگزار شد با ایجاد محدودیت ها ی فراوان و با تهدید کردن مردم به مرگ و شکنجه ، افرادی به مجلس راه یافتند که مورد تأئید سفارت انگلستان بودند؛ در این میان عاملین خیانتکار وثوق الدوله ، رئیس الوزرای پیشین ، و کابینه او از هیچ گونه خیانتی فروگذار نکردند. برهمین اساس، انتخابات می بایست مجدداً برگزار شود؛ و به نام حقوق و امتیازات ملی خود را از دولت می خواهیم که انتخاباتی سالم برگزار کند. مجمع ملیون اعلام می کند تمام توافقنامه ها و وام های خارجی که در زمان غیبت پارلمان و اعضایی که آزادانه به دست مردم انتخاب شده اند، منعقد و اخذ شده ، بی اعتبار و باطل است. مجمع به شدت نگران تلاش های انگلستان در گیلان است . این فعالیت ها نتیجه دخالت های غیر قانونی اشخاص انگلیسی در امور دولتی این کشور است... به نظر ما خروج نیروهای انگلیسی از ایران ، تنها راه آرام کردن این شرایط نامساعد است، استخدام مستشاران خارجی و اعطای اختیارات اجرایی در هیأت دولت، به ضرر منافع ملت می باشد... پلیس جنوب ایران می بایست فوراً منحل شده و به ژاندارمری بپیوندد. بی طرفی مصلحت آمیزترین سیاستی است که در حال حاضر می توان در پیش گرفت؛ میان ایران و تمام دولت های خارجی می بایست روابط دوستانه برقرار شود. باید فشار و محدودیت از روی مطبوعات عمومی برداشته شود و این به معنی انتشار افکار و احساسات مردمی است. کاملاً آشکار است که چنین محدودیت هایی زندگی سیاسی این کشور را تهدید می کند.» (۱۲)

در ۱۲ نوامبر ۱۹۲۰، از طرف گروهی با عنوان « تمام بازرگانان، کارگران، دانش آموزان و دیگر افراد ملت»، « اعلامیه» ای به دست سفارت آمریکا رسید. در بخش هایی از این اعلامیه چنین می خوانیم:

خطاب به تمام روحانیون، شاهزادگان، اعیان، سفرا و وزرای دول دوست اعلام می کنیم: در ۹ آگوست ۱۹۱۹ ، وزیر مختار انگلستان و وثوق الدوله ، رئیس الوزرای ایران، توافقنامه ای را منعقد ساختند که کاملاً به ضرر ملت و غیر قانونی بود. بلافاصله پس از انتشار متن این توافقنامه در روزنامه ها، مردم یکصدا علیه این توافقنامه ننگ آور به پا خاستند. اما دولت با توسل به حکومت نظامی، جنبش مردم ناراضی را درهم شکست؛ پلیس و ژاندارمری تمام تجمعات اعتراض آمیز را متفرق ساخت. ملیون دستگیر ، زندانی و در نهایت تبعید شدند... متأسفانه بدون جلب رضایت مردم توافقنامه به اجرا در آمد و مستشاران انگلیسی کنترل ارتش ایران را در دست گرفتند. ایشان همچنان از ارائه توافقنامه به مجلس خبر می دهند. – مجلسی که با به کار گرفتن زور ملت خشمگین ایران را پای صندوق آورده و گروهی از حامیان انگلستان را راهی پارلمان کرده است.. این مجلس چیزی جز گروهی خائن و طرفدار انگلستان نیست. از دید منافع ملت آرا و تصمیم گیری های ایشان بی اعتبار و باطل است. با تحقق یافتن شرایط ذیل از تصمیمات مجلس پیروی خواهیم کرد: خروج نیروهای انگلیسی از کشور، انتصاب وزرای کشور با توجه به رضایت اکثریت ملت، بر داشتن حکومت نظامی ، تضمین آزادی مطبوعات ، انتخاب نمایندگان مجلس بدون دخالت سفارت انگلستان... اجازه دهید دنیا به یاد داشته باشد که ملت ایران کاملاً با توافقنامه انگلستان – ایران مخالف و از آن منزجر بوده و از حامیان و طرفداران این توافقنامه بیزار است و آنها را خیانتکاران به مملکت خویش می پندارد؛ اهمیت ندارد که این خیانتکاران به کدام فرقه وابسته و یا از کدام طبقه اجتماعی بر خاسته اند. ( امضا) از طرف بازرگانان، کارگران، دانش آموزان و دیگر افراد ملت.(۱۳)

در ۲۸ نوامبر ۱۹۲۰، سفارت آمریکا، مراسله ای را دریافت کرد که حاوی ۱۱۰ امضا بود:« خطاب به سفارت ایالات متحده آمریکا. مفتخریم که به اطلاع شما برسانیم که ، بدنبال آخرین نامه سفارت انگلستان، در تاریخ یکشنبه شانزدهم ربیع الاول ( ۲۷ نوامبر ۱۹۲۰ )، دربار، شما رمعدودی از مردم تهران را دعوت به گفتگو کرد.مشخصاً موضوع مورد بحث ، گفتگو در مورد تصویب تمام یا بخشی از توافقنامه انگلیس – ایران بود. در دولت دموکراتیک ایران، مجمع ما هرگز به چنین گروهی که متشکل از افراد خاصی است، نظر مثبت ندارد. تنها پارلمانی که اعضای آن با رأی آزاد مردم انتخاب شده اند، صلاحیت حل این مسئله را دارد . بنابراین ما، یعنی تمام کسانی که این نامه را امضا کرده اند، به نام انسانیت و احترام به استقلال تمام ملت ها ، از شما می خواهیم که به اطلاع دولت خود برسانید این جلسه غیر قانونی است. همچنین مخالفت شدید ما را علیه توافقنامه ای که میان وثوق الدوله و دولت انگلستان منعقد شد ، به گوش دولتمردان خود برسانید. عالیجناب لطفاً پذیرای بالاترین احترامات ما باشید.» کالدول همچنین اعلامیه ۲۷ نوامبر ۱۹۲۰ « اتحادیه ملی اسلامی ایران» را ضمیمیه گزارش خود می کند. در این اعلامیه می خوانیم:

هموطنان عزیز، شما مطمئناً از اوضاع سیاسی خطرناک کشور آگاه هستید ... تصویب توافقنامه ننگ آور انگلیس – ایران ، بدبختی بزرگی را برای این مملکت به بار خواهد آورد؛ و افرادی که امروز به دربار دعوت شدند به هیچ وجه حق ندارند در چنین مورد سیاسی پادر میانی و یا قضاوت کنند... از آنجا که این اعلامیه می بایست فوراً منتشر و توزیع می شد، لذا به چاپخانه داده نشد. (امضا) اتحادیه ملی اسلامی ایران.

ادامه آشفتگی ها در گیلان و مازندران

کمی پس از روی کارآمدن مشیرالدوله ، اضطراب وهراس اندکی پدید آمد. کالدول در۴ آگوست ۱۹۲۰ می نویسد: «با نزدیک شدن ۲۰۰۰سربازبلشویک به قزوین ، که ۵۰۰۰ نیروی هندی و انگلیسی درآن مستقر هستند، نگرانی ها بسیارافزایش یافته است. شواهد حاکی از آن است که نیروهای مستقردرقزوین برای متوقف کردن پیشروی بیشتربلشویک ها کفایت می کنند؛ اما شاه ودولت درصدد نقل مکان به سمت جنوب هستند مگر این که از پیشروی بلشویک ها جلوگیری شود. ارتش انگلستان از کنترل اوضاع مظمئن است ولی مردم مضطرب؛ ودیگرسفارت خانه ها به همراه دولت ایران درصدد خارج شدن ازشهرهستند.» (۱۴) در۱۹ آگوست:« با ارسال نیروی دولتی برای سرکوبی راهزنان و بلشویک ها ، ظاهراً اوضاع ایران بسیاربهترشده ونگرانی مردم نیزفرو خفته است.» (۱۵) کالدول وقایع را چنین شرح می دهد:« همانطورکه در گزارش فصل گذشته در پایان ماه می امسال ذکر شد، دولت ایران به منظوردورشدن از خطر بلشویک ها قصد دارد به جنوب نقل مکان کند. با این حال ، خطربرطرف گردید ودولت همچنان درتهران باقی ماند و حداقل در حال حاضر قصد ترک پایتخت را ندارد. شاه اندکی پس از بازگشت به کاخ تابستانی رفت و تمام فصل را در آنجا ماند؛ این در حالی بود که در ماه های جولای وآگوست با نزدیک شدن بلشویک ها احتمال این می رفت که شاه شهر را ترک کند. به دنبال دومین موج حرکت بلشویک ها ماه آگوست، فرانسوی ها به شدت احساس خطر کرده و آماده فرار شدند... جدیدترین دشواری هایی که دولت فعلی می بایست با آن دست و پنجه نرم کند تاخت وتاز بلشویک ها است. این مشکلات، مشکلاتی نسبتاً غریب است ]که دولت تاکنون با آنها مواجه نبوده است [ .... در ماه می نیروهای انگلیسی انزلی ورشت را ترک کرده و به منجیل وقزوین و تهران، چندان دچارزحمت نبودند. با این حال، درماه های ژوئن و جولای درساحل جنوبی خزر پراکنده شدند و بیم آن می رفت که آنها با استفاده ازمسیربسیار دشوار شمال شرقی ، در صدد فتح تهران باشند. کلنل استاروسلسکی ، فرمانده روسی نیروهای قزاق ایران، تصدی تمام امور را دراختیارداشته و به شدت ازانگلیسی ها متنفر است. ژنرال دیکسون، فرمانده انگلیسی ، تمایل دارد و همچنان امیدوار است که به فرماندهی نیروهای یکپارچه ایران منصوب شود. اما رئیس الوزرای فعلی به بهانه اینکه نمی توان تا انعقاد مجلس تصمیم گرفت، از انتصاب او طفره می رود. استاروسلسکی یکی از فرماندهان رژیم سابق روسیه و مردی با درایت وبسیارنرم خو ست که توانایی های قابل توجهی دارد. وی ازسه سال پیش تاکنون فرماندهی نیروهای قزاق را بر عهده دارد و بارها متهم شده که با همکاری شاه، علیه انگلیسی ها دست به توطئه چینی زده است. حتماً به یاد خواهید آورد که درطول بهار سال جاری ، انگلستان تلاش کرد فرماندهی نیروهای قزاق را به دست آورد، اما استاروسلسکی از واگذاری سمت خود سرباز زد و تاکنون دربرابرتمام تلاش هایی که علیه او صورت گرفته به خوبی مقاومت کرده است. در پی این حوادث نیروهای قزاق به مازندران اعزام شدند وازآنجا که تعداد اندگی ازنیروهای بلشویک دراین شهرحضور داشتند، قزاق ها به پیروزی آسان و کامل دست یافتند؛ و اشغالگران مجبورشدند ازطریق دریا به انزلی باز گردند. استاروسلسکی شخصاً برای چند روز به مازندران رفت و پس ازپیروزی دربازگشت به تهران، یک شمشیرمرصع ازشاه هدیه گرفت وهمچنین عنوان افتخاری سپهبد]فیلد مارشال[ به اوعطا شد. اما ازآنجا که به نظرمی رسید یکباردیگررشت مورد تهدید قرارگرفته است، اقامت او درتهران چندان به درازا نکشید.» حوادث بعدی درسپتامبر۱۹۲۰ ، قزاق ها را به تله انداخت. کالدول قضایا را چنین تشریح میکند:« بنابراین قزاق ها فوراً به آن جانب اعزام شدند... پس از انجام چند حمله، بلشویک ها به انزلی عقب نشینی کردند و نیروهای قزاق عملاً بدون هیچ مقاومتی رشت را به تصرف خود درآوردند. سپس با هدف تصرف انزلی به سمت این بندر حرکت کردند. نیروهای قزاق تا پنج یا شش مایلی انزلی با هیچ مقاومتی روبه رونشدند. دراین نقطه متوجه شدند که شمارزیادی ازبلشویک ها درعقبه سپاه آنها کمین زده اند ودرست همزمان با کمین، توپخانه کشتی های ]روسی[ درلنگرگاه شروع به کارکرده وبدین ترتیب نیروهای قزاق کاملاً تارومارشدند. نظم نیروهای قزاق کاملاً به هم ریخت، شمار زیادی ازآنها کشته شدند و جالب این است که نقشه بلشویک ها به قدری بد طراحی شده بود که آتش آنها ازلنگرگاه، شمارزیادی ازنیروهای خودشان را نیزکشت. با اینکه نیروهای ایرانی باقی مانده مورد تعقیب قرارنگرفتند، اما چندین روزبا پای پیاده فرارکردند. البته ازآنجا که تقریباً ازپا درآمده بودند، به سختی وبا دشواری فراوان موفق به فرارشدند. آنها، یکباردیگررشت را به تصرف خود درآوردند ولی بسیارهوشیارند وبا احتیاط بیشتری عمل می کنند. همچنین ازآنجا که بلشویک ها درخشکی توپخانه ای به قدرت توپخانه کشتی های خود ندارند، تا هرزمان که لازم باشد ، انزلی را در کنترل خود نگاه خواهند داشت، مگراین که سلاح های سنگین انگلستان ازبغداد برسد و دراختیارقزاق قرار گیرد. به نظر می رسد کمیته انقلاب سرخ ایران و دولت این جنبش ناپدید شده است. این افراد کسانی هستند که دراستان گیلان« دولت موقت جمهوری » تشکیل دادند. کوچک خان، رهبرجنگلی ها در این داستان، ابتدا به نیروهای اشغالگر خارجی پیوست؛ اما بعدها تصمیم گرفت ازاین اتحاد خارج شود. با انجام این کاراو خود را به همراه دویست نفرازافرادش تنها یافت و به همراه همین افراد به اعماق جنگل عقب نشینی کرد. » (۱۶ )

در ۶ اکتبر :« تغییری در اوضاع سیاسی دیده نمی شود. خطر بلشویک بر طرف شده است.» (۱۷)

کابینه سپهدار ، طرفداری از انگلستان و عزل افسر روسی

(محمد ولی خان تنکابنی معروف به سپهدار اعظم ( ۱۳۶۴ - ۱۳۴۵ ه ق) )

انگرت در ۲۷ اکتبر۱۹۲۰ می نویسد:« روز گذشته کابینه استعفا داد و سپهدار اعظم قبول کرد که دولت جدید را تشکیل دهد... اکنون انگلستان برعزل کلنل استاروسلسکی پافشاری می کند و خواستار دردست گرفتن نیروهایی است که به سختی می توان آن را ارتش ایران نامید...همسر این کلنل یک بارونس آلمانی است. استاروسلسکی یکی از دوستان نزدیک شاه بوده و تاکنون کسی نتوانسته که او را از سمت خود برکنار کند.... از آنجا که او بیش ازاندازه به قماربازی می پرداخت، برای منضبط ساختن افسران خود وقت چندانی نداشت؛ و همچنین گفته می شود قسمت اعظم پولی که برای سربازان مقرر می شد ، هرگز به دست آنها نمی رسید... رئیس الوزرای جدید مردی شصت ساله است که در سال ۱۹۰۳ مفتخر به کسب نشان شوالیه از دولت انگلستان شده است. درسال ۱۹۱۵ وزارت عدلیه و در سال ۱۹۱۶ وزارت داخله را برعهده داشت.اودرکل ازحامیان ودوستان انگلستان است، اما پیش ازسال ۱۹۱۷، همواره درفکر بر قراری ارتباط با روس ها بود چرا که بخش اعظم ثروت کلان او ، املاکی است که در گیلان قرار دارد. بدون شک حوادث بعدی بیش از پیش او را به سمت انگلیسی ها سوق داد تا از آنها بخواهد که آرامش را به منطقه باز گردانند؛ همچنین گزارش ها حاکی از آن است که آیرونساید عازم رشت شده است. ودیگر اعضا ی کابینه نیز به زودی اعلام خواهند شد اوضاع تهران آرام است، اما شاه که از فعالیت های عوامل بلشویک نگران است، از سفارت انگلستان خواسته که امنیت او را تضمین کنند.» (۱۸) انگرت در ۲۷ اکتبر ۱۹۲۰ می نویسد:

« سرهنگ انگلیسی اندکی پیش به تهران آمد وبه من گفت که هنگ قزاق ها ی ایرانی پس ازدرگیری مختصری دررشت، بیست وچهارم اکتبراز این شهرعقب نشینی کرد... نیروهای انگلیسی مواضع نزدیک منجیل را تصرف کردند و ژنرال آیرونساید با اعتماد کامل به توانایی خود اظهارداشت چنانچه شمارنیروهای بلشویک ازحد معمول تجاوزنکند، انگلیسی ها مطمئناً مانع پیشروی آنها به سمت قزوین و تهران خواهند شد.»

در ۳۰ اکتبر:« شب گذشته و امروز صبح نا آرامی های اندکی را شاهد بودیم. افرادی که با قدرت رسیدن کابینه حامی انگلستان مخالف هستند، تشکیل جلسه دادند که جمع آنها با حمله نیروهای پلیس و ژاندارم برهم خورد. بازارو بیشترمغازه ها تعطیل شده اند. یک گروه ۴۰ نفره ازدانش آموزان وافسران رده پائین دولتی ، امروزصبح با تجمع روبروی سفارت خانه، خواستار بست نشستن درسفارت شدند. شماری از این افراد دردرگیری با پلیس زخمی شده بودند. البته از پذیرش آنها خود داری شد و تنها دو نفر ازایشان به عنوان سخنگو به داخل سفارت خانه راه یافتند. این افراد سعی داشتند رفتار کسانی را که ایشان باند طرفدارانگلستان می نامیدند، به اطلاع دولت آمریکا برسانند. پس ازگفتگوی کوتاهی با چند نفراز ایشان و راضی کردن آنها، به آرامی محل را ترک کردند.... رئیس الوزرای جدید با انتشاراعلامیه ای اظهار کرد که قوای گیلان به دلیل خیانت ، حرص و بی وفایی افسران روسی نظم واستحکام خود را ازدست داد ودر نتیجه شکست خورده و مضمحل شده است؛ اوضاع سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فیزیکی کشوردر سراشیبی غیرقابل بازگشتی قرار گرفته است.» همچنین درادامه اظهارات خود اضافه کرد که رویکرد دولت جدید نسبت به توافقنامه انگلیس - ایران تغییرنکرده است وتصمیم گیری درمورد آن منوط به انعقاد مجلس است. استاروسلسکی از سمت خود عزل شد و به اروپا رفت ... نزدیک به ۱۴۰ افسرروسی دیگر تدریجاً از سمت خود عزل خواهند شد.

بلشویک ها باردیگرشهررشت را ترک کردند. »(۲۰) کالدول ۲۷ نوامبر ۱۹۲۰ می نویسد : « اوضاع شمال و شمال غرب ایران و نبود پشتوانه مالی ، کابینه را باخطر بحران قریب الوقوعی مواجه ساخته است.»

کالدول جزئیات ماجرا را اینگونه گزارش می کند:

در روزهای پایانی ماه اکتبر، به دنبال فشارهای انگلستان برای بر کناری فوری ژنرال استاروسلسکی و افسران قزاق روسی ، و درپی کناره گیری رئیس الوزرای محبوب مشیرالدوله، بحران جدید کابینه را تهدید می کند . محبوبیت مشیرالدوله به این دلیل نبود که برای کمک به مردم ازهیچ کاری فروگذارنمی کرد، بلکه مردم به توانایی و صداقت او اطمینان کامل داشتند و احساس می کردند که اواز قدرت دولت درجهت بر آورده ساختن منافع ایران و نه منافع خود یا قدرت های خارجی، استفاده می کند. درواقع بسیارعجیب بود که او توانست به سمت ریاست وزرا دست یابد؛ اما کاملاً انتظارمی رفت که ظرف چند ماه ریاست وزرا را از دست بدهد. انعطاف پذیری او به اندازه جانشینانش نبود که انگلیسی ها بتوانندبه کمک او سرنوشت ایران را به دست گیرند. افسران روسی هنگ قزاق های ایرانی، برای مدت مدیدی بزرگترین دل مشغولی انگلیسی ها بودند و همانطورکه مکرراً درگزارش های قبلی ذکرشد انگلیسی ها برای برکنارکردن این افسران ازهیچ تلاشی فروگذارنکردند؛ اما به کمک تدابیرزیرکانه ژنرال استاروسلسکی، روس ها بیش ازحد انتظاربه کارخود ادامه دادند. زمانی که سرلشکرآیرونساید دراوایل ماه اکتبرکنترل نیروهای انگلیسی موسوم به نورپرفورس را در دست گرفت، می دانست که دراولین فرصت ممکن ازشراستاروسلسکی و روس ها خلاص خواهد شد و به کمک هموطنان خود در مواضع مهم ، به ویژه سرلشکر دبلیو. ای . آر . دیکسون در تهران ، قادر خواهد بود تا پیش از پایان این ماه مسئولیت خود را با موفقیت به اتمام برساند.

انگلیسی ها از مشیر الدوله خواستند که افسران روسی را به دلیل خیانت ، عزل کند و او نیز از این خواسته سرباززد وبه زبان دیپلماتیک«سر خود را از دست داد». شاه به استاروسلسکی قول داده بود درمدت زمانی که اوفرماندهی نیروهای ایرانی را دردست دارد و دراستان گیلان علیه بلشویک ها و « شورشیان» می جنگد، امنیت جایگاه اورا تضمین کند. اما دربرابر خواسته انگلیسی ها تسلیم شد و رئیس الوزرایی را درسرکارآورد که طبق میل انگلیسی ها عمل می کرد. درچنین زمانی سپهداراعظم، گزینه ای منطقی برای در دست گرفتن ریاست وزرا بود. وی پیش از این هیچ گاه به این منصب دست نیافته، اما بسیارجاه طلب است وهمواره درآرزوی رسیدن به این جایگاه به سرمی برده است. سپهداردرکابینه های مختلف سمت های مختلفی را تجربه کرد. درکابینه وثوق الدوله وزارت جنگ را برعهده داشت. وی مرد خوش مشربی است، اما شخصیت ضعیفی دارد و به عبارت دیگرهمواره تلاش می کند خود را مورد توجه افراد قدرتمند قرار دهد. ثروت هنگفت او شامل املاک و اراضی وسیعی در گیلان می شود وهیچ کس به اندازه او از حمله بلشویک ها و جنگلی ها به این استان، متحمل خسارت نشده است. بنابراین طبیعی است که او تنها کسی است که می تواند برای آرام کردن اوضاع وبرطرف کردن خطربیشترین تلاش را صورت دهد و همچنین انگلیسی ها نیزمی توانند به همکاری اواطمینان داشته باشند. بنابراین سپهدار با اشتیاق هر چه تمامتراین سمت را پذیرفت وفوراً تمام افسران روسی را به بهانه اختلاس در وجوه پرداختی دو لت، ازکاربرکنار کرد. استاروسلسکی و دیگرافسران روسی می بایست با فضاحت تهران را ترک می کردند واز آنجا که بیم آن می رفت که ژنرال به کمک مردان خود دست به اقدامی بزند، به او اولتیماتوم داده شد که ظرف دوساعت شهررا ترک کند. دیگرافسران روسی به تدریج تهران را به مقصد نقاط مختلفی ازدنیا ترک کردند... به سختی می توان باورکرد که مردی چون مشیرالدوله تن به چنین عاملۀ کثیفی بدهد و خود را مذبوحانه تسلیم قدرت کند ؛ حتی اگر قبول داشت که اتهام اختلاس به افسران روسی پایه واساسی دارد . (توضیح: شادروان حسن مشیرالدوله سیاست مستقلی داشت و زیر بار سیاستهای سلطۀ خارجی نمی رفت.)هیچ مدرک قابل قبولی درباره این اتهام به افکارعمومی ارائه نشد. بنابراین سپهداراعظم، به عنوان رئیس الوزرای جدید منصوب شد وفرماندهی نیروهای قزاق به ظاهردردست افسران ایرانی قرارگرفت؛ اما اززمانی که استاروسلسکی کشوررا ترک کرده است، قزاق ها هیچ کاری نکرده اند. بقیۀ افسران وسربازان که حقوقشان پرداخت نشده فرارکرده اند وازآن نیروی عظیم فقط اندکی مانده است ونیروهای انگلیسی که مرکز فرماندهی آنها در قزوین مستقراست، از پیشروی بلشویک ها وشورشی ها درگیلان ممانعت به عمل آورده اند وهرازچند گاهی گزارش هایی ازدرگیری های جزئی نیزبه گوش می رسد. احساسات ضد انگلیسی به سرعت افزایش یافته است ودر ماه نوامبر انگلستان متوجه شد که قافیه را باخته وعملاً هیچ امیدی نیست که توافقنامه ۹ اگوست ۱۹۱۹ انگلستان – ایران به تصویب مجلس ایران برسد وانگلستان اخیراً بسیار برانعقاد مجلس تأکید دارد تا بدین طریق توافقنامه تصویب شده و اعتبار قانونی کسب کند. این درحالی که درزمان وثوق الدوله رئیس الوزرایی ، انگلستان می کوشید از انعقاد مجلس جلوگیری کند و بدون تصویب وتأیید مجلس که در قانون اساسی نیزپیش بینی شده بود، توافقنامه را عملی سازد. مردم ایران مشتاقند مجلس هرچه زودترکارخود را آغاز و احساس می کنند ممکن نیست توافقنامه به تصویب برسد. بنابراین هشتم فوریه آینده برای بازگشایی مجلس مستقر شد. تقریباً تمام نمایندگان خارج ازتهران به انتخاب دست نشانده انگلیسی ها ، یعنی وثوق الدوله به مجلس راه یافته اند، با این حال شکی نیست که توافقنامه منفورانگلیس – ایران هرگزبه تصویب نخواهد رسید؛ اما با حضورشماری ازاعضای مجلس درتهران حد نصاب لازم برای تشکیل جلسه محقق شده است و ممکن است ظرف چند روزآینده تشکیل جلسه دهند.(۲۲)

نیروهای قزاق تحت فرمان انگلستان

کالدول در مورد نیروی نظامی ایران چنین می نویسد:

جدای از نیروی پلیس ، نیروهای قزاق ژاندارم، سربازها و تفنگداران جنوب ایران، نیروی نظامی ایران را تشکیل می دهند. نیروی ۶۰۰۰ نفری قزاق ، تحت فرماندهی افسران روسی قرار دارد که برای بر قراری امنیت درمناطق غیرشهری مقررشده اند... ژاندارمری دراصل به دست مستشارآمریکایی خزانه ایران یعنی آقای شوستر، به عنوان نیروی جمع آوری مالیات، شکل گرفت. آنها در ابتدا تحت فرمان افسران آمریکایی بودند اما پس از کناره گیری اجباری آقای شوستر، با موافقت دولتین انگلستان وروسیه ، فرماندهی آنان در اختیارافسران سوئدی قرارگرفت. شمار این نیروها اکنون به دوازده هزارنفرمی رسد. «سربازها» ( معنای تحت الفظی این واژه این است که آنها از فدا کردن سر خود برای پایداری دولت خود هیچ ابایی ندارند) نیروی بومی ایران هستند و تحت فرماندهی افسران ایرانی قراردارند ونیروی نظامی حقیقی ایران را تشکیل می دهند؛ یعنی نه تنها ازاین نیرو برای دفع خطرهای داخلی بهره برداری می شود بلکه درجنگ های خارجی و... نیز آنها را به کارمی گیرند. نیروی پلیس ، ژاندارم وقزاق از طریق سربازگیری داوطلبانه تأمین می شود. اما سربازها بخشی از مالیات روستایی و مناطق مختلف کشورهستند؛ به عنوان مثال مالیات که برای یک روستا مقررشده است ممکن است ازاین قرار باشد: هشت تن گندم، چهارهزارتومان پول نقد و شش سرباز... تا آنجا که ما اطلاع دارم تعداد این بخش از نیروی نظامی ایران چندان نیست ودرکل ازسه هزارنفردرسراسرایران تجاوزنمی کند. تفنگداران جنوب ایران( پلیس جنوب) که شمارآنها به پنج هزارنفر می رسد، یک سازمان انگلیسی است... سربازان وافسران رده پائین، ایرانی وافسران اصلی این نیرو، انگلیسی هستند و ازآغازشکل گیری خود، پلیس جنوب ایران بسیارمنفوربوده است و بسیاری ازسربازان آن هرگزبه سازمان وفادار نبودند. بسیاری ازایرانیان با سواد به عنوان افسران رده پائین، حسابدارو... وارد این سازمان شده اند اما معمولاً پس ازمدتی به دشمنی با کسانی که تحت فرمان آنها خدمت می کردند برمی خیزند. این سازمان که درسال ۱۹۱۶ شکل گرفت، درمواجهه با عشایر با مشکلات فراوانی دست وپنجه نرم می کرد و یک بارنیزدریک نافرمانی چندین افسرانگلیسی به دست افراد زیردست خود کشته شدند. جدای از نیروهای سازمان یافته ای که در بالا ذکرشد، شمار زیادی ازمردم عشایر، به دلیل محافظت از جاده ها خود را افراد نظامی می دانستند. البته این افراد کاملاً نامنظم هستند و به هیچ وجه نمی توان آنها را نیروی سازمان یافته نظامی تلقی کرد. دولت فعلی تلاش می کند که عشایر، بویژه عشایر قدرتمندی چون قشقایی و بختیاری را خلع سلاح کند. اما همانطورکه انتظارمی رود انجام این کارچندان آسان نیست، چرا که این مردم صحرا نشین سلاح های خود را بیشترازجان خود دوست دارند. شکی نیست که متحد ساختن و گسترش دادن نیروی نظامی ایران بسیارارزشمند خواهد بود و این مسئله ای است که پیش ازاین همسایه های ایران ازآن ممانعت می کردند. اما اکنون به نظرمی رسد که انگلستان داشتن چنین ارتشی را برای ایران ضروری می داند و امید است که به این کشور اجازه دهد با در اختیار داشتن نیروی نظامی کافی نظم عمومی را در داخل کشوربرقرارکرده وهمچنین ازمرزهای خود به خوبی دفاع کند. بدین منظور ایران نیازمند منابع مالی مناسبی است که به وسیله آن چنین نیرویی را تغذیه کند. اگر به ایران اجازه داده شود مالیات مناسبی را وضع کرده و منابع مالی خود را به خوبی مدیریت کند، به نظرمی رسد نه تنها از پس هزینه های فعلی خود بر می آید بلکه می تواند تمام قرض های خود را که در واقع مبلغ چندان زیادی هم نیست، تسویه کند. این امور نه تنها خواسته ای کشوراست، بلکه بارها برای تحقق آنهاتلاش کرده است. (۲۳)

همانطورکه درادامه خواهید خواند، لرد کرزن درتاریخ ۱۶ نوامبر۱۹۲۰ درمجلس اعیان انگلیس سخنرانی بلند بالایی در مورد ایران ایراد کرد. در مورد قزاق ها و برکناری افسران روسی وی چنین گفت: « لازم به ذکراست نیروهای ما درحد فاصل میان همدان و قزوین درجبهه ای پهناورمشغول دفاع از مواضع خود هستند. ما هرگز آنها را برای جنگیدن با بلشویک ها به ایران و یا جای دیگری نفرستاده ایم. نه سیاست و نه اهداف ما چنین کاری را ایجاب نمی کند. دفاع از استان های شمالی ایران دربرابربلشویک ها برعهده هنگ قزاق گذاشته شده است و همانطور که بارها ذکرشد، این هنگ چندین سال پیش با استفاده ازچند هزار سربازشکل گرفت - که با نام قزاق شناخته می شوند چرا که یونیفورمی به شکل یونیفورم قزاق ها به تن می کنند – و فرماندهی آنها به دست افسران روسی سپرده شد.

این نیرو که مدتی دربرابر تحریکات بلشویک ها درسواحل جنوبی خزرمقاومت کرد، تحت فرماندهی سرهنگ استاروسلسکی رهبری می شد. ناگهان به ماخبررسید که این افسربه همراه دیگر همقطاران خود طی یک عملیات جنگی ازبرابرنیروهای بلشویک همگی عقب نشینی کرده اند؛ این درحالی بود که هیچ مقاومتی دربرابرحمله نیروهای اشغالگرازخود نشان ندادند؛ همین افسرارشد درایران بارها علیه انگلستان دست به فعالیت زده و تبلیغات دروغین به راه انداخته است. همچنین گواهان بسیاری اورا به اختلاس در اموال دولتی متهم می کنند.

همانطورکه عالیجنابان مستحضرهستید این فرمانده روسی و دیگر همکارانش ازافسران رژیم تزاری هستند و ازاین پس نمی توان آنها را چیزی جزتهدید برای ایران و انگلستان دانست. با توجه به همین ملاحظات چند هفته پیش شاه تصمیم گرفت به ادامه کارمتحد خطرناک خاتمه بخشد. تصمیم اعلیحضرت از جانب ژنرال آیرونساید حمایت شد. ژنرال که به صلاحیت وهوشیاری مشهوراست چندی پیش وارد ایران شد. درحال حاضر ژنرال آیرونساید فرماندهی نیروهای انگلیسی درقزوین را برعهده دارد ( ۳۶۰۰ نفر ) ، وبا استفاده از فرصت پیش آمده می بایست خود را از شرافسران نالایق وخیانتکار روسی خلاص کرده وهنگ قزاق را تحت فرماندهی افسران انگلیسی مجدداً سازماندهی کند.

این افسران انگلیسی مدتی است که درتهران مستقر شده اند... با این حال، رئیس الوزرا که با تصمیم شاه مخالف بود استعفا داد و فرد دیگری جای او را گرفت. وزیرجانشین نیزمدت زیادی دوام نیاورد وخیلی زود ازسمت خود کناره گیری کرد.... اوضاع سیاسی ازاین قراراست. با تسلیم شدن وکنارگیری سرهنگ روسی و همکاران او ، ما موقتاً مسئولیت فرماندهی وسازماندهی هنگ قزاق را به شیوه ای که ذکر کردم، برعهده گرفتیم، با این شرط که دولت ایران در موعد مقرر حق الزحمه ما را پرداخت کند. این نیرو، تنها نیروی ایرانی است که می توانیم ازآن انتظارداشته باشیم ازاستان های شمالی ومرزهای شمال غرب کشور حفاظت کند.

با توجه به شرایط فعلی ، این نیرو میتواند هسته ارتشی را تشکیل دهد که درپی ایجاد آن هستیم... همانطور که اشاره شد، نیروهای ما درقزوین مستقرشده اند. ما صریحاً به دولت ایران اعلام کرده ایم که نمی تواند به ادامه حضور نا محدود نیروهای ما دراین بخش از کشور، تکیه کند.

بنابراین چنانچه بتوانیم پس از سپری شدن فصل بهارحضور نظامی خود را دراین منطقه ادامه دهیم، جای بسی شگفتی است.» (۲۴

آقای اسکینر، کنسول آمریکا در لندن ، در ۲۲ نوامبر۱۹۲۰ چنین می نویسد: « افتخاردارم که گزارش کنم در هجدهمین جلسه مجلس عوام از نخست وزیرخواسته شد به سئوالات ذیل پاسخ دهد: آیا ازمنابع مالی انگلیسی برای کمک به هنگ قزاق های ایرانی ، وجهی پرداخت شده است؟ دربرابرچه میزانی از آرا با پرداخت این کمک مالی توافق شده است؟ آیا این وجه دربرآوردهای هیچ یک از وزارت خانه ها قرار گرفته است؟

مبلغ وجه پرداختی دراین زمینه چقدراست؟ پاسخ رسمی آقای لوید جرج ازاین قراراست: پس ازپایان جنگ تاکنون ، انگلستان مبلغ ۳۹۲۶۰۰ پوند به ایران کمک مالی کرده است. دولت هند نیزمبلغ مشابهی را به ایران پرداخت کرده است. بر آورده هزینه های انگلستان دراین ماجرا دردفتربرآورد خدمات متفرقۀ جنگی انجام شده است.»(۲۵) کودتای ۲۱ فوریه ۱۹۲۱ بسیار ارزان تمام شد.

توضیحات و مآخذ:

۱ - محمد قلی مجد -«از قاجار به پهلوی» - ترجمه: رضا مرزانی، مصطفی امیری- انتشارات - مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی- بهار ۱۳۸۹ – صص ۱۳۷ - ۱۱۵

۲- تلگرام کالدول، شماره ۲۱ ، ۷۷/ ۰۰۲ . ۸۹۱ ، مورخ ۴ جولای ۱۹۲۰.

۳ - تلگرام کالدول ، شماره ۶۰۰ ، ۷۹/ ۰۰۲ . ۸۹۱ ، مورخ ۵ جولای ۱۹۲۰.

۴ - تلگرام کالدول ، شماره ۲۵ ، ۱۱۵۸/ ۰۰ . ۸۹۱ ، مورخ ۱۹ آگوست ۱۹۲۰.

۵ - گزارش فصلی کالدول ، شماره ۸ ، ۱۱۶۸/ ۰۰ . ۸۹۱ ، مورخ ۱۹ جولای ۱۹۲۰

۶ - گزارش فصلی کالدول، شماره ۹ ، ۱۱۶۹ /... ۸۹۱ ، مورخ ۵ اکتبر ۱۹۲۰ .

۷ - گزارش رایت و ضمیمه، شماره ۳۶۲۶ ، ۱۱۶ /۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۲۱ اکتبر ۱۹۲۰ .

۸- شیخ محمد خیابانی

خیابانی در ۱۲۵۶ شمسی در خامنه ـ‌ از توابع تبریزـ متولد شد. او پس از چند سال کار و تحصیل مقدماتی در روسیه که محل اقامت پدرش(حاج عبدالحمید) بود به تبریز بازگشت و به تحصیل علوم دینی پرداخت. وی علاوه بر فقه و اصول، ادبیات عرب را فرا گرفت و به کسوت روحانیت درآمد. مدتی امام جماعت مسجد جامع تبریز شد و سپس به دوره دوم مجلس شورای ملی که در آبان ۱۲۸۸ آغاز به کار کرد، راه یافت. هنگام اولتیماتوم روسیه تزاری برای بیرون را ندن مستشاران خارجی و ادامه اقامت مستشاران روسی در ایران که با موافقت احمد شاه رو برو شد و به تعطیلی مجلس دوم انجامید، شیخ محمد خیابانی به مبارزه علیه حضور بیگانگان ادامه داد. او طی نطق‌های پر شوری در مجلس، نمایندگان را از تسلیم شدن در برابر روسها برحذر داشت.

شیخ محمد خیابانی پس از نطق آتشین و معروف خود در جریان بررسی موضوع اولتیماتوم روسیه برای عزل مورگان شوستر در مجلس، که برایش شهرت بسیار حاصل آورد و پس از انحلال مجلس دوم به تبریز بازگشت و روزنامه تجدد را منتشر کرد. شبی با دوستان خود، فیوضات، عبدالله زاده، امیرخیزی و رفعت تصمیم گرفتند که بر ضد استبداد و برای اجرای کامل قانون اساسی و تبلیغ دموکراسی، عدالت و برابری حقوق، روزنامه ای به عنوان ارگان حزب دموکرات با نام "تجدد" انتشار دهند. این روزنامه در آن زمان تا جایی پیش رفت که برای اولین بار در ادبیات فارسی (در سال ۱۲۹۹ خورشیدی) از واژه فمینیسم استفاده کرد. در تجدد چندین نویسنده زن نیز فعال بودند.

او پس از بازگشت به تبریز مبارزات سیاسی خود را سازمان تازه‌ای بخشید. مهمترین بخش این مبارزات، قیام وی در برابر پیمان ۱۹۱۹ وثوق‌‌الدوله بود.

پس از پایان جنگ جهانی اول که با تخلیه مناطق شمالی ایران از نیروهای روس همراه بود، دولت انگلیس ـ رقیب دیرینه دولت روس‌ـ به بهانه‌های مختلف، از جمله مبارزه با یکی از دولت‌های متحدین (عثمانی) یا مبارزه با نفوذ بلشویسم در ایران، به تقویت روز‌ افزون نیروهای خود در ایران پرداخت و برای تسلط بیشتر و بسط و نفوذ سیاسی و اقتصادی خود دولت وثوق‌‌الدوله را برای انعقاد قراردادهای گوناگون تحت فشار قرار داد. یکی از پیمان‌هایی که موجب افزایش قابل ملاحظه سلطه سیاسی انگلیسی‌ها در ایران شد، قرارداد ۱۹۱۹ بود.» که خیابانی همراه با دیگر آزادیخواهان و مردم ایران بر ضد آن مبارزه کرد.

خیابانی در آستانه انتخابات دوره چهارم مجلس، مردم را از رأی دادن به سیاسیون وابسته به انگلستان یا روسیه برحذر داشت. او قرارداد ۱۹۱۹ را مضر به حال مملکت و ناقض حاکمیت ملی و استقلال ایران خواند و در تهران با وعظ، خطا به و نگارش مقاله به تشریح ابعاد خطرناک این پیمان پرداخت. او برای وا داشتن وثوق‌الدوله به لغو معاهده، در بهار ۱۲۹۹ به مبارزه مسلحانه روی آورد و در ۱۷ فروردین همان سال در برنامه‌ای از پیش طراحی شده، تمامی ادارات و مراکز دولتی تبریز را تصرف کرد. وی با گسترش این قیام به دیگر شهرهای آذربایجان، توانست این خطه را از حاکمیت حکومت وثوق‌الدوله خارج سازد.» (I)

یکی از اشتباهات خیابانی این بود که سیاست انعطاف‌ناپذیر خود را همانند زمان حکومت وثوق الدوله با حکومت حسن مشیرالدوله که مورد استقبال عموم مردم قرار گرفته بود ادامه داد، در گزارش «اسناد وزارت خارجه آمریکا» آمده است :«محبوبیت مشیرالدوله به این دلیل نبود که برای کمک به مردم از هیچ کاری فروگذار نمی کرد، بلکه مردم به توانایی و صداقت او اطمینان کامل داشتند و احساس می کردند که او از قدرت دولت درجهت بر آورده ساختن منافع ایران و نه منافع خود یا قدرت های خارجی، استفاده می کند». خیابانی «در دو روز اول این قیام که از ۱۷ فروردین ۱۲۹۹ شمسی، آغاز شد، نهادهای دولتی تبریز را به تصرف خود درآورد و شهر را از دست دولتیان خارج ساخت. قیام بیش از پنج ماه ادامه داشت. مخبرالسلطنه هدایت به ولایت آذربایجان منصوب گردید. به فرمان مخبرالسلطنه فرستاده ویژه مشیرالدوله، صدراعظم وقت، قزاق‌ها قیام‌گران را منکوب نمودند. خیابانی که انتظار درگیری با مخبرالسلطنه که از مخالفان قرارداد بود را نداشت، غافلگیر شد و حکومت وی بر آذربایجان تنها ظرف سه ساعت در دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ برابر با ۲۹ ذی‌حجه ۱۳۳۸ق پس از درگیری و دخالت قزاق‌ها به شکست انجامید. شیخ محمد خیابانی نیز در در خانه یکی از دوستانش کشته شد. ( II)

احمد کسروی که خود از نزدیک ماجرا را دنبال می کرد نوشته است: «خیابانی که شب را به خانه خود رفته بی باک و آسوده خوابیده بود، بامدادان هنگامی برخاست که قزاقان به شهر در آمده بودند. چون بیم گرفتاری می رفت به خانه یکی از همسایگان رفت و در آنجا نهان گشت... قزاقان به نهانگاه او پی بردند، چند تن به سروقتش رفتند و او را با چند تیر کشتند و جنازه اش را بر روی نردبانی انداختند و بیرون آوردند.». ( III)

« بدین سان شادروان خیابانی کشته گردیده از میان رفت. می باید او را کشتۀ آن نمایشهای روبه کارانه مردم و آن کف زدن ها و « زنده باد» گفتنهای دروغی دانست. یک پستی فراموش نشدنی که در داستان خیابانی از این دسته مردم نمایان گردید آن بود که چنانکه در پای گفته های خیابانی کف زده بودند در گرداگرد جنازه او نیز کف زدند و دژ رفتاری بسیار از خود نشان دادند.». (IV)

حاج مخبرالسلطنه هدایت مدعی شد که: «گفتند تیر سرش را خودش زده است. مؤید این قول، نوشته ای از بغلش در آمد که: چون نخواستم تسلیم شوم، انتحار کردم.» مخبر السلطنه در خاطراتش می نویسد: روز دیگر نزدیک ظهر از طرف نظمیه همهمه شنیده شد، صدای کف زدن، قیه و فریاد. گفتم چیست؟ گفتند نعش خیابانی را آورده اند مردم جمع شده اند دست میزنند، هیاهو می کنند و می خواهند دور بازار بگردانند. فوق العاده متأسف شدم. گفتم ببرند در سید حمزه محترمأ دفن کنند، دو سه ناسزا هم به این جماعت کوفی گفتم. تا دو روز قبل پای نطق او دست می زدند و مردی را شیفته کردند، امروز پای نعش او دست می زنند و رحم الله امرءاً عرف قدره و لا تجاوز عن حده، اجازۀ فاتحه خواستند اجازه دادم و منتظرم ببینم چه شده است.

ظهر راپرت واقعه رسید، معلوم شد دختر بچه ای به پست سه نفر قزاق می گوید خیابانی در فلان خانه در زیر زمین است، قزاق ها کسب تکلیف نکرده وارد خانه می شوند، بین حیاط و زیر زمین چند تیر رد و بدل می شود. تیری بدست یکنفر قزاق می خورد، تیری هم بپای خیابانی و تیری هم به سرش. گفتند تیر سرش را خودش زده است. مؤید این قول، نوشته ای از بغلش در آمد که چون نخواستم تسلیم بشوم انتحار کردم.»(V)

«پس از خیابانی طرح تازه انگلیسیان برای ایجاد یک حکومت مقتدر در ایران و روی کار آوردن سید ضیاء و رضاخان فقط یک مانع دیگر پیش رو داشت: میرزا کوچک جنگلی. حدود شش ماه بعد کودتای رضاخانی پیروز شد. عجیب آنکه این مهدی قلی خان هدایت با دستگاه حکومتی تازه هم کنار آمد و تجربه های خود را در سیاست ورزی در اختیار رژیم تازه گذاشت.»( VI)

« فرخی مدیر روزنامه طوفان در شماره چهارم سال ۱۳۰۰ بمناسبت یکمین سال قتل شیخ محمد خیابانی زیر عنوان « مخبر السلطنه و مرحوم خیابانی » به مشیرالدوله حمله کرده بود که مشیرالدوله در مجلس چهارم شورای ملی مورخۀ ۱۴ سنبله ۱۳۰۰ در رابطه با آن به دفاع از خود پرداخت و گفت: «تلگرافاتی که مکرر در مکرر با حضور تمام اعضاء کابینه و در مدت یک ماه با مرحوم خیابانی و اعضاء هیئت قیام کننده بعمل آمده و صورت آنها در کابینۀ ریاست وزراء در تلگرافخانه ضبط است، مسئله را معلوم می دارد؛ صریحاً به ما می گفتند که ما والی نمی پذیریم، ما از مرکز می خواهیم که به کار آذربایجان دخالت نکنند، ولی هر قدر پول می خواهیم بدهید. رژیمی که مرحوم خیابانی بقول هواخواهانش اجرای او را از کابینۀ ما می خواست!».( (VII

احمد کسروی می نویسد: راستی هم مشیرالدوله با آن ترسناکی و با آن پروایی که به نیکنامی خود می داشت جز نیک رفتاری با خیابانی نمی خواست و بیگمان برنجش آزادیخواهان آذربایجان خرسندی نمی داد، لیکن در خواست های خیابانی در خور پذیرفتن نمی بود، چنانکه گفته ایم خیابانی این می خواست که آذربایجان در دست او باشد که جدا سرانه فرمان راند و سپس که نیرومند گردید بسر تهران رفته آنجا را هم « اصلاح» کند.

این می بود آرزوی خیابانی، ولی چون نمی توانست آن را به زبان آورد به تهران می گفت:

« باید آزادیستان را برسمیت شناسید». دولت آگهی می داد که برای آذربایجان وا لی فرستاده خواهد شد. حیابانی پاسخ می داد:« به والی نیازی نیست، شما پول برای ما بفرستید». پیداست که این درخواستها در خور پذیرفتن نمی بود. اینها چیزهایی می بود که خیابانی بایستی با زور و نیرو بدست آورد و گرنه چشم پوشد.» ( (VIII

خیابانی در ۱۹ تیر ماه ۱۲۹۹ در اعتراض شدید خود به قطع « سیم مخابرات »از طرف "کمپانی تلگراف هند و اروپ" بین تبریز و تهران نوشت: « فکر اساسی ما آزادی و استقلال است. از هر که بپرسید می گوید: « یا مرگ یا استقلال » همه فریا د می کنند « زنده باد آزادی » اما باید دانست استقلال و آزادی یعنی چه؟ هر که فکر استقلال و آزادی را دارد باید در این راه جان و مال خود را فدا کند نه اینکه منافع خود را از این راه تأمین نماید. نسبت به آزادی و استقلال محبت وافر داشته باشید، تا این محبت فکر را جلب نموده در مغز شما آنرا مستقر سازد . و فکر، بزرگترین حرارت را در شما ایجاد نماید. فکر چنانکه پاره ای از رفقای شما موفق بر آن شده اند، در بالای سر هر یک از شما، درخشان باشد، محبت باعث اتحاد است و اتحاد روح می بخشد و حرارت.

ایران را حالات جمود، افسردگی و سردی بدین حال انداخته است، آفتابی نبوده است تا او را گرم کند، پیش از آنکه موقع بگذرد، بگذارید آفتاب حقیقت بر شما بتابد، و در اینموقع باریک برای نجات ایران کوشا شوید. راجع به استقلال مجبورم فکری را بگویم که شما در دفتر خودتان باید ثبت کنید.

ما ایرانیان که در ایران زیست می کنیم، آزادی و استقلال و تمام تمنیات عالیۀ بشر ی را برای خود می خواهیم.

دنیای امروزی دنیائی نیست که هر کس تمایل بیک طرفی کند، مضمحل خواهد شد، هر گاه می خواهید مال خودتان باشید آنوقت احترام شما را نگه می دارند. یک قوم مستقل را هیچکس نمی تواند با سوء ظن تلقی نماید. شعار ما این است که: ما ایرانی هستیم.« هیچ چیز قبل» نیستیم، شما شرافت و عزت نفس خودتان را نشان بدهید و تمام دستهای تعرض از بر شما کنار خواهند شد. ما تمایل به هیچ کس نداریم...» (IX)

در آخرین سخنرانی زنده یاد محمد خیابانی چنین آمده‌است: « آزادی و استقلال یک ملت منوط بر این است که در کودکی معنی عزت و ذلت، شرافت و دنائت را به او یاد داده باشند. ملتی که تفاوت این حیثیات را نداند، ممکن نیست زندۀ نیکنام باشد. تاریخ قدیم ایران بایستی باعث گردد که ملت ایرانی، بیشتر از سایر ملل، طائب و پرستشکار آزادی و استقلال باشد و در راه ترقی و تکامل بیشتر از سایر ملل جلو بیافتد،» (X)

«تبریز می‌خواهد حاکمیت بدست ملت باشد. تمام ایران. فعلاً با زبان حال خود این تقاضا را می‌نماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند، ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدید بنا خواهیم نمود، ما می‌گوئیم حاکمیت دموکراسی باید در سراسر ایران جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را ما بر زندگی بی‌شرمانه ترجیح می‌دهیم.» ( (XI

مجله ایرانشهر چاپ برلن در باره شادروان خیابانی نوشت: «یک سال پس از کشته شدن شیخ محمد می گذشت که به آذربایجان آمدم. نشانه ذکاوت و نور صفا و صمیمیتی که شیخ در چهره های بعضی از جوانان تبریز از خود به یادگار گذاشته و گذشته بود، بزرگی او را در یک نظر در چشم من مجسم نمود… قیام شیخ در آذربایجان یک نهضت فکری بود. کار تجدد حتمی و ضروری است! صدای شیخ محمد خیابانی خوابیدنی نیست! ( XII )

I - منبع: تاریخ ایرانی (سایت دیپلماسی ایرانی )،«قیام مسلحانه شیخ محمد خیابانی»

II- حسین مکی -«تاریخ بیست سالۀ ایران – جلد اول » - مؤسسۀ انتشارات امیر کبیر –صص ۴۲- ۴۰

III - احمد کسروی -« تاریخ هیجده سالۀ آذربایجان »جلد دوم - انتشارات امیر کبیر – ۲۵۳۷ - ص۸۹۲

IV - همانجا – ص ۸۹۳

V - مهدیقلی هدایت مخبرالسلطنه- « خاطرات و خطرات» کتابفروشی زوار. چاپ چهارم . تهران ۱۳۶۳- ص ۳۱۸

VI - منبع: از سایت جریده ادب و منابع جستار

VII - حسین مکی -«تاریخ بیست سالۀ ایران – جلد اول »– ص ۳۴

VIII- احمد کسروی -« تاریخ هیجده سالۀ آذربایجان » جلد دوم - ص ۸۹۰

IX- علی آذری- « شیخ محمد خیابانی »، بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه- چاپ چهارم – ۱۳۵۴ص ۴۳۷

X – همانجا - ص ۴۸۴

XI – همانجا - ص ۴۸۸

XII - حسین مکی – «تاریخ بیست سالۀ ایران »- ص ۳۷

۹ - گزارش فصلی کالدول، شماره ۹ ، ۱۱۶۹ /... ۸۹۱ ، مورخ ۵ اکتبر ۱۹۲۰

۱۰ - گزارش بریستول و ضمیمه ، ۱۱۷۲ /۰۰ . ۸۹۱ ، مورخ ۱۸ دسامبر ۱۹۲۰ .

۱۱ - گزارش فصلی کالدول، شماره ۹ ، ۱۱۶۹ /... ۸۹۱ ، مورخ ۵ اکتبر ۱۹۲۰ .

۱۲ - گزار ش انگرت و ضمیمه ، شماره ۶۱۸ ، ۱۱۷۳ /۰۰. ۸۹۱، مورخ ۲۴ اکتبر ۱۹۲۰.

۱۳ - گزارش کالدول و ضمیمه، شماره ۶۲۹ ، ۵۸ /۹۱ . ۷۴۱ ، مورخ ۱۴ نوامبر ۱۹۲۰.

۱۴ - تلگرام کالدول ، شماره ۲۳ و ۷۱ / ۹۱. ۷۵۱ ، مورخ ۴ آگوست ۱۹۲۰ .

۱۵ - تلگرام کالدول ، شماره ۲۵ و ۱۱۵۸ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۹ آگوست ۱۹۲۰ .

۱۶ - گزارش فصلی کالدول ، شماره ۹ ، ۱۱۶۹ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۵ آگوست ۱۹۲۰ .

۱۷ - تلگرام کالدول ، شماره ۳۱ ، ۱۱۶۱ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۶ آگوست ۱۹۲۰ .

۱۸ - تلگرام انگرت ، شماره ۳۸ ، ۱۱۶۲ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۲۷ اکتبر ۱۹۲۰ .

۱۹ - تلگرام انگرت ، شماره ۳۷ ، ۱۱۶۳ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۲۷ اکتبر ۱۹۲۰ .

۲۰ - تلگرام انگرت ، شماره ۳۹ ، ۱۱۶۵ / ۰۰. ۸۹۱ ،

۲۱ - تلگرام کالدول ، شماره ۴۵ ، ۱۱۶۷ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۲۷ نوامبر ۱۹۲۰ .

۲۲ - گزارش فصلی کالدول ، شماره ۱۰ ، ۱۱۹۵ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۱۵ ژانویه ۱۹۲۰ .

۲۳ - گزارش فصلی کالدول ، شماره ۸ ، ۱۱۶۸ / ۰۰. ۸۹۱ ، مورخ ۸ جولای ۱۹۲۰ .

۲۴ - گزارش دیویس و ضمائم ، شماره۳۷۸۸ ، ۵۶ /۹۱، ۷۴۱. مورخ ۲۴ نوامبر ۱۹۲۰ .

۲۵ - گزارش اسکینر، شماره ۱۰۴۷۸ ، ۳۷ / ۲۰. ۸۹۱ ، مورخ ۲۲ نوامبر ۱۹۲۰