زندگینامه دکتر محمد مصدق (۱۸)

768_mosadegh

جمال صفری

دکتر جواد شیخ الاسلامی مترجم کتاب صعود وسقوط تیمورتاش (به حکایت اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس) می گوید: تا چند سال پیش نگارنده این کتاب برمبنای مطالبی که درخاطرات تقی زاده و درسایرمنابع ایرانی خوانده بود جداً بر این عقیده بودم تمدید امتیازنفت جنوب (امتیازدارسی ) و اضافه کردن ۳۲ سال بر باقی مدت امتیاز که طول آن را به شصت سال رساند، درآخرین دورمذاکرات سال ۱۹۳۳ درتهران مطرح وسرانجام به رضا شاه تحمیل شده است تا امروز دیگر این نظر را ندارم و معتقدم که درماجرای نفت نوعی توافق قبلی که قرارداد جدید نفت چگونه باید تنظیم شود وجودداشته که سرتاسرمذاکرات تهران برحول آن می چرخید. یکی ازآخرین گزارشهای وزیرمختار انگلیس درلندن (پس ازامضا شدن قرارداد ۱۹۳۲) مؤید این نظراست. وی به روسای خود درلندن اطلاع  می دهد:«...در تهران بعضی ها عقیده دارند که نقش هیئت  نمایندگی ایران درمذاکرات نفت  پیشاپیش تعیین شده بود به این معنی که شاه به وزرای خود دستورداده بود درتمام مواردی که با شرکت اختلاف نظر دارند محکم سرحرف خود بایستند و گامی عقب نشینی نکنند تا اینکه  مذاکرات به لب پرتگاه شکست برسد. آنگاه متوسل به مقام سلطنت گردند و قضایا را چنان جورکنند که اعلیحضرت شاهنشاه ایران در نقش نیروئی فوق الطبیعه که قادربه حل هرمسئله غامضی است درصحنه ظاهرگردد. گره مشکلات طرفین را باز  کند. و تاج افتخار پیروز را از آن خود سازد.»

« با توجه به سرعتی که درامضای قرارداد جدید نفت نشان داده شد باز این "افسانه "درمحافل  سیاسی تهران پیچیده است که سرتاسرقضیه چیزی جزیک نمایشنامه کمیک ( خنده دار)  نبوده است که صحنه ها و جزئیات آن قبلاً ازطرف شرکت نفت و دولت ایران هماهنگ شده بوده ونقش نهائی را می بایست رضا شاه و سرجان کدمن بازی کنند که کردند .» ۱ – گزارش مورخ ششم مه ۱۳۳۳  وزیر مختار انگلیس از تهران به سرجان سیمون وزیر خارجه انگلیس ( موضع سند شماره ۶۶ )

«... اگر حوادث پنج سال بعد را ملاک قضاوت قراردهیم و حرفهای تقی زاده را باور کنیم، خواسته  شرکت نفت( دائربه تمدید امتیاز ) فقط درآخرین دورمذاکرات طرفین درسال  ۱۹۳۳ مطرح و سرانجام به زور بر رضا شاه تحمیل شده است. قبول این روایت با توجه به نوشته خود تقی زاده درقسمتی دیگر  از خاطراتش که تیمورتاش تمام اعمال و اقداماتش را بیدرنگ به اطلاع پهلوی می رسانده، بسیارمشکل است. لذا باید نتیجه گرفت که رضا شاه از نیت اولیای شرکت نفت که خواستار تمدید امتیاز دارسی و رساندش به شصت سال بودند آگاهی قبلی داشته و آن ژست ها و گفته های بعدی اش که :

« ما سی سال بر گذشتگان لعن کرده ایم و حالا می خواهید آیندگان هم پنجاه سال به ما لعن کننند.» فقط نوعی تظاهر و تجاهل عمدی بوده  است.  ( ۵۸ ) 

همچنین درگزارش هور وزیرمختاربریتانیا به وزیر خارجه متبوعش سرجان سیمون درروز تمدید   امتیازدارسی و تبدیل آن به قرارداد خفت بار از چکونگی مواضع رضا خان که انگلیسی ها او را بر سرکار آورده و حمایت کردند به شرح زیر آمده است:

گزارش مفصل  وزیر مختار  بریتانیا ( مستر  هور ) به ویزر خارجه  متبوعش  سرجان سیمون  در باره بسته شدن قرار داد ۱۹۳۳

از تهران ششم مه ۱۳۳ ( محرمانه ) ) ۳۴ /۱۷  /  ( Ref  : E ۲۶۵۸  

عالیجناب

 افتخاردارم گزارشی کلی درباره مذاکراتی که منجربه تجدید امتیازشرکت نفت ایران وانگلیس گردید خدمتتان تقدیم دارم. جزئیات کامل این ماجرای فوق العاده جالب ، حتی دراماتیک، را خود سرجان کدمن پس  ازاین که به لندن رسید برایتان نقل خواهد کرد ومتن قرار داد  جدید راهم ، به صورتی که درتهران امضاء شده، در اختیارتان قرارخواهد داد.

۲ – سرجان کدمن همراه با منشی  مخصوصش مستر پ . ج. آلن درسوم آوریل  با هواپیما ازبغداد به تهران رسید درحالی که قبلاً ازچاههای نفت خوزستان نیزدید یاری بعمل آورده بود.  رئیس شرکت نفت، به علت نامساعد بودن هواپیما ، ناچارشده بود چندان روزی دربغداد بماند تا هوا برای پرواز  مساعد گردد. همین وضع نامساعد هوا برنامه مسافرت همراهان دیگرش را نیزمختل کرده بود به طوری  که مسترویلیام فریزر( معاون کل  شرکت نفت) ودکتریانگ ( پزشک عالیترتبه شرکت نفت و مشاور ویژه  سرجان کدمن) ناچار شده بودند بقیه راه از بغداد به تهران را با اتومبیل سفرکنند. عده ای  دیگر از همراهان سرجان کدمن، منجمله دکتر آیدلسن Dr.Idelson (حقوقدان بین المللی) مستردانکن اندرسن (حسابرس عمده شرکت نفت) ومستر ل . ن. لفروی L N. Lefroy  Mr. ( از اعضای  سازمان مرکزی شرکت نفت در لندن) چند روزی قبل از  این عده وارد تهران شده بودند.

۳ – حکومت ایران نیز  کوشیده بود از این حیث( آماده کردن یک هیئت وزین ومتشخص برا ی مقابله با هیئت نمایندگی شرکت نفت) ازانگلیسیها عقب  نماند و لذا تقریباً همزمان با ورود نمایندگان شرکت نفت، حقوقدانی نسبتاً سرشناس ازاهالی سویس بنام دکترهنگلرDr.Hengeler  همراه با شخصی  دیگر  بنام مستر. ف . کلاپ Mr.F. Glapp   که سمت رسمی اش « کارشناس نفت» ذکر  شده است وازیکی دو سال قبل با  با همین سمت برای دولت ایران کارمی کند، مستر  اینچ بالد Mr. Inchbald  از اعضای مؤسسه حسابرسی  مک لین تاک  و شرکاء  و مسترکسان Kessan    ( حقوقدانی دیگر) در تهران جمع شده بودند که هیئت نمایندگی  ایران را در مذاکرات نفت یاری  دهد.  اما دولت ایران همه این کارشناسان را در طول  مدت مذاکرات عمداً پشت پرده نگاهداشته بود و به ندرت با آنها مشورت می کرد.  این خط مشی  سیاسی ظاهراً به دستورخود شاه  اتخاذ شده بود که تصمیم  داشت اعضای مرئی مذاکرات همگی  از رجال سر شناس ایرانی باشند و هیچ کدام از کارشناسان خارجی علناً در مذاکرات شرکت نکنند. تصورمی کنم همه کارشناسان مجبوربودند روزگاربدی را بگذرانند زیرا مقامات امنیتی رژیم مواظب بودند که هیچ کدام از آنها درطول مدت مذاکرات با کسی مراوده و معاشرت نداشته باشند.

۴ – مذاکرات رسمی تهران را مستر ویلیام فریزر( معاون کل سرکت نفت) ومستر جکس Mr. Jacks  )   مدیر انگلیسی شرکت مقیم ایران ) به نمایندگی ازطرف شرکت نفت و آقایان  سید حسن خان تقی زاده ( وزیردارائی ) میرزا محمد علی خان فروغی ( وزیرامور خارجه ) میرزا  علی اکبرخان داور ( وزیر دادگستری ) و میرزا  حسین خان علاء ( رئیس بانک ملی ) به نمایندگی از طرف دولت ایران انجام می دادند.

جند روز اول مذاکرات صرف  این قسمت شد که  دولت ایران  خواسته های  خود را  صریح و آشکار بیان کند زیرا  این خواسته ها ، به دلایلی  نامعلوم، همچنان مبهم و آشفته مانده بود وهیئت نمایندگی  شرکت درست نمی دانستند که ایرانیان چه می خواهند. برای روشن کردن این ابهام، مسترفریزر  رسماً  اعلام داشت که وارد بحث در جزئیات و نکات انفرادی نخواهد شد مگراینکه  کل خواسته های ایران قبلاً به اطلاع شرکت برسد.

این خواسته ها، موقعی که سرانجام روی کاغذ آمد،  متجاوز ازشانزده فقره درخواست  را نشان می داد که مفاد ومنظور آنها خیلی بیشتر و وسیعتر ازمحتوای آن یادداشت دو صفحه ای بود که نماینده ایران درماه فوریه گذشته به نماینده مسئول شرکت درپاریس تسلیم کرده بود.

۵  - نسخه نهائی خواسته ایرانیان سرانجام درهفدهم آوریل تکمیل شد و روز بعد در جلسه مشترک نمایندگان هر دوطرف مورد انتقادی مستدل وطولانی ازطرف فریزر قرار گرفت. به گفته آقای حسین علاء فریزر پیشنهادهای شانزده گانه ایران را یکی پس ازدیگری  چاک زد و ازحیز انتفاع انداخت. وی  جای تردید باقی نگذاشت که شرکت نفت هیچ کدام از  پیشنهادها را نمی تواند به عنوان پایه عقد قرار داد جدید بپذیرد. بنا به تقاضای  خود آن سه وزیر که هیئت نمانیدگی ایران را تشکیل می دادند پاسخ شرکت به پیشنهادهای  ایران دریادداشتی  مفصل گنجانده شد و  این یادداشت روز بیست  یکم آوریل  تسلیم مقامات  ایرانی گردید.

 ۶ - هئیت نمایندگی ایران پس ازبررسی دقیق این یادداشت به هیئت نمایندگی شرکت نفت اطلاع داد که رسیدن به توافقی بر این مبنا کاملاً امکان ناپذیراست ولذا دربیست دوم آوریل طرفین موافقت کردند این خبر را که مذاکرات به شکست انجامیده در یک مصاحبه مطبوعاتی به اطلاع خبرنگاران منتظرخارجی برسانند.

 درآنجا بود که سرجان کدمن از فروغی تقاضای شرفیائی به حضوراعلیحضرت را کرد تا مراسم خدا حافظی را انجام دهد. این تقاضا پذیرفته شد وساعت ده روز بعد ( ۲۳ آوریل) برای وقت شرفیایی تعیین گردید. شاید این تصادف محض نبود که شاه در همان لحظاتی که سرجان کدمن را به حضور پذیرفته بود از پشت پنجره های اطاقش هواپیمای اختصاصی رئیس شرکت نفت را که مشغول پرواز تمرینی برای مسافرت روز بعد به چشم می دید و مفهوم آن را درک می کرد. حالامنظور از این پرواز تمرینی هرچه می خواست باشد. شاه وقتی که از سرجان کدمن شنید که وی و اعضای هیئت نمایندگی شرکت فردا پیش از ظهرخیال عزیمت از تهران را دارند، این خبر را نوعی شوخی تلقی کرد و گفت که نقشه حرکت باید به تعویق  بیفتد تا اوشخصاٌ نظرات طرفین را بشنود.

 این مصاحبه با شخص رضا شاه موفقیتی درخشان بود که درضمن آن سرجان کدمن توانست اعلیحضرت شاهنشاه ایران را متقاعد سازد که نه شرکت نفت ایران و انگلیس، ونه سایرشرکتهای نفت جهان، هیچ کدام حاضرنخواهند شد برمبنای خواسته هائی که دولت ایران پیش کشیده برای استخراج  و تولید نفت ایران سرمایه گذاری کنند. لحن نافذ کلام  رئیس شرکت نفت رضا شاه را چنان تحت تأثیر قرار داد که با وصف عدم رضایت فروغی ( که قیافه مأیوس و بهت زده اش نشان می داده با نظر ملوکانه موافق  نیست) رضایت خود را با این طرح که فردا شخصاً در جلسه مشترک نمایندگان ایران و شرکت نفت شرکت جوید اعلام داشت.

۷ -   در این جلسه که با حضور شاه تشکیل شد اعلیحضرت پیشنهاد های سابق هیئت نمایندگان ایران که روی کاغذ آمده بود تقریباً می شد گفت که توی سبد کاغذهای باطله انداخت و سپس درجائی که  وزرای سه گانه را مورد خطاب قرارداده بود، شروع به دادن اندرز به آنها کرد. هرسه وزیردرغایت ناراحتی حرفهای شاه را که نوعی توبیخ پدرانه بود شنیدند و ساکت ماندند. ماحصل حرف شاه             ( خطاب به  وزیرانش) این بود.

« شمائی که دراین مذاکرات شرکت داشته اید همه تان مردان دلسوز و وطن پرست هستید و آنچه لازمه سعی و دقت است به عمل آورده اید که حقوق میهینتان ضایع نشود، کوشیده اید که این اختلاف  به نحوی دوستانه حل شود تا آنجا نحوه عملتان درست بود.» اما تنها نقصی که در روش کارتان می بینیم این است که به این قضیه ( اختلاف ایران با شرکت نفت) فقط از دیدگاه منافع کشورتان نزدیک شده اید که البته بنفسه مستوجب قدرانی است اما نتیجه ای عاید نمی کند. توجه داشته باشید که اقتباس این گونه روشها، موقعی که مسائل دشوار بین المللی مطرح است، انسان را به جائی نمی رساند اما من که به این قضیه از دیدگاه وسیعتری می نگرم، رموز سیاست خارجی را بهتر از شما می دانم و تشخیص می دهم که حفظ روابط حسنه میان ایران و انگلیس تا چه حد از نظر آتیه کشورمان مهم است. با توجه به تمام اطراف و جوانب قضیه، تصمیم گرفته ام که درعقد قرار داد جدید، هیچ لازم نیست انسان بیش از حد پای بند جزئیات فنی باشد بلکه باید طبق اصول سیاستمداری به حریم مشکلات نزدیک شود و آنها را از میان بردارد. از این لحاظ پس از بررسی دقیق پیشنهاد شرکت نفت به این نتیجه رسیده ام که بر مبنای همین پیشنهادها می شود اختلاف کنونی میان دولت ایران و شرکت نفت را حل کرد و قراردادی بست که متضمن منافع طرفین باشد.»

 رویه شاه دراین جلسه، ودرطی صحبتهایی که به دنبال بیانات ملوکانه صورت گرفت. بینهایت دوستانه بود و سرجان کدمن فوق العاده تحت تأثیر این واقعیت ملموس قرارگرفت که شاه ایران با سرعتی عجیب رموز و دقائق قضیه را درک می کند و نقطه های حساس استدلال طرف را می فهمد.

۸ -  دراین جلسه، به استثنای یکی دو فقره اشکال جزئی، تمام آن موانعی که تا روز قبل ازجلسه رسیدن به توافق را گرفته بود ازبین رفت به طوری که نمایندگان شرکت نفت امیدوارشدند که متن امتیازنامه جدید را می شود روزبعد امضاکرد. متاسفانه درعمل ثابت شد که  تنظیم و تکمیل  متن نهائی درظرف مدتی که انتظار می رفت مقدور نیست و باید جلسه دیگری تشکیل شود.

در آغازاین جلسه که مقدربود جلسه نهائی باشد، هیئت نمایندگی ایران دو باره شروع  به طرح خواسته هایی کردند که قابل قبول نبود و کا را به درازا می کشاند. اما موقعی که سرجان کدمن تهدید کرد در جلسه شرفیابی آن روزکه برای کسب اجازه مرخصی ازشاه پیش ازعزیمت معظم له به مازندران تعیین شده بود،مشکلات جدید ناشی از رویه نامساعد هیئت نمایندگی ایران را به عرض ملوگانه خواهد رساند. وزرای ایرانی دست از اشکالتراشی برداشتند و درمقابل استدلال سرجان کدمن تسلیم شدند.

۹   تکمیل قرارداد دو روز دیگر طول کشید به طوری که سند تنظیم شده سرانجام در ساعت دو بیست دقیقه بامداد سی ام آوریل به امضای طرفین رسید. دو روز قبل از این تاریخ، یعنی در ۲۸ آوریل، پیش  از اینکه اعلیحضرت عازم مازندران گردد، سرجان کدمن برای خداحافظی به حضور ایشان باریافته و اجازه مرخصی گرفته بود.

۱۰ -   در بامداد سی ام  مه  رئیس  کل  شرکت  نفت از تهران به بغداد پرواز  کرد و اکثر همراهانش  نیز درهمین روز تهران را ترک کردند. وی  شب قبل از حرکت مهمانی شامی به افتخارهیئت نمایندگی ایران در منزل مستر جکس ( مدیر شرکت نفت در ایران) داد که در آن اکثر اعضای  کابینه ایران شرکت داشتند. میزبان درسر میز شام نطق مختصری ایراد و اظهار امیداواری  کرد که پرهای ریخته کبک درطی زمان دو باره برو.ید به طوری  که او بتواند کما فی السابق  پروازکند.  فروغی ( رئیس  هیئت نمایندگی ایران )  در جواب نطق کدمن اظهار داشت که به عقیده وی پرهای کبک هیچ گونه آسیبی  ندیده و پرنده سالم کماکان قادربه پرواز است.

۱۱ -  در قرارداد جدید ، سهم السهم  سابق ایران که برمبنای شانزده در صد ( ۱۶ %) سود ناب  پرداخت می شد بکلی حذف وبه جای آن قرار شده است درآتیه از قیمت هرتن نفت استخراج شده لااقل چهارشلینک آن به عنوان حق السهم دولت ایران  منظور گردد و  مجموع این حق السهم درهیچ سالی  کمتر از هفتصد و پنجاه هزار ( ۰۰۰ / ۷۵۰ ) لیره نباشد.

 نیزشرکت نفت مبلغی در حدود دو میلیون لیره به طورمقطوع بابت تصفیه بدهیهای سابق خود به دولت ایران می پردازد ودرمقابل سی سال تمدید امتیاز دریافت می کند که به این ترتیب کل مدت امتیاز  ( با احتساب  از تاریخ امضای  قرار داد جدید ) شصت سال می شود.

 به اعتقاد سرجان کدمن حتی رضایت بخش تر از امتیاز اخیر، صراحت کامل مواد قرار داد جدید  است که جای هیچ گونه ابهام و سوء تعبیر که ممکن است در آتیه موجب  بروز اختلاف جدید گردد باقی  نمی گذارد.

۱۲ -  تا جائی که می توانم قضاوت کنم و زرای ایرانی  شرکت کننده دراین مذاکرات که دربدو امر از تلف شدن زحمات شبانه روزی ، ولی بی حاصلشان، دل آزرده بودند و اکنون تشخیص می دهند که کاری بسیار عالی صورت گرفته و در پیدایش سوء تفاهم اخیر هم شرکت نفت ایران وانگلیس به هیچ وجه مقصرنبوده. نمایندگان شرکت در ایران همگی از نتیجه مذاکرات وبسته شدن قرارداد جدید خرسند به نظرمی رسند گرچه خودشان اعتراف دارند که از بعضی جهات، در مقابل  امتیازات دریافت شده ، بهای  سنگین پرداخته اند.

۱۳ - برجسته ترین نکته این ماجرا، و مؤترین عامل در رساندن مذاکرات تهران به نتیجه مطلوب  همان مهارتی است که سر جان کدمن دربرخورد و مصاحبه اش  با شاه نشان داد.  نیز در رویه ای است  که خود شاه در آخرین مرحله مذا کرات اتخاذ کرد و روح سیاستمداری را جانشین احساسات ملی ساخت. تاکتیک بخردانه سرجان کدمن که درمراحل عادی مذاکرات شرکت نجست و فقط  درمرحله سرنوشت ساز مداخله کرد، اهمیت و تأثیر فوق العاده خود را درامضا شدن قرار داد به ثبوت رساند.

بعضیها عقیده دارند که نقش هیئت نمایندگی  ایران پیشاپیش  تعیین شده بود به این  معنی که شاه به وزرای خود دستورداده بود در تمام مواردی که با شرکت اختلاف  دارند سرحرف  خود بایستند و گامی  عقب نشینی نکنند تا این که مذاکرات به لب پرتگاه شکست برسد. آن وقت متوسل به مقام سلطنت گردند و قضایا را چنان جورکنند  که اعلی حضرت شاهنشاه ایران در نقش نیروئی فوق الطبیعه که قادربه حل هرمسائل غامضی است در صجنه ظاهر شود، گره مشکلات طرفین را بازکند، و  تاج صلح و پیروزی  را از آن خود سازد.

شخصاً بر این عقیده ام که رضا شاه اشکال  اصلی قضیه را تشخیص داد  یعنی  فهمید که اگردو باره به جامعه ملل بر گردد مغلوبیتش  حتمی است مگر این که قضایا  را چنان جور کند که همگان ببینند گناه شکست مذاکرات برگردن شرکت است و نه بر گردن او . و از شنیدن دلایل سرجان کدمن ( در آخرین مصاحب اش با وی ) به این نتیجه رسید که اگر پرونده امر دو باره به جامعه ملل بر گردد انگلستان به طور حتم برنده خواهد شد.

 ۱۴ -  با توجه به سرعتی که درامضای قرارداد نشان داده شد باز این "افسانه" در محافل سیاسی  تهران پیچیده است...  که سر تا پای  قضیه چیزی جز یک  نمایشنامه کمدی نبوده است که صحنه ها و جزئیات آن قبلاً توسط شرکت نفت و دولت ایران هماهنگ شده بود و نقش نهائی را رضا شاه و سرجان کدمن می بایست بازی کنند که کردند.

۱۵ – سه نسخه از این گزارش یکی  برای وزارت خارجه هندوستان، دیگری برای  سفیر کبیر بریتانیا در بغداد، و سومی برای سرکنسول بر یتانیا در اهواز  فرستاده شد.

 با  احترامات: ر ه هور   ( ۵۹ )

به بیان دیگر، «کدمن با شاه ملاقات کرد و به خاطر او آورد که درسال ۱۹۲۹، وقتی ایران پیشنهاد مشارکت و تصاحب ۲۰ در صد ازسهام کمپانی را رد کرد، قرار براین شد پس از رفع بحران اقتصاد جهانی، مذاکرات از سر گرفته شود. بدبختانه ازنظر شاه، او نمی توانست مدتی طولانی منتظر بماند و به مقادیر قابل توجهی پول نقد، فوراً احتیاج داشت. از این رو اصرار کرد مذاکرات زمانی آغاز  شودکه کمپانی درآن زمان به هیچوجه در وضعی نبود که شرایط مساعدتری را از نظر ایران بپذیرد. شاه درحالی که عدم رضایت خود را از مداخله دولت انگلیس در موضوع، برای کدمن بیان می داشت، از او کمک خواست و خواهش کرد در این امرکه  لوح سنگی شسته شده  را از نو بنویسند وبا این ترتیب  فصل جدید در تاریخ ایران به وجود  آورند، او را یاری دهد. اما تقاضای شاه، درفریزر، که عملاً اختیار مذاکرات((APOC  را به دست خود گرفته بود، تأثیری نبخشید و اوحاضر نبود زیر بار هیچ نوع مصالحه ای برود. این امر نیز مسئله را وخیم تر می کرد که هیئت ایرانی که از شاه بشدت می ترسید، جرأت نداشت نظریات واقعی خود را بیان دارد و حقایق اوضاع را به اطلاع  وی برساند. دراین باره کدمن به وزارت خارجه انگلیس چنین گزارش می دهد:

« وضع در اینجا وحشتناک است. وزرای ایرانی به نظر می رسد برجان خود بیمناک هستند و تقریبا وحشت دارند که با من یا دیگر روسای کمپانی یک کلمه حرف بزنند یا حتی با آنها دیده  شوند.»

  وقتی مذاکرات ناگزیربه بن بست رسید، کدمن دست به اقدام زیرکانه ای زد. خود او دراین باره می گوید: « من به این نتیجه رسیدم که تنها راه خروج از بن بست آن است که تصمیمی ناگهانی اتخاذ کنم که به مثابه « شوکی » بر شاه وارد شود.» او به شاه پیغام فرستاد قصد دارد تهران را ترک کند. شاه که بشدت ناراحت شده بود او را به کاخ خویش خواند و از وی خواست بماند. کدمن که می دانست با حضورشاه، وزراء ایرانی جرأت ابراز هیچ نوع نظریه و ابتکاری را نخواهند داشت، پیشنهاد کرد:  «اعلیحضرت شخصاً ریاست جلسه ای را به عهده بگیرند که در آن باید آخرین تلاش برای شکستن        بن بست صورت پذیرد.» شاه موافقت کرد و این جلسه با حضور او و طرفین دعوا تشکیل شد. ریاست جلسه با شخص شاه بود.

 استراتژی مکارانه کدمن، روش مستبدانه شاه و بزدلی وزرای ایران، اساس روحیۀ حاکم برجلسه ای را به وجود آورد که درآن تصمیمات مربوط به قرارداد سال ۱۹۳۳ اتخاذ شد. شاه درحالی که جلسه را افتتاح می کرد گفت اول باید اختلاف بین وزرای او و( (APOC بر طرف شود. کدمن خودش کلماتی  را که در پاسخ شاه  به زبان آورده چنین نوشته است: « گفتم این تمایل اعلیحضرت را فعلاً باید کنار بگذاریم وابتدا شرایط  پیشنهادی جدید کمپانی را مطرح نماییم .» شاه موافقت کرد. وزرا که غافلگیر شده بودند، اما جرأت نمی کردند با نظریات پادشاه خود مخالفت کنند، مطیعانه، و بدون آنکه یک کلمه بر زبان آورند، ساکت سرجاهای خود نشستند.»

 شاه درحالی که وزرای خود را مخاطب قرارداده بود گفت:« آنها، آن پائین، روی زمین نشسته اند، و نمیتوانند دورتر از نوک بینی ها یشان را ببینند، درحالی که من بر بالای برج قراردارم و قادرم دنیای بزرگی را که اطرافم را فرا گرفته، بخوبی مشاهده کنم.»

 وقتی این کلمات برزبان شاه قادر مطلق آنها جاری شد، وزرا (محمد علی  فروغی  وزیر خارجه، حسن تقی زاده  وزیر مالیه ، علی اکبر داور وزیر دادگستری  و حسین علاء رئیس بانک ملی ) فهمیدند اگرمی خواهند سرشان برتنشان زیادی نکند، باید زبانهایشان را بکلی ببندند و اتخاذ هرگونه تصمیمی را به خود او واگذار نمایند. ازآن  پس شاه فقط به سخنان نمایندگان ( (APOC گوش می کرد وحتی بخود تا این حد هم زحمت نمی داد  که عقیده وزرایش را بپرسد.

 

 روز ۲۵ آوریل، وقتی نمایندگان طرفین دوباره یکدیگر را ملاقات گردند، فقط یک موضوع برای طرح در دستور روی میز قرار داشت: پیش نویس قرار دادی که توسط ( (APOC تهیه شده بود. کدمن که نخستین « شوک درمانی » خود را روی شاه مؤثر یافته بود، دست به وارد آوردن دومین «شوک» زد. او  پیشنهاد کرد که مدت امتیاز نامه جدید باید دست کم  ۷۵ سال باشد تا کمپانی نسبت به ادامه کار خویش اطمینان کافی به دست آورد. مدت قرار دارسی در سال ۱۹۶۱ سرمی آمد، درحالی  که اینک کدمن که از پیشنهاد غیرمنتظره ای ناراحت شده بود گفت:« این کارغیر ممکن است مدت سی سال ما اسلاف خویش  را برای دادن چنین امتیازی ( امتیاز دارسی ) مورد لعن و نفرین قرر دادیم ،حالا شما می خواهید...نسل ها آینده هم همین لعن و نفرین را در مورد  ما بکنند؟» با وجود  این، شاه که خود را با اصرارشدید نمایندگان کمپانی روبرو می دید، و ازطرفی   از مداخله نظامی انگلیس وحشت داشت، بالاخره موافقت کرد امتیاز جدید را به مدت ۶۰ سال به کمپانی بدهد. و در مقابل  کمپانی هم مناطق مورد امتیاز را به یکصد هزار مایل مربع( ۱۶۰ هزار کیلو متر) کاهش دهد.

شاه، که تقریباً تنها کسی بود که ازطرف ایران درجلسه حرف می زد، آنگاه فقط به مسئلۀ نسبتاً بی اهمیتی پرداخت. از جمله آنکه مردم در استانهای شمالی کشور حتی برای سوخت چراغهایشان نفت ندارند، ... و شبها غالباً مجبورند از پیه سوزاستفاده  کنند.. او می خواست کمپانی  به ایران نفت سقید بدهد. شاه بحدی  نسبت  به  مشکلات و پیچیدگیهای ناشی ازاعطای یک امتیازشصت ساله بی اطلاع بود که حتی یک مسئله آسان را در جریان مذاکرات مطرح نکرد . وزرایش نیز در حالی که بشدت از اینکه توصیه یا مشاوره ای به او بکنند می ترسیدند» صم؛ بکم» ساکت نشسته بودند و پیش نویس تهیه شده توسط ( (APOC درمدت زمان بسیار کوتاهی موردتایید قرار گرفت. در حالی که در آن فقط چند تعدیل جزیی به عمل آمد. از جمله آنکه نام شرکت از کمپانی نفت انگلیس و پرشیا ( (APOC به کمپانی نفت انگلیس و ایران               ( (AIOC تبدیل شد، چه شاه دوست نداشت ایران را « پرشیا» بخوانند. روز۲۹ آوریل ۱۹۳۳ امتیازنامه جدید به امضای  نمایندگان طرفین رسید. با رسدن کدمن به لندن سیل نامه های تبریک به سوی وی روان شد. انگلیسی ها جشن گرفتند....» ( ۶۰)

 

l بروایت شادروان دکترسیف پور فاطمی:« شاه از سفیر  افغانستان پرسیده بودند که سفرا در قضیه الغای  امتیاز نفت  چه می گویند؟ تصور نمی کنید که من در فسخ قرار داد  محق  باشم. سفیر  می گوید منتظر  نتیجه هستند، می فرمایند« حاضرم  کار با انگلیس  به اسلحه بکشد، ولو جانم در خطر باشد».

« در شوشتر  نفت سیال از زمین  می جوشید.  در کرکوک شعله کبود رنگ در اثر  انفجار نفت دایم بود. تکمیل مکانیک و افزار وسیله به دست داد  که نفت  را از اعماق زمین بیرون بکشند. از اکناف کره چشم به روی نفت باز است و دستها دراز . ایران هم باید چشم بمالد که این یگانه سرمایه طبیعی را به رایگان از دست ندهد. سیاح معروف سون هدن می نویسد ایران از هر جهت بی بهره است، مگرازجهت صحرای بی آب وعلف. نمی دانست زیرا این صحرا انبارطلا خوابیده است».

« در نطق این دوره ( مجلس  نهم) اشاره به توسعه آبادی  فرمودند و از این نظر  اقدام به تقسیم اراضی خالصه بین رعایا لهذا امر  شد لوایح مربوط به مجلس  پیشنهاد شود.  ضمناً اظهار امیدواری  به حسن نتیجه در  تربیت کار نفت فرمودند».

مخبر السلطنه از قرارداد تازه و تمدید آن اسمی نمی برد. فقط  جزو وقایع سال ۱۳۱۲ می گوید«امتیاز  جدی  نفت، استعفای  من » ( از کتاب  خاطرات و خطرات – مخبر السلطنه).

مصطفی  فاتح که در آن هنگام رییس  اداره پخش  مواد نفتی  در ایران بود و  نظریاتش  تا اندازه ای  دفاع از وقایع آن زمان است چنین می نویسد( کتاب  پنجاه سال نفت – مصطفی  فاتح):

« پس از چند جلسه مذاکره بین نمایندگان طرفین و رسیدگی ، نمایندگان دولت ایران پیشنهادی  به شرح زیر تسلیم نمایندگان شرکت نمودند ( نمایندگان ایران عبارت بودند از فروغی  وزیر خارجه، تقی زاده  وزیر مالیه ، داور وزیر دادگستری  و حسین علاء رئیس بانک ملی ).

 

۱- شش شلینگ در هر تن، 

۲-  شرکت مشمول پر داخت مالیات بر درآمد خواهد بود،

۳-  تضمین حداقل درآمد یک میلیون و دویست هزار لیره در سال،

۴ – افزایش کارکنان ایرانی ،

۵ – توسعه فروش  فرآورد ه های  نفتی  در سرتاسر ایران به قیمت های  ارزان،

۶ – محدود کردن حوزه امتیاز،

۷ – لغو حق  انحصار لوله به خلیج فارس،

۸ – تسویه حسابهای سابق از روی  حق و عدالت.

 نمایندگان شرکت پیشنهادات ایران را رد کردند و اطلاع دادند که اگر  دولت ایران در باب آنها پافشاری کند مذاکرات قطع خواهد شد. در تمام مدت مذاکرات بین نمایندگان طرفین حتی یک بار هم راجع  به تمدید امتیاز  صحبتی  نشد.»

« عصر روزی که مذاکرات متوقف شد، کدمن مرا خواست و اظهار  داشت که چون مذاکرات قطع شده و امیدی به پیشرفت نیست قصد عزیمت از ایران را دارد و تقاضا کرد پروانه خروج از تهران برای او و همراهانش تحصیل شود. من به او توصیه کردم در عوض مراجعه به اداره شهربانی برای تحصیل پروانه بهتر است که او تصمیم خود را به فروغی اطلاعی داده و از او تقاضا نماید که دستورصدور پروانه خروج را بدهد. همین کارشد».

« ساعتی بعد فروغی تلفن کرد  وبه لرد کدمن اطلاع داد که صبح روز بعد شاه بارداده ولرد کدمن را خواهد پذیرفت، درصورتی که پس از  ورود نمایندگان شرکت به  تهران لرد کدمن تقاضا کرده بود که شاه را ملاقات نماید. در جواب  به او  گفته شدکه  تا ختم مذاکرات و تجدید روابط  چنین ملاقاتی  صورت نخواهد گرفت».

«  صبح روز بعد لرد کدمن به اتفاق دکتریانگ طبیب خود که زبان فارسی را خوب می دانست  به دربار رفتند. درمراجعت کدمن شرح ملاقات را چنین وصف کرد:

« شاه با نهایت مهربانی مرا پذیرفت و مثل اینکه هیچ اطلاعی ازجریان مذاکرات ندارد، درباره پیشرفت مذاکرات استفسار کرد. من به او  گفتم که پیشنهادهای نمایندگان دولت به اندازه ای  سنگین است که شرکت نمی تواند  آنها را بپذیرد و لذا  مذاکرات قطع شده است.  شاه بی نهایت اظهار تعجب کرده و گفت خود او بین طرفین واسطه شده و  توافقی  ایجاد خواهد کرد و  دستور  داد  که عصر همان  روز جلسه ای با حضور او تشکیل شود  تا کار فیصله یابد».

 در این جلسه جزکدمن و یانگ و شاه ، دیگری حضور نداشته و مذاکرات مفصل این جلسه را نه کدمن به کسی گفته و نه از طرف شاه  کلمه ای از اسرار هویدا شده است. در سال ۱۹۵۲ که من مشغول تهیه اسناد برای کتاب « سیاست نفت» بودم از شرکت نفت تقاضای اسناد راجع به مذاکرات بین شاه و لرد کدمن را کردم. ازطرف شرکت جواب رد داده شد. ولی اخیراً پسر کدمن به کمک یکی  از تاریخ نویسان انگلیسی شرح حال پدرش را منتشر ساخته است که قسمت هایی از آن را دکتر جواد  شیخ الاسلامی به فارسی ترجمه و در مجله آینده منتشر ساخته است.  با کمال  تأسف این اطلاعات جواب  معمای تمدید امتیاز را نمی دهد، زیر ا به قول مخبرالسلطنه رئیس الوزرای وقت رضا شاه به سفیر افغان می گوید  «که حاضراست به قیمت جانش از حقوق ایران دفاع کند». چطور شد که یک مرتبه تسلیم و به قول خودش برای مدت سی سال دیگر « مورد لعن مردم و آیندگان گردید؟» در یادداشتهای اخیرش کدمن می گوید: ساعت نه و چهل دقیقه صبح روز یازدهم آوریل ۱۹۳۳ به اتفاق جکس رئیس مقیم شرکت نفت و دکتر یانگ به قصر سلطنتی احضار و امیر نظام قرگوزلو رئیس تشریفات سلطنتی او را تنها  به حضور شاه هدایت می کند. ذکاء الملک فروغی در آن جلسه رل مترجم را داشته است.

 در این ملاقات کدمن اشاره به مذاکرات بین نمایندگان ایران با شرکت نفت و مذاکرات تیمورتاش در لندن نموده و اظهار می دارد که در لندن با وزیر دربار به توافق رسیدیم که درعرض یکی دو سال آینده که بحران اقتصادی جهان به سر رسید، مذاکره برای بستن قرار داد تازه و تمدید مدت آغاز کنیم و بعدها که عازم کالیفرنیا بودم تلگرافی از وزیر دربار رسید که شخص اعلیحضرت از مذاکرات لندن مستحضر و مورد توافق ایشان است. سپس کدمن از اقدام شاه برای الغای امتیاز اظهارملالت کرده و اظهار می دارد که ما مجبورشدیم موضوع را به جامعه ملل متحد ارجاع کنیم.

 شاه از شنیدن نام جامعه ملل متحد برافروخته شده و می گوید او میل ندارد که این موضوع به جامعه  ملل ارجاع شود و بعلاوه موضوع اختلاف بین ایران و یک شرکت نفت است به چه مناسبت دولت انگلیس وارد قضیه شده و درکاری که مربوط به او نیست دخالت می کند و موضوع را به جامعه ملل  می کشاند؟. ولی من اطمینان کامل می دهم که دولت امتیاز استخراج نفت را به هیچ شرکتی جزشرکت نفت ایران و انگلیس واگذار نکند.

 شاه پس از اصغای شکایات کدمن راجع به تأخیر مذاکرات در تهران و عدم اقدام جدی از طرف  نمایندگان ایران به تندی به فارسی دستوری به فروغی می دهد و در پایان جلسه اظهار می دارد که شخصاً همیشه معتقد بوده که کارهای شرکت نفت باید سرمشق برای مردم ایران باشد و آرزوی  شخص او این است که ایران را از وضع تنگدستی وناتوانی که یادگارحکومت های گذشته است نجات بدهد. ازاین جهت آرزویش توافق وهمکاری با شرکت نفت است.

 روزبعد از این ملاقات جلال غفار که رابط بین کدمن و شاه بود از او دیدن کرده و از جریان کار استفسار میکند. کدمن اظهار می دارد که پس از ده روز اقامت در تهران هنوز نمی داند دولت ایران چه می خواهد. غفار گویا این اظهارات را به عرض شاه می رساند. دو ساعت بعد به کدمن خبرمی دهد که جکس رئیس نفت در ایران روز بعد با تقی زاده ملاقات و مذاکرات را ادامه بدهد. کدمن، فریزرمعاون کل شرکت را به جای جکس به ملاقات تقی زاده می فرستد. روزبعد تقی زاده پیش نویس قرار داد را تسلیم اومی کند. پس از رسیدگی، کدمن اصلاحاتی در قرارداد کرده و نزد وزیردارایی می فرستد.

 روزهفدهم آوریل کدمن با فروغی ملاقات و از او درپیشرفت مذاکرات استمداد می جوید. نمایندگان ایران پیشنهادات شرکت را رد کرده و مذاکرات به بن بست می رسد و کدمن تهران را ترک میکند. انگلیس ها در ضمن سعی می کنند که به وسیله ای دولت ایران را از مضمون تلگراف آگاه سازند.

پس از مخابره تلگراف، ناگهان فروغی به کدمن خبرمی دهد که ساعت ده روز بیست و چهارم آوریل شاه او را خواهد پذیرفت و بهتراست حرکت نمایندگان شرکت تا آن روز به تعویق بیفتد. در این جلسه شاه تعهد می کند که شخصاً در قضیه دخالت کرده و مذاکرات را از بن بست خارج سازد. در نتیجه دستور می دهد جلسه ای مرکب ازتقی زاده، فروغی و داور، کدمن و فریزر و دکتر یانگ مترجم کدمن درحضور شاه تشکیل و کارنفت را تمام کنند.

 ساعت چهار بعد از ظهر آن روز عده مذکور در دفتر شاه حاضرمی شوند. هنگامی که کدمن موضوع تمدید قرار داد را مطرح می کند، فروغی ازترجمه بیانات کدمن امتناع کرده و می گوید تکرار این بیان نقض حرمت مقام سلطنت است. کدمن پافشاری می کند و پس آنکه شاه ازمضمون تقاضای کدمن مستحضر می شود، لبخندی زده ومی گوید نمی توانم با تمدید امتیاز موافقت کنم، ولی بالاخره قرارداد برای مدت سی و دو سال دیگر تمدید شد و دستور تمدید مستقیماً از طرف شاه بود.

 مطلعین وپژوهشگران معتقدند که قسمت مهمی از یادداشتهای لرد کدمن تاکنون منتشرنشده است  و هنوز معلوم نیست که چطور شد رضا شاه که در روز اول حاضر نبود او را بپذیرد یک مرتبه تسلیم شد و به قول تقی زاده «شد آنچه شد». در ایران معروف بود که رضا شاه جلسه خصوصی با کدمن داشته و مترجم، دکتر یانک بوده است.

 مصطفی فاتح هم این گفته را تائید کرده  و در کتاب « پنجاه سال نفت ایران » اظهار می دارد:

 « صبح روز بعد کدمن به اتفاق دکتر یانگ طبیب خود که زبان فارسی را خوب می دانست به دربار رفتند و درمراجعت، شرح ملاقات را چنین وصف کرد، شاه با نهایت مهربانی ما را پذیرفت.».

فاتح متعقد است که بین شاه و انگلیس ها تبانی وجود نداشته وعلت الغای امتیاز نقصان عایدات درسال ۱۳۱۱ و طبیعت تند و دیکتاتوری شاه بود که به خطای بزرگی دست زد و چون درآن گیرکرد و راه فرار نداشت، مجبور به قبول قراردادی شد که به عقیده مخالفین ضرر و زیانش ازامتیازنامه دارسی زیادتربود.

فاتح از تیمورتاش هم دفاع کرده و می گوید:

«مذاکرات بین دولت وشرکت ازسال ۱۹۲۷به بعد تحت نظرتیمورتاش انجام می گرفت و از روی  انصاف باید گفت که تیمورتاش درتمام مدت مذاکرات کوشش فراوان داشت که اختلاف با شرکت، به طرزخوبی رفع شده ومنافع ایران به بهترین وجهی تأمین گردد. متأسفانه درآخر کار رئیس مملکت به او طنین شد و تصورکرد تعویق در امر نفت تا اندازی مربوط  به او می باشد و فوری پس از لغو امتیاز دارسی، او را از کار برکنار کرد. درصورتی که سوءظن به تیمورتاش موردی نداشت. درغالب  مذاکراتی که در تهران بین وزیر دربار و مدیر شرکت صورت می گرفت من حاضر بودم، که تیمورتاش نه فقط  با جدیت درصدد استیفای حق ایران بود بلکه عجله هم در این کارمی کرد وهیچگاه قصد تعویق در کار را نداشت.

دستورات زیر را که تیمورتاش پس از مذاکره با کدمن به میرزا علی خان فیض کمیسر نفت در لندن داده است کاملاً نشان می دهد که تیمور فشار زیاد به انگلیس ها آورد و شاید این گونه فشارها موجب  سقوط و نابودی او شد.

« جناب  مستطاب آقای فیض کمیسر محترم،

در روی اسا س  ذیل از مدتی به این طرف مذاکراتی دربین کمپانی نفت جنوب و ما شروع شده بود که در مسافرت اخیر سرجان کدمن به قالب پروژه ای که منظم است ریخته است.

۱ – الغای امتیاز دارسی و تصویب امتیاز جدیدی که مبنی بر اصل که حق مالکیت نفت می بایست متعلق به خود ایران باشد و امتیاز خارجی طوری تنظیم شود که مدت آن طولانی نبوده و اعتبار دایمی نداشته باشد.

۲ - شرکت ایران در نفت جنوب و کلیه مؤسسات آن برای ربع سهام آن که باید مجاناً به دولت ایران واگذارشود،

۳ – محدود کردن منطقه امتیاز به طوری که در نتیجه صد هزارمیل مربع بیشتر تحت امتیاز نباشد.

۴ – اخذ دو شلینک ازهر تن نفت خام که کمپانی استخراج می کند،

۵ - الغای انحصار لوله نفت در جنوب،

سرجان کدمن در تهران مواجه با مشکلاتی شد که حل آن باید در لندن به عمل آید. اولاً مشارالیه حاضر بود که خمس سهام موجود عادی کمپانی را مجاناً به ما بدهد، ولی من قبول نکردم و تقاضایی را که در ماده دو پروژه منظمه ملاحظه خواهید فرمود کردم. ثانیاً اظهارکردم که چون دولت انگلیس اکثریت سهام کمپانی را دارد، اگرحق رأی به تمام سهام ایران داده شود، اکثریت از بین خواهد رفت. سرجان کدمن اظهار کرد که قبول کردن حق رأی که درسطر دوم صفحه اول ماده مذکور است برای او غیر ممکن است. اینجانب به او پیشنهاد کردم که مطابق قانون انگلیس اموری را که برعهده مجمع عمومی صاحبان سهام مقرر است در لندن معین کرده و چنانکه داشتن دو مدیر را بر حسب ماده دوم تامین کرده و رئوس مسایل را که مجمع عمومی عهده دار است، با مواد دیگری تأمین کردند آن وقت دادن حق رای به سهام ایران قابل مطالعه خواهد بود. ثالثآً درباب ماده چهارده ( مربوط به تمدید امتیاز تا سال ۱۹۹۰ بوده است با این شرط که طرفین حق فسخ امتیاز در سال۱۹۶۱ داشته باشند) هم ایشان اشکالاتی داشتند و تقاضا می کردند که کمپانی فقط حق فسخ داشته باشد و اینجانب قبول نکردم. چنانکه از دوسیه ارسالی  ملتفت خواهید شد و هم چنین در باب معافیت مالیات ها از مراسله ای که مجدداً به سرجان کدمن و مراسله ای که به وزیرمختار انگلیس نوشته ام، مطلب را ملتفت خواهید شد و ماده ده تحت ملاحظه مانده است.» ( ۶۱ )  

 

t در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی که قرارداد قوام و سادچیکف راجع به امتیاز نفت شمال به روسها پیشنهاد شد، عباس اسکندری در روز پنج شنبه هفتم بهمن ماه ۱۳۲۷ موضوع  را در مجلس مطرح کرد و از تقی زاده نماینده مجلس خواست که حقایق امتیاز ۱۹۳۳ و تمدید قرارداد را فاش  سازد و تقی زاده نطق مفصلی کرد و گفت « اگر قصوری در این کار یا اشتباهی بوده، تقصیر آلت فعل نبوده بلکه تقصیر فاعل (رضاخان) بوده که بدبختانه اشتباهی کرد و نتوانست برگردد ۱۱» که من بخشی از آنرا  در اینجا می آورم.

 

l « و اگر چه بنده با همان شیمه استقامت و شهامتی که همیشه خصلت من بوده باهیچگونه هو و جنجال از میدان در نمیروم و میتوانم با بیش از آن مقابله و حمله کنم، اینکار را شایسته خود نمیدانم. اگر کسی با سبکی و بر خلاف ادب ورقه ای پیش من بفرستد که من امضاء‌

 768_hasane_taghizadeکنم که مسلمان هستم با آنکه مسلمانم هیچوقت با ارعاب و ارهاب کسی که خارج از حد صلاحیت خویش آن ورقه را با پیشخدمتی نزد من می فرستد، بحکم او امضاء‌ نمیکنم ونخوانده برمیگردانم. حالا فقط نسبت بآنچه راجع بخودم است جواب مختصری میدهم و با حرفهای دیگر ایشان که قسمت اعظم آن پاک افسانه بوده و بس، مانند داستان موهوم فراماسونی و حمله به اشخاص صالح درجه اول این مملکت صحیح است که از ابرار و اخیار این مملکت هستند صحیح است با قصه های جن وپری دیگر کاری ندارم ونیز باید بگویم که هم اکنون باز خیلی تاسف دارم که مجبور بعرض مطالبی شده ام که شاید با همه اجمال آن ناگفتنش درملاء علنی بهتر و به مصلحت مملکت موافق تر بود. مساله نفت جنوب ایران و امتیاز معروف دارسی و امتیاز نامه جدید ۱۶ سال قبل، خود موضوعی است مملکتی و دخالت یکنفر از افراد ضعیف مثل بنده در آن ‌و میزان دخالتش باز موضوع دیگری است که هر دو باید جدا جدا مورد دقت و مطالعه قرار داده شود. پس از عودت بنده بایران از ماموریت ملی که افتخار نمایندگی این مملکت را در خارجه داشتم و بقدر مقدور برای حفظ حقوق و منافع ایران مستمرا کوشیدم از گاهی بگاهی بعضی از آقایان محترم و دوستان به بنده تذکر دوستانه دادند که خوبست شرحی از ماجرای امتیاز نفت بواسطه آنکه درآن موقع شاهد آن بوده ام، بیان کنم. اینجانب با وجود دلائل و موجبات بسیار قوی و بلکه اقوی که چنین بیانی را اقتضا میکرد و شاید

 دفاع از منافع و حیثیت شخصی من نیز مستلزم آن میشد، تا حال بدلائل دیگری که قوی تر می پنداشتم خود داری نمودم زیرا که موافق مصالح ومنافع مملکت نمی دانستم وهنوز هم نمی دانم ولذا باهرگونه فداکاری شخصی که این خودداری مستلزم آنست، فعلا نیز مصلحت ملک وملت را در بیاناتی علنی در این باب نمیدانم و بهمین جهت هم قصد عرض همه ماجرا را در اینجا ندارم ولی اینرا باید بگویم که هیچوقت مضایقه نداشته وندارم کلیه آنچه را که برمن معلوم است بدون کتمان یک نقطه و یک حرف به هر شخص بی غرض خیر خواهی کاملا و تماما و بنحو مستوفی و اشباع بطور خصوصی بیان کنم و حتی بالاتر از این، بهرهیئتی هم باز از اشخاص بیغرض که در یک محفل خصوصی و غیر رسمی حضور بهم رسانند و یا آقای رئیس مجلس که در بی غرضی و صفای ضمیر ایشان شکی ندارم که چنین هیئتی را تعیین فرمایند محض رفع هرگونه توهم وحتی ادنی شبهه کاملا شرح بدهم

 

«... برای سنجش حسنات وسیات ناصر ذوالفقاری میفرمائید از ترس بود، میزانی مقرر شده است برای نظارت در دوسیه مرحوم ارباب کیخسرو هم حاضرم. شاه مرحوم بطور قطع و جرم مصمم بود که همه عهدنامه های نامطلوب و امتیازات خارجی و مداخلات خارجیان را در حقوق و محاکمات اتباع خود در ایران و حتی هر نوع حقوق کهنه شده را مانند وجود دو قطعه خاک در شمیرانات خارج از حیطه قدرت و حکم دولت این مملکت فسخ و نسخ و باطل و ملغی می سازد و اینکار را کاملا بانجام رسانید تا آنکه نماند از آنها جز امیتاز دارسی پس اقدام باصلاح آن امتیاز کرد تا حقوق ایران بطور مطلوب استیفاء ‌شود. این اقدا م داستان خیلی درازی دارد و چند سال طول کشید و انساد و اوراق آن درضبط وزارت مالیه باید موجود باشد. عاقبت حوصله شاه تنگ شد و شاید تعویق کار را حمل بر مماطله مینمود و ضمنا میل نداشت حتی یک قید هم از قیود قدیمه بشکل سابق برای مملکت باقی بماند یکروز بغتتاً ‌مصمم شد امتیاز را فسخ کند و حکم برای اینکار دارد و واضح است که هم حکم اوهمیشه بدون تخلف و استثناء ‌در یکساعت اجرا میشد و هم در اینمورد بالخصوص که بسیار و به اعلی درجه خاطرش متغیر بود احدی را یارای چون و چرا و نصیحت باو نبود. پس اینکار اجرا شد اگر چه اتخاذ این طریق باین نحو بعقیده وزراء و رجال خیر خواه ایران در آنزمان صحیح نبود و چنانکه بعدها از نتیجه کار دیده شد، یکی از اشتباهات بزرگ آنمرحوم درمدت سلطنت وی بود. منظورم این نیست که امتیاز دارسی بایستی بهمان حال بماند ولی ترتیب الغای آن بطور ناگهانی و بی مطالعه باعث بعضی زحماتی شد که این امتیازنامه جدید با مواد نامطلوب آن محصول آنست موضوع منجر بشکایت کمپانی و حمایت دولت او و تقاضای حکمیت لاهه و تهدید از طرف ایران بشکایت ازانگلستان بجامعه ملل و قبول آنها مراجعه امر را بجامعه و رفتن آقایان علاء و داور بژنو شد و تا این جا کار با وزارت خارجه بود و اقدامات بوسیله مرحوم فروغی بعمل میآمد در جامعه ملل کار بجائی نرسید و قبل از صدور حکمی در این باب وساطت و توصیه های مذاکرات مستقیم بمیان آمد و چون دولت ایران گفته بود که الغای امتیاز بواسطه نامطلوب بودن شرایط آن بوده و حاضر خواهند بود با شرایط مطلوب و موافق منافع ایران امتیاز جدیدی البته برای بقیه مدت امتیاز سابق بدهند حضرات بتهران آمدند تا سعی در حصول مقصود باین نحو نموده امتحانی بکنند و اگر توافق حاصل نشد باز بجامعه ملل برگردند و داوری بخواهند. مذاکرات در تهران با ماموریت ۴ نفر برای اینکار یعنی مرحوم فروغی مرحوم داور و آقای علاء و این جانب جریان یافت پس از چند هفته مذاکره توافقی درشرایط حاصل نشد لکن این نتیجه حاصل شد که اگر قدری گذشت از طرفین میشد طرح جدید بمراتب از امتیاز دارسی بهتر میشد لکن وقتیکه حضرات از توافق با مامورین ایرانی واسطه مذاکرات مایوس شدند عزم عودت کردند و بشاه هم گفتند در این وقت بود که وی ظاهرا از عاقبت کار اندیشناک شد وعزم برمیانه گرفتن شخصا و سعی در کنار آمدن با حضرات کرد و اگر هم با همان شرایطی که خود شرکت حاضر بقبول آنها شده بود و در واقع همان شرائط فعلی امتیازنامه فعلی بود غیر از موضوع تمدید مدت را بمیان آوردند و اصرار ورزیدند و در مقابل هر نوع محاجه ومقاومت از طرف واسطه های ایرانی مذاکرات درمنظور خودشان پافشاری و تهدید بقطع مذاکرات و حرکت فوری از ایران کردند و شد آنچه شد یعنی کاری که ما چند نفر مسلوب الاختیار بآن راضی نبودیم و بی اندازه و فوق هر تصوری ملول شدیم و از همه بیشتر شخص من و پس از من محض یاد خیر باید بگویم مرحوم داورمتاثر ومتالم و ملول شدیم لکن هیچ چاره نبود و البته حاجت بآن نیست که عرض کنم که چرا چاره نبود زیرا زمان نزدیک است و اغلب آقایان شاهد وقایع و وضع آن‌ عهد بودند وحقیقت مسئله عیان است و حاجت به بیان ندارد و میدانند که برای کسی در این مملکت اختیاری نبود و هیچ مقاومتی در برابر اراده حاکم مطلق آن‌ عهد نه مقدور بود ونه مفید. او هم ظاهرا از عاقبت کار اندیشه کرد و حاضر بعقب رفتن و پس گرفتن حکم نسخ امیتاز سابق هم بهیچوجه نبود و شق ثالث هم وجود نداشت و کسی نمیداند که درصورت برگشتن طرفین بژنو چه حکمی میشد و نتیجه چه بود ولی باید عرض کنم که مقصود از اینکه گفتم چاره نبود، تنها بیم اشخاص نسبت بخودشان نبود بلکه اندیشه آنها نسبت بمملکت وعواقب نزاع بآن کیفیت نیز بود زیرا که بیرون آمدن از مخمصه ای که بظاهر بن بست مینمود سهل نبود و در صورت اکتفا بمقاومت منفی تنها با بیم زحماتی قرین بوده و اصل نکته و همه جان کلام درین یک جمله اخیر است که میل ندارم زیاد شرح بدهم و بقول معروف برای دلهای بی غرض یک حرف بس است. سر من از ناله من دور نیست لیک چشم و گوش بعضی را آن ‌نور نیست این چند کلمه را بطور اجمال گفتم و باز خود داری از توضیحات مفصل علنی دارم و آنچه هم قال قیل شود محض ملاحظه شخص خود، مصالح مملکت را فدا نکرده و جوابی در جلسه علنی نخواهم داد فقط همینقدر باید بگویم که تا آنجا که من میدانم وخدا نیز شاهد است اصلا سوء نیتی از طرف هیچکس یعنی هیچ ایرانی ابدا نبوده است. اما موضوع دوم یعنی سهم بنده در این امر از اول تا آخر که شاید بعضی اشخاص خالی از بی غرضی دراین قسمت بیشتر علاقه مند باشند تا باصل موضوع اولی باید عرض کنم که بنده در اینکار اصلا و ابدا هیچگونه دخالتی نداشته ام جز آنکه امضای من پای آن ورقه است (خنده شدید نمایندگان ومخبرین جرائد) وآن امضاء چه مال من بود و چه من امتناع میکردم ومال کسی دیگر بود و لابد حتما یکی فورا امضاء میکرد هیچ نوع تغییری را در آنچه واقع شد و بهر حال میشد، موجب نمیشد و امتناع یکی از امضاء ‌اگر اصلا امتناعی ممکن بود در اصل موضوع یعنی انجام آن امر هیچ تاثیری ولو بقدر خردلی نداشت.

بنده در اینمورد هیچ عرضی ندارم منتها اینست که شاید خود عمل امضاء ‌اضطراری قصور یا تقصیری شمرده شود و من عرض نخواهم کرد که امضاء ‌جعلی است و کسی دیگر امضاء را عوض من گذاشته بلکه هر تقصیری درآن عمل بسیط غیر اختیاری باشد خداوند خواسته بود که آن تقصیر فرضی بجای آن سه نفر دیگر همراهان ما یا وزرای دیگر دامنگیر من شود و من خود شخصا با اقرار باینکه درصورت امکان بهتر بود ولو با فدای نفس هم  باشد انسان از این تقصیر فرضی غیر اختیاری دور و بی دخالت در آن ‌بماند فرق زیادی بین امضای قلمی اجباری وامضای قولی اجباری وامضای با ورقه سفید دادن درمجلس وتصویب اجبار صد نفر اشخاص محترم که وکیل ملت نامیده میشدند نمیبینم و اوضاع وقت با زبان صریح حقیقت را بتاریخ آینده خواهد گفت و فرق بین اختیار و اجبار و اضطرار را ثبت خواهد نمود و هم مشکل مملکتی که پیش آمده بود و کار را اضطراری ساخته بود معلوم خواهد شد. من شخصا هیچوقت راضی بتمدید مدت نبودم و دیگران هم نبودند و اگر قصوری در این کار یا اشتباهی بوده، تقصیر آلت فعل نبوده بلکه تقصیر فاعل بوده که بدبختانه اشتباهی کرد و نتوانست برگردد. او خود هم راضی بتمدید مدت نبود و در بدو اظهار این مطلب از طرف حضرات روبروی آنها بتحاشی و وحشت گفت عجب اینکار که بهیچوجه شدنی نیست. میخواهید که ما که سی سال بر گذشتگان برای این کار لعنت کرده ایم، پنجاه سال دیگر مورد لعن مردم و آیندگان بشویم. ولی عاقبت در مقابل اصرار تسلیم شد.»    (۶۲ )

 

l مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بهانه سالگرد ملی شدن صنعت نفت اسنادی در یکی از پرونده‌های موجود و اسناد محتوای آن می نویسد:

«بر اساس این سند، سرجان کدمن مدیر کل و نماینده شرکت نفت انگلیس و ایران پس از امضاء قرارداد تمدید امتیاز جدید نفت با وزیر مالیه وقت‌، سید حسن تقی زاده، قلم طلایی که با آن قرارداد را امضا کرده بود توسط وزیرمالیه به رضاشاه اهدا کرد. وزیر مالیه هم طی نامه‌ای آن را به دفتر رضاشاه ارسال داشت. در این وقت، شاه طی نامه‌ای به خط‌ خود «قلم طلایی» را که با آن امتیاز نفت مجدداً به انگلیسی‌ها واگذار شده بود ـ  را به وزیرمالیه یعنی همین جناب تقی زاده اعطا می‌کرد. 

بعدها که درمجلس چهاردهم دکترمصدق دراین مسائل سخن گفت وتقی زاده را به عنوان عامل تمدید آن قرارداد شوم متهم کرد، تقی زاده گفت که درآن واقعه تنها آلت فعل بوده است. تعبیر «آلت فعل» یک شوخی جالبی بود که بعد از آن مخالفان تقی زاده همیشه برای وی به کار می بردند. 

 

سند شماره یک 

نشان شیر و خورشید به تاریخ‌: ۳۱۲.۳.۳ 

وزارت مالیه‌ نمره‌: ۷۷۰۷ ضمیمه 

ریاست محترم دفتر مخصوص شاهنشاهی 

چون در موقع عقد قرارداد امتیاز جدید با شرکت نفت انگلیسی و ایران سرجان کدمن مدیر کل و نماینده شرکت‌ مزبور قلم طلایی را که قرارداد مزبور را با آن امضا کرده بود به وزارت مالیه داده و استدعای مشارالیه آن بوده است که‌ پس از امضاء قلم مزبور تقدیم خاکپاری مبارک بندگان اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاهی ارواحنا فداه گردد، علیهذا عین قلم مزبور را برای انجام منظور فوق به آن دفتر محترم ارسال می‌دارد. حسن تقی زاده 

مهر ناخوانا 

(آرشیو مرکز اسناد: ش ب ۳۳۶، سند شماره ۱۸۳)

 

سند شماره دو

نشان شیر و خورشید

دفتر مخصوص شاهنشاهی

نمره صادره ۳۸۵

کارتن ۹ روسیه ۲

خروج ۱۲.۳.۶ ۱۳

جناب مستطاب آقای تقی زاده وزیر مالیه

از مدلول مراسله شریفه به ۷۷۰۷ راجع به قلمی که از طرف سرجال کدمن به خاک پای مبارک ارواحنا فداها تقدیم‌ شده بود خاطر ناخوانا ملوکانه مستحضر گردید. عین دستخطی که از طرف ذات اقدس بعنوان جناب عالی شرف ‌صدور یافته است به ضمیمه قلم مزبور لفّاً ارسال می‌گردد.

(آرشیو مرکز اسناد: ش ب ۳۳۶، سند شماره۱۸۴)

سند شماره سه

نشان شیر و خورشید بتاریخ ۶ خرداد ماه ۱۳۱۲

دفتر مخصوص شاهنشاهی

جناب تقی زاده وزیر مالیه

قلم طلائی را که سرجان کدمن مدیر کل و نماینده شرکت نفت انگلیس و ایران قرارداد امتیاز جدید نفت را با آن امضاء نموده و بر حسب تقاضای مشارالیه برای ما ارسال شده بود، به شما اعطا می‌نمایم‌.

۶ خرداد ۱۳۱۲

امضای رضاشاه

(آرشیو مرکز اسناد: ش ب ۳۳۶، سند شماره۱۸۵)

نشان شیر و خورشید بتاریخ ۶ خرداد ماه ۱۳۱۲

 (۶۳ ) 

lزنده یاد نجاتی بدون اینکه اشاره ای به عامل وابستگی سیاسی رضا شاه بکند بر این نظر است که:

« ما دربررسی این موضوع، که نتایج بسیار مهمی در آینده سیاسی و اجتماعی کشورمان به بار آورد، و با تأکید به مضار رژیم دیکتاتوری رضا شاه، معتقدیم که اقدام او در لغو بدون مطالعه قراردارسی، بعلت فقدان بینش سیاسی و جهان بینی و بی اطلاعی او ازمسائل بین المللی و نفت بود. رضا خان پیش ازکودتای ۱۲۹۹، یک فرد عامی بود. او به زحمت خواندن و نوشتن را فرا گرفته بود و تنها به مسائل نظامی آنهم درمحدوده قزاقخانه آن زمان آگاهی داشت. درحقیقت مهمترین عاملی که موجب شد قرارداد سال ۱۹۳۳ به ایران تحمیل شود، وجود رژیم دیکتاتوری ومضار حکومت فردی بود که مانع گردید افراد مطلع و وطن دوست، در محیطی آرام، آزادانه و دور از جنجال، نظریات خود را در باره عواقب و نتایج لغو یکطرفه قرارداد دارسی و دستور امضای قرار جدید ازطرف شاه، که طبق قانون اساسی کشور، یک مقام غیر مسئول بود، ابراز کنند. از سوی دیگر قرار داد ۱۹۳۳ در مجلسی به تصویب رسید که نمایندگان با خصوصیات رژیم دیکتاتوری انتصاب شده بودند و نماینده منتخب مردم نبودند تا هنگام طرح قرارداد در مجلس آزادانه اظهار نظر کنند. همچنین اعضای هیئت نمایندگی ایران در مذاکرات خود با نمایندگان شرکت نفت و دولت انگلستان فاقد چنان شخصیت و جرئت و شهامتی  بودند که با صراحت نظریات وعقاید خود را در باره نفع و ضرر قرارداد اظهار کنند و یا با کناره گیری از شغل و مسئولیتی که بعهده داشتند، آلت فعل نشوند و دانسته و ندانسته به مملکت خود خیانت نکنند.» ( ۶۴ )

او در ادامه آن می نویسد: قرار داد سال ۱۹۳۳، گذشته از مضار مالی و اقتصادی، از لحاظ اجتماعی و سیاسی نیز نتایج بسیار زیان بخشی به بار آورد. نفوذ ویرانگرانه شرکت نفت و اینتلیجنت سرویس  انگلستان روی مملکت سایه افکند. شرکت نفت مرکز و ستاد زد و بندها، توطئه گریها وعامل ترویج فساد و خیانت درهمه شئون کشور شد و عوامل آن درهمۀ ارکان مملکت نفوذ داشتند. درحقیقت شرکت نفت، دولت و قدرتی در داخل دولت ایران بود، تا جائی که مردم ایران، هر نوع تغییر و تحولی در کشور را از طرف انگلیسی ها می دانستند. بیهوده نبود که مرحوم دکتر مصدق، هنگام بحث در باره مضار قرار داد سال ۱۹۳۳ و مخالفت با قرارداد الحاقی گفت: وجود شرکت نفت در این مملکت حیات ملی و استقالال کشور را بر باد میدهد.» ( ۶۵ )

 

* ایرج افشار نظر زنده یاد اللهیار صالح   از یاران مصدق ، در  باره  اعتراف تقی زاده  به« آلت فعل  بودن  » این گونه بیان می کند : وقتی که مقدمۀ تقی زاده را بر کتاب « آزادی  و حیثیت انسانی » تألیف سید محمد علی جمالزاده خوانده بود می گفت از تقی زاده تعجب  می کنم چرا موقع امضای تجدید قرار داد نفت نتوانست از این حربه  که خود کاملاً می شناخت استفاده کند.  اما صالح همیشه می گفت اعتراف  تقی زاده به « آلت فعل » بودن، اعترافی است  مهم و اثر گذار که نظایرش را در تاریخ سیاسی  ایران نمی شناسیم. این اعتراف  از مواردی  بود که اعضای  شورای  امنیت را به بی اعتباری  و تحمیلی  بودن قرار داد نفت معتقد کرد. می گفت رجال ما عادۀ حاضر نیستند اشتباهات خود را بگویند و تقی زاده دلیری کرده و گفته است. ارزش دارد.(۶۶ )

 

l داستان بر خورد رضا شاه و تقی زاده

 

جواد شیخ الاسلامی می نویسد:  راجع  به آن قسمت از این  تلگراف که حاکی از درگیری  تقی زاده  با  رضا شاه در قضیه نفت  است  من  خود داستان جالبی از مرحوم الهیار خان صالح  شنیده ام که به نقلش در اینجا می ارزد. بعدها متوجه شدم  که مرحوم صالح عین این مطلب را برای  دوست دانشمندم ایرج افشار نیز نقل  کرده بوده است که ایشان عین مطالب  نقل شده را بعداً در مجله نگین          (سال چهاردهم، شماره ۱۶۵ ( فروردین ۱۳۵۸)  منتشر کردند.

متن اظهارات مرحوم اللهیار خان به هر  دوی ما ( ایرج افشار و نگارنده) تقریباً یکسان است و عقیده سابق  مرا تأئید می کند که داستان بحران نفت در سال ۱۹۳۳ که منجر  به عقد قرار دادی  جدید            ( معروف به قرار  داد ۱۹۳۳) گردید خیلی آشفته تر و  بغرنج تر از آن بوده است که ما  تصور  می کردیم. اینک عین روایت مرحوم صالح که من در حضور  خودشان یادداشت کرده ام:

« موقعی که علی اکبر داور جای تقی زاده را در وزارت دارائی  گرفت نظر به اطمینان و عنایت خاصی که نسبت به این جانب داشت، مرا نیز از وزارت دادگستری به وزارت دارائی منتقل کرد. در وزارت دارائی (زیر نظر داور) اول مدیر کل بودم و سپس  معاون وزارت دارائی شدم. همان اوایل انتقال به وزارت دارائی که پرونده نفت را مطالعه می کردم به سندی جالب – نامه ای  محرمانه از دفتر مخصوص  رضا شاه به تقی زاده – برخورد کردم که تا آنروز چیزی در باره نشنیده بودم. بیینهایت متأسفم که در آن تاریخ( ۱۳۱۲) هنوز  استفاده از فتوکپی در دوایر دولتی ایران مرسوم نشده بود تا بتوانم از آن نامه عکسی بر دارم. ولی مضمون نامه را چون مختصر بود  کاملاً در ذهن  دارم.  از دفتر مخصوص پهلوی  نامه ای  به این مضمون( یا چیزی  شبیه به این مضمون) به تقی زاده نوشته شده بود:

 

 جناب  آقای  تقی زاده وزیر مالیه ( دارائی)

نامه استعفای جنابعالی به شرف عرض ملوکانه رسید فرمودند به تقی زاده بنویسد:« دوران این هوچی بازیها سپری  شده.  وزرای من حق استعفا ندارند هر وقت لازم شد خودم معافشان می کنم.  برود سرکارش و دیگر از این حرفها نزند.»

عین فرمایشات ملوکانهد برای  اطلاع جنابعالی  ابلاغ شد

 رئیس  دفتر  مخصوص  شاهنشاهی  حسین شکوه( ۶۷ )   

 

 

تقی زاده که  با تغییر سلطنت ( از قاجار به پهلوی ) موافق نبود و در جریان طرح این قضیه در مجلس  پنجم در صف مخالفان تغییر سلطنت قرار گرفت . البته خود را با خطر بی کاری یا تهدید هم روبرو می دید. در نامه ای به حسین علاء * ، به تمایل خودش و دکتر

محمد مصدق به خروج از مجلس و انزوا گزیدن اشاره کرده و گفته است که مصدق چون مناعت و تمکن داشت ، توانست و ما نتوانستیم . » تقی زاده در جای دیگری می گوید:  چندی  پس از  اینکه با طرح تغییر سلطنت در مجلس پنجم مخالفت کردیم، دکتر مصدق از مستوفی الممالک و مشیر الدوله و علاء و یحیی دولت آبادی  و من  دعوتی کرد و از ما  خواست برای ادامۀ مبارزه هیچ نوع کاری  را در حکومت بعد قبول  نکنیم و از همکاری  خود داری  کنیم. پس از  اینکه جمع متفرق شد مرا نگاه داشت و گفت چون می دانم برای شما از نظر مادی  امکان آن نیست که بیکار بمانید خوشوقت می شوم تا به هر نحو که مایل باشید                     ترتیباتی  بدهم که زندگی شما مختل نماند. البته من تشکر کردم. مصدق در آن دوره با دلیری و خود داری  تمام بر کنار ماند و تحمل تبعید و زندان را هم کرد«،  با وجودیکه تقی زاده  با تغییر سلطنت مخالفت کرد و همچنان با حکومت رضا خان همکاری کرد .  مصدق  این عمل  تقی زاده  را انتقاد کرد  و در جائی گفته بود  :  از روز ی که آقای تقی زاده قرار داد ۱۹۳۳ را امضاء نموده اند با تمام روابط و همکاری  که در دورۀ تقینینه با ایشان داشته ام حاضر نشدم حتی یک مرتبه ایشان را ملاقات کنم....» ۶۸)

 

*«در سال ۱۳۲۸ در نخستین انتخابات مجلس سنا، به عنوان یکی از سناتورهای تهران انتخاب شد. بار دوم سناتور تبریز شد و تا ۱۳۴۶ش ، که به سبب کهولت از کارها کناره گرفت ، سناتور بود. مدت شش سال ، که بخشی از آن مصادف با سالهای بحرانی نهضت ملی شدن صنعت نفت بود، ریاست مجلس سنا را به عهده داشت . با آنکه مناسبات شخصی او و دکتر مصدق پس از مجلس پنجم تیره شده بود، در برابر دولت ملی گرا و سیاستهای ضدانگلیسی دکتر مصدق روشی محتاطانه ، دوراندیشانه و گاه نیز تا حدودی تعدیل کننده تصمیمات مجلس شورای ملی ، در پیش گرفت . خود تقی زاده و شماری از سناتورها، در برابر فشارهای سیاسی مخالفان دکتر مصدق ، از وی حمایت کردند. بر اساس صورت مذاکرات مجلس سنا، تقی زاده از مذاکره برای حل و فصل مشکل نفت حمایت ، و دخالتهای سفارت انگلستان در تهران بر ضد مصدق را ناروا دانسته است . بر پایه گزارش محرمانه شپرد ، یکی از مأموران خارجی در تهران ، تقی زاده حاضر نشده است که در توطئه های پنهانی بر ضد دکتر مصدق شرکت کند و حتی مضمون یکی از گفتگوهایش را با شپرد، با موافقت خود شپرد، با دکتر مصدق در میان گذارده و او نیز ضمن نطقی عمومی در میدان بهارستان تهران به آگاهی ملت رسانیده است»  ( ۶۹ )

 

 به بیان دیگر، در گزارش شپرد، ۲۲ سپتامبر ۱۹۵۱ ،  FO۲۴۸۱۵۱۴ آمده است: « موضع گیری             تقی زاده  موجب  شد که سپهر(مورخ الدوله سپهر) به یکی  از اعضاء سفارت بریتانیا بگوید که تقی زاده  دوست انگلستان نیست و بیفزاید که « تقی زاده تشخیص

 داده است که با اظهارات کاذب  و جبن آمیز  خود در آغاز  تحریکات و فعالیت غلیه قرار داد نفت ۱۸۳۳، راههای  پیشرفت را مسدود کرده است و در نتیجه دیگر امیدی  ندارد که انگلستان در حصول مشاغل سیاسی بالاتر او را یاری کند». ( گزار ش جکسون، ۱۳ دسامبر ۱۹۵۱ ،  FO۲۴۸۱۵۱۴). ( ۷۰ )

 

 

 

ادامه دارد..