با وجود مافیای نظامی – مالی،آیا حسن روحانی با سابقه ای که دارد میخواهد و یا میتواند فضای باز ایجاد کند؟

rafsanjani rohani jang

ج.پاکنژاد:

 

  حسن روحانی در مناظره تلویزیونی خطاب به قالیباف گفت: من نظامی نیستم، من سرهنگ نیستم، من حقوق دانم. با توجه به اینکه ارکان نظام ولایت مطلقه در اختیار مافیای نظامی –مالی است  بر روی این سخن او ما نورهای زیادی داده شد. وقتی او برنده نمایش انتخاباتی شد، برای عده ای این تصور به وجود آمد که شاید دست مافیای نظامی - مالی لااقل از بخشی از ارکان نظام ولایت مطلقه کوتاه شود. این تصور غلط، اما از عدم شناخت کامل از حسن روحانی ناشی میشود. حسن روحانی از سال 58 وارد فعالیت نظامی شد و با سپاه همکاری می کرد. پس از برکناری آقای بنی صدر از فرماندهی کل قوا و سپس کودتا علیه او و با فرمانده شدن آقای رفسنجانی با حکم آقای خمینی، حسن روحانی از همکاران نزدیک به خصوص در امر نظامی و معاون او میشود. هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال 63 می نویسد:« به دکتر روحانی که نماینده من در قرار گاه(فرماندهی) است گفتم که بیشتر به آنجا برود و کارها را کنترل کند» - به سوی سرنوشت، خاطرات هاشمی رفسنجانی ص 491

   او هم چنین عضویت در شورای عالی دفاع، عضویت در شورای عالی پشتیبانی جنگ و رئیس کمیسیون اجرائی آن، معاونت فرماندهی جنگ وفرماندهی پدافند هوایی کل کشور را برعهده داشت. حسن روحانی ریاست قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء سپاه را نیز عهده دار بود. قرار گاه خاتم الانبیاء، در ورود بعدی سپاه به بخش اقتصاد و سپس کنترل شریانهای حیاتی اقتصاد و تبدیل آن به اقتصاد رانت سازی و رانت خواری، در خدمت مافیای نظامی – مالی، نقش بسزایی ایفا کرده است. وی 16 سال نیز در شورای امنیت ملی که، در آنجا، از جمله، سیاست های سرکوب مخالفان و دگراندیشان طراحی میشد عضویت داشت. حسن روحانی در سال 79 به عنوان مسؤول‌ واحد بسيج‌ مستضعفين‌ سپاه‌ و مسؤول‌ ستاد جذب‌ و هدايت‌ كمكهاي‌ مردمي‌ از دست رهبر جمهوری اسلامی نشان درجه یک نصر را دریافت کرد. اینک نیز پس از رئیس جمهور شدن آقای روحانی، نزدیکترین حلقه مشاوران او را افراد اطلاعاتی و امنیتی تشکیل میدهند. احمد پورنجاتی که خود از اصلاح طلبان است و زمانی معاونت واواک را عهده دار بود ، در پاسخ خبر نگار اعتماد به سئوال:« برخی این روزها مدام انتقاد می‌كنند كه حلقه اول اطرافیان آقای روحانی پر از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی است. آیا این نگرانی وجود ندارد كه نگاه امنیتی روی تصمیمات ایشان و دولت سایه بیندازد؟ الان در اطراف ایشان وزیر و معاونان سابق وزارت اطلاعات نقش برجسته‌ ای دارند: یونسی، ربیعی، آشنا، صادق، صالحی. این موضوع برای برخی سیاستمداران تشویش و نگرانی نسبت به آینده ایجاد كرده است شما این مسائل را چطور می‌بیند؟»

میگوید: من واقعا متاسفم كه ژورنالیست‌های حتی كهنه‌كار ما هنوز متوجه این نیستند كه دوم خرداد هم كه یك حركت مدنی با سمبل آقای خاتمی بود توسط دوستان و همكارانی كمك می‌شده كه همه از این منظر تابلوی اطلاعاتی امنیتی داشته‌اند. مغز اصلاحات كه ان‌شاء‌الله شفا یابد آقای حجاریان بود كه تدوین‌ كننده قانون وزارت اطلاعات بود و قبلش در نخست‌وزیری مسوولیت اطلاعاتی داشته است. عنصر اطلاعاتی به معنای عملیاتی یك بحث است اما به نظر من باهوش‌ترین و سیستماتیزه ‌ترین اندیشه متعلق به كسانی است كه در بررسی‌های اطلاعاتی امنیتی فعالیت كرده‌اند.»

    یاد آور می شوم که در مجلس قدردانی از فعالین ستاد روحانی که با حضور او انجام گرفت، علی فلاحیان وزیر اطلاعات دوران هاشمی رفسنجانی که در دادگاه برلین به عنوان یکی از آمران قتل مخالفان رژیم، محکوم و از سوی دستگاه قضائی آلمان حکم جلب او صادر شد، حضور داشت. پس روحانی گرچه لباس نظامی ندارد از هر نظامی، نظامی تر و امنیتی تر است. حال این سئوال مطرح است که آیا روحانی با همین سابقه، قادر است فضا را قدری باز کند؟ بنا بر این که کدام یک از فضاها در نظر باشد، پاسخ ها متفاوت می شوند.

    در نظام ولایت مطلقه، حفظ نظام اوجب واجبات است و اگر لازم شد برای حفظ آن میشود برخی آزادی های اجتماعی را بر قرار کرد و کمی فضا را گشود. البته این گشایش فضا فقط شامل بعد اجتماعی و تا حدی هم اقتصادی است و الا گشودن فضای سیاسی آن هم در جامعه ای که بیش از صد سال است در پی هدف مشخص استقرار حاکمیت ملی لااقل سه جنبش بزرگ و اثر گذار در سطح جهانی را انجام داده است، برای نظام مهلک می باشد و هر گونه فعالیت سیاسی و فکری و فرهنگی که با این هدف سازگار باشد به شدت سرکوب خواهد شد. مگر اینکه جامعه هدف مشخصی را بیابد و به جنبش در آید. در این صورت است که نظام استبدادی، رودرروی جنبش هدفمند قرار می گیرد و ناچار از عقب نشینی می شود. حسن روحانی نیز اگر وعده ای برای گشایش فضا داده و میدهد در حد اندکی از آزادی های اجتماعی – اقتصادی است. اما همین گشودن فضای اجتماعی- اقتصادی نیز نباید به حدی باشد که نظام محتضر را از پای در آورد و برعکس باید نقش بالن اکسیژن و کیسه خون، در حد لازم، را برای ادامه حیاتش بازی کند. زمانی که نظام جان دوباره ای گرفت همین بالن اکسیژن و تزریق خون هم ادامه حیاط او را به خطر می اندازد و ممکن است به مطالباتی فراتر سر باز کند. از این روست که افرادی چون خاتمی و هاشمی رفسنجانی و دستیاران برون مرزی آنها ،دائما و به طور سیستماتیک در فرصتها که می یابند از مردم به خصوص جوانان که نیروی محرکه هر حرکت اجتماعی هستند میخواهند که سطح مطالبات و توقعات را بالا نبرند که یک وقت "خدای ناکرده" توقعات از حد نگذرد و به مطالبات حقوق، سر باز نکند و نظام به خطر نیافتد. پس، از نظر نظام ولایت مطلقه فقیه، برای حفظ نظام و ادامه آن اگر لازم شد، هم بسیجی دست از خشونت بر میدارد و «با حال» می شود و هم واواکی ( هموطنی می گفت با عده ای از جوانان درون ایران ارتباط داشته وآنها به او گفته اند بعضی از بسیجی ها و اطلاعاتی ها با حال شده اند. گفت: از آنها پرسیدم منظور شما چیست؟ گفتند: مثلا وقتی به طور گروهی جایی میرویم و بر حسب اتفاق یکی دو تایی هم از اینها با ما همراهند، وقتی ما می زنیم و می رقصیم و مشروبی هم می خوریم گرچه آنها اغلب مشروب نمی خورند ولی معترض ماهم نمی شوند و گزارشی هم رد نمی کنند) این همان سطح توقع را پائین آوردن برای ادامه حیات استبداد است. هر استبدادی این گونه عمل میکند. رژیم پهلوی هم، با همین استدلال، همین روش را بکار می برد.- چنانکه وقتی برخی " قدیمی ها" میخواهند از آن دوره سخنی بگویند میگویند اقلا در آن دوره بعضی آزادی ها بود- تا اینکه خرج کردن نیروی محرکه در مدار بسته دیگر نیاز جامعه جوان را بر نیاورد و هدف مشخص بر قراری آزادی و استقلال و استقرار حق حاکمیت ملی عمومیت یافت و مردم با جنبش عمومی به دور از خشونت خود، مدار را برای مدتی کوتاه گشودند و بهار آزادی شد. ولی متاسفانه به دلایل گوناگون که اینجا نه جا و نه مجال بحث آن نیست پایدار نماند. پس چه باک اگر نظام ولایت مطلقه نیز به این نتیجه رسیده باشد که راه ادامه حیات از برخی "آزادی ها" میگذرد و امیدوار است که با " تجربه ای" که از رژیم پهلوی آموخته، با ایجاد ترسهای مختلف  و ترساندن از جنبشی هدفمند و حقوق مدار با تولید و تبلیغ هدف ریز و خفیف، با تحت کنترل داشتن این " آزادی ها" دوام بیاورد. به خاطر می آورم که هاشمی رفسنجانی گفته بود که ما اشتباه شاه را در گشودن فضای سیاسی تکرار نمی کنیم!

ممکن است این سئوال پیش بیاید که در جمهوری اسلامی چگونه می شود، با نادیده گرفتن برخی اوامر و نواهی، یکچند از آزادی اجتماعی و اقتصادی را برقرار کرد؟

    آیت الله خمینی در نامه ای خطاب به خامنه ای در باره ولایت مطلقه فقیه و وسعت  اختیارات او نوشت:«... باید عرض كنم حكومت كه شعبه ای از ولایت مطلقه رسول الله (ص) است یكی از احكام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است. حاكم می تواند مسجد یا منزلی را كه در مسیر خیابان است خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند. حاكم می تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل كند و مسجدی كه ضرار باشد در صورتی كه رفع بدون تخریب نشود، خراب كند. حكومت می تواند قراردادهای شرعی را كه خود با مردم بسته است در موقعی كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد یك جانبه لغو كند و می تواند هر امری را چه عبادی و یا غیر عبادی كه جریان آن مخالف مصالح اسلام است مادامی كه چنین است جلوگیری كند. حكومت می تواند از حج كه از فرایض مهم الهی است در مواقعی كه مخالف صلاح كشور اسلامی دانست موقتا جلوگیری كند. آنچه گفته شد ه است تاكنون و یا گفته می شود، ناشی از عدم شناخت ولایت مطلقه الهی است. آنچه گفته شده است كه شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با اختیارات از بین خواهد رفت، صریحا عرض می كنم كه فرضا چنین باشد، این از اختیارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسائلی است ...».( صحیفه نور ، ج20 ، ص 170و 171)

   درجا، آذری قمی در تفسیر این نامه آقای خمینی گفت: ولی فقیه حتی میتواند توحید را نیز تعطیل کند!. وقتی می شود برای حفظ نظام، واجبات دین را تعطیل کرد تحمل برخی " بد حجابی" و "لا ابالی گری" به زعم آقایان که سهل تر است. با این وجود رگه هایی از مقاومت جناح سخت تر نظام استبداد مذهبی آشکار و در باره  دادن برخی آزادی ها هشدار هایی داده است. با این همه، همانطور که خاتمی و رفسنجانی و خود روحانی قبلا گفته بودند بدون همراهی و همکاری "رهبر" هیچ کار امکان پذیر نیست و قدرت واقعی،همانطور که از نامه آقای خمینی پیدا است، دست "رهبر" است ،نه روحانی.

سؤال این جاست وقتی ولی فقیه چنین اختیارات مطلقه ای دارد سطح توقع  و مطالبات بالا باشد یا پائین چه فرقی می کند؟ همینکه کمی از فشار بر گلو بکاهند کافی نیست؟!

  فرق آن در این است که اگر سطح مطالبات مردم بالا باشد و حق حاکمیت بر سرنوشت خویش را هدف قرار دهند آن وقت نمیشود ملتی را به ریزه خواری و حد اقل «آزادی اجتماعی» عادت داد و قانع کرد و از آنها "امت تابع" برای نمایش مشروعیت ساخت.

    پس از این مقدمه دنباله مطلب *ورود سپاه به عرصه اقتصاد و نقش هاشمی رفسنجانی در تشکیل مافیای نظامی- مالی را پی می گیرم،می بینیم که بسیاری از افرادی که در شکل گیری و قوام و دوام نظام و وضعیت موجود ایران نقش داشته اند ،هنوز در صحنه حاضرند:

    پس از اینکه محسن رفیق دوست به وزارت سپاه می رسد و از سوی هاشمی رفسنجانی در امر خرید اسلحه ماموریت پیدا می کند، دسترسی او به منابع مالی بی حساب آسان تر میشود. از سوی دیگر وزارت نفت نیز در اختیار یکی دیگر از سپاهیان یعنی محمد غرضی قرار می گیرد. امکانات وزارت نفت که قاعدتا در یک نظام سالم باید در اختیار دولت و اقتصاد آن قرارگیرد و بنا بر مصوبات دولت در جنگ، بکار سرمایه گذاری برای ایجاد یک اقتصاد نیرومند توانا به تأمین نیازهای جبهه ها و جامعه قرار گیرد، به مخارج جنگ اختصاص یافت. امکانات وزارت نفت در اختیار جبهه ها گذاشته شد. یعنی پول بی حساب صرف خرید اسلحه شد و خورد و برد از اندازه گذشت. در این دوره بود که 100 میلیارد دلار از درآمدهای نفت گم شد!. هاشمی رفسنجانی در کتابش "به سوی سرنوشت" مینویسد: «شب، آقای دکتر حسن روحانی آمد و راجع به پیشرفت کار، در مورد استفاده از امکانات وزارت نفت در جبهه های جنگ، گزارشی داد، خوب است. با مهندس محمد غرضی وزیر نفت هم تلفنی صحبت کردم، قرار شد شروع کنند.» ص 49

   و «...در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت کردم. در باره آئین نامه سهمیه نهادها و شورای برنامه ریزی بحث شد. به خانه آمدم. آقایان رفیق دوست و دکتر روحانی از پیشرفت کار و مقدمات عملیات راضی بودند و رفیق دوست برای مخارج جنگ پول خواست».(به سوی سرنوشت ص512)

    او از این رو چنان با اعتماد به نفس می نویسد که آمد و پول خواست که پشتش به آقای خمینی، شخصی که برای قدرت و حفظ آن، از انجام هیچ کاری فروگذار نمی کرد، گرم بود. بذل و بخشش ها به عاملین سرکوب مردم برای راضی نگاه داشتن آنها لازم بود. ورود امکانات وزارت نفت به جبهه ها دست معدود سرداران فاسد سپاه را که مانند رهبرشان واقعا جنگ را نعمت میدانستند، برای استفاده از رانت قدرت و ثروت اندوزی گشود. کشتی های نفت بدون حساب و کتاب به بهانه خرید اسلحه بار زده میشدند. مرحوم مهندس سحابی در ماهنامه ایران فردا نوشت 100 میلیارد دلار گم شده است اما در مجلس گفته شد برابر تحقیق، 105 میلیارد دلار پول نفت گم شده است! 

    نکته دیگر اینکه آقای خمینی از همان ابتدا در جریان این فسادهای بزرگ بود و خود در مرکز آن قرار داشت و نزدیکترین کارگزار او هم رفسنجانی بود. در دیداری که اخیرا هاشمی رفسنجانی با آیت الله وحید خراسانی در مشهد انجام داد، و خبر آنرا از جمله پایگاه اطلاع رسانی رفسنجانی داد، وحید خراسانی گفت: «اولین بار شما را در کنار حضرت امام خمینی(ره) دیدم که آقای اشراقی هم نشسته بود. شما وارد شدید و آقای امامی کاشانی را آوردید و گفتید تولیت مدرسه سپهسالار باشد و امام خمینی(ره) فرمودند باشد، فردی را استاندار اصفهان معرفی کردید ایشان قبول کردند و همین‌طور چند نفر دیگر. بعد که رفتید از اشراقی پرسیدم این آقا چه کسی است که هرچه می‌گوید امام می‌گوید باشد؟ ایشان هم گفت: شیخ اکبر است.»

rafsanjani rohani

 اما این همه پول چه شد و کجا رفت؟ جریان بخشی از آنها در چرخه فساد و سپس اقتصاد رانت سازی و رانت خواری را می شود- گرچه نه با صراحت- در لابلای خاطرات رفسنجانی یافت:

   هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال 1364 به این موضوع اشاره دارد:«... آقای رفیق دوست از دمشق تلفن کرد و می خواست که کشتی نفتی سوریه را علی رغم عدم تعهدشان، بار بزنیم. اگر موشکها را بدهند ممکن است بار بزنیم. آقای ولایتی هم همین پیشنهاد را قبول داشت.» ( امید و دلواپسی ص 117)

   و «... آقای رفیق دوست هم در باره بودجه سپاه برای جنگ و خرید های نظامی مراجعه کرد و آقای امیرعراقی در خصوص بر خورد ضعیف متصدیان بانک و بازرگانی و وزارت نفت در فروش نفت به ژاپن گفت.»... و « پیش از ظهر آقای محسن رفیق دوست آمد. در باره پیشنهاد فروش اسلحه تاو، هارپون و اگزوست که از طرف گروهی مرموز- که به نظر می رسد آمریکایی باشند- مشورت کرد. گفتم مانعی ندارد، وارد مذاکره شود ولی به احتمال قوی قصد فروش ندارند. باید مواظب بود کلاه گذاری نکنند...» ( امید و دلواپسی صص 193و 218)

    ظاهرا هزینه "هندوانه ها و شربت" هایی که رفیق دوست و فاسدانی از جنس او، چماق داران در رکاب ولایت به پای مردم و انقلاب نوشتند تمامی نداشت و ندارد.

    در این دوره است که کم کم پای چینی ها که تازه به سوی نظام کمونیست سرمایه داری در تحول بودند به این بازار پر فساد بی در و پیکر نیز باز میشود:

   « پنجشنبه 7 شهریور 1364 – در منزل بودم و بیشتر وقتم به مطالعه گذشت. عصر آقای محسن رفیق دوست در باره پیشنهادی که یک شرکت دیگر چینی برای فروش اجناس داده، صحبت کرد. چینی ها این اجناس را از طریق دیگر دارند به ما می فروشند. به نظر عجیب می آید که دو شرکت از یک کشور کمونیستی، شبیه به رقبای کشورهای سرمایه داری عمل کنند. بنا شد تحقیق شود.... » شنبه 25 آبان-  و«...آقای رفیق دوست و احمد وحید آمدند و گزارش خرید اسلحه از چین و همچنین مقدمات کار عملیات آینده را دادند...» یک شنبه 10 آذر -  و «... از سپاه خواستم که در تنظیم هزینه عملیات آینده جدیت به خرج بدهند. آقای رفیق دوست اطلاع داد که قرار داد خرید موشک ضد هوایی و ساحل به دریا از چین تکمیل شده و نصف آن را نفت می دهیم و کل معامله چهار صد میلیون دلار است...» امید و دلواپسی صص 235و321و339)

jmpaknejad@yahoo.fr

ادامه دارد

*برای مطالعه قسمتهای پیشین میتوانید عناوین زیر را جستجو کنید

1-هاشمی رفسنجانی ، آتش نشان و ناجی یا آتش افروز ؟

2- هاشمی رفسنجانی، معمار تشکیل مافیای نظامی – مالی!،چه تغییری کرده است؟

3- "انتخابات "، نقش مافیای نظامی – مالی ومسئولیت هاشمی رفسنجانی درشکل گیری آن

4- چماق ولایت در مقام وزارت