پیام مجامع اسلامی ایرانیان بمناسبت پانزدهمین سالگرد قتلهای زنجیره ای

ملت آزاده ایران!

اگر آزاد زنان و مردانی از ما ملت که در پائیز سال 1377، 15 سال پیش، جان خود را فدا کردند، برای احیای آزادیها و احقاق حقوق ملی و شهروندی، ایجاد تغییر و تحول در اوضاع سیاسی- اقتصادی کشور بوده است. پس اگر قرار باشد که در بر همان پاشنه بچرخد و وضعیت سیاسی و اجتماعی از زمان قبل از انقلاب نیز بمراتب خراب تر و انحصاری تر و از هم گسسته تر باشد، آیا آن عزیزان و همه آنها که برای آزادی و استقلال و در یک کلام، کرامت انسانی خونشان بر زمین ریخته شد بیهوده بوده است؟

 

بزرگداشت و یاد این شهیدان نه مرثیه خوانی بلکه بمثابه آئینه ای پیش روی ماست که گذشته و حال را در آن بنگریم و تحلیل کنیم و میهن را برای آینده ای مهیا سازیم که خواست آن شهیدان و همه آزادی خواهان بود و بخاطر آن خواسته وایده ها، دشمنان آزادی آنان را با منتهای شقاوت، دشنه آجین ،خفه و ترور کردند. 

 

آری جبارّیتی که با از خود بیگانه کردن دین و تبدیل آن به ایدئولوژی قدرت بنام دین و بنام اسلام در ایران اعمال می شود، در حالی از جانب حکام جور به اجرا گذاشته می شود که خود را قیم ملت میدانند و به جای او صلاح او را تشخیص می دهند و با نقض حقوق ملی و حق شهروندی، ملت را تکلیف مدار و نه حقوقمدار می پندارد و از او می خواهند آن هنگام که مستبد نیاز دارد ملت باید پای صندوقهای رأی برود و به آنچه و آنکه برایش درست و صالح تشخیص داده شده است رأی دهد. از قبیل "انتخاب" رئیس جمهور و نمایندگان مجلس، و...و یا برای مردم تعیین کند که چه گونه پوششی داشته باشند و چه بخوانند و چه ببینند و بالاخره این ولایت مطلقه فقیه و دستیاران او هستند که بر جان و  مال و ناموس و هست و نیست ملت حاکمیت دارند. این تحفه شوم را هم آقای خمینی که وعده استقرار استقلال و آزادی و استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش را داده بود با خُلف وعده و به نام "اسلام ناب محمدی" با تغییر در پیش نویس قانون اساسی و وارد کردن اصل ولایت فقیه در آن  برای مردم ایران به ارمغان آورد و انقلاب آزاد ساز مردم ایران را از مسیر اصلی خود که استقلال و آزادی است منحرف نمود. آن دسته از ایران دوستانی که در دفاع از حقوق حقه و شهروندی مردم ایران يكپارچه بپا خاستند و صدا به اعتراض بلند نمودند و از راههای مدنی و به دور از خشونت بر حقوق مدنی و شهروندی ملت خود پای فشردند، مورد خشم و غضب سران جنایت و خیانت پیشه قرار گرفتند و بدستور آنان و با توجیهات مذهبی برای عاملین جنایتکار خود، آنها را برای انجام شنیع ترین جنایتها گسیل نمودند. پیوستگی این جنایتها سیاسی که قربانیان آن همگی از فرزانگان، دگر اندیشان از جمله دو یار و همدم مبارز دیر پای، برای استقرار آزادی و استقلال وطن و از پیروان راه رهبر ملی ایران دکتر محمد مصدق، پروانه و داریوش فروهر بودند که در دوم آذرماه 1377 بدست دژخیمان رژیم با شقاوتی وصف نکردنی دشنه آجین شدند و چند روزی پس از آن محمد جعفر پوینده و سپس محمد مختاری و پیروز دوانی و مجید شریف و احمد میرعلائی این نویسندگان منتقد و مورد توجه جامعه، بطرز فجیعی بدست جانیان دستور گرفته از آمرین رژیم ستم پیشه، جان باختند. 

 

مردم ایران!

 

زنجیره این قتلها و جنایتها چه در رژیم غاصب پهلوی و به ابعاد بسیار وسیعتری در رژیم ولایت مطلقه فقیه از یک نوع بوده و آن مخالفت حاکمان در لباس شیخ و شاه برای ممانعت از استقرار یافتن حق حاکمیت و حقوق شهروندی و دموکراسی در ایران است. رژیم وابسته و ضد آزادی و حقوق ملی پهلوی در انقلاب مردم ایران سرنگون و به تاریخ پیوست و بعد از انقلاب آقای خمینی که خود از بنیانگذاران و همراه با انقلاب مردم ایران بود، پس از تکیه بر اریکه قدرت به آن انقلاب و آن مردم، در پوشش و نقابی از اسلام بدترین نوع رژیمی استبدادی و خون ریز را بنا نهاد. ما مغفول از شناسائی واقعی سابقه و گذشته و مشرب سیاسی آقای خمینی و خشنود از تعهداتی که نسبت به ملت ایران و در انظار جهانیان ابراز نمود که گفت " میزان رای ملت است" "بانوان در پوشش خود آزاد هستند" جمهوری ما مثل جمهوری فرانسه و کشورهای آزاد دنیاست" "هر کس در بیان عقیده آزاد است"و...، اصل را بر اعتماد گذاشتیم، زمان حال او را در نظر گرفتیم، لذا ندیدیم که او از طرفداران و همکاران باند آیات الله، کاشانی و بهبهانی است، و با آنها در کودتای انگلیسی – امریکائی 28 مرداد 1332بر ضد حکومت ملی دکتر مصدق همراه بوده است. او پس از رسیدن به قدرت، بتدریج با دادن چراغ سبز به جانیانی چون شیخ صادق خلخالی و امثال او برای اعدام مخالفین و زندانیان، به همه تعهدات انسانی و اخلاقی خود پشت نمود و هر روز آزادیهای مردم را محدود تر کرد و کودتای خرداد 1360 بر علیه بنی صدر اولین رئیس جمهور منتخب مردم که منجر به قتل عام صدها زندانی سیاسی در بعد از کودتا بود، را رهبری نمود تا بدین ترتیب با عقیم ماندن نخستین تجربه انتخابات آزاد، مردمسالاری جای خود را به ولایت فقیه و سپس مطلقه آن بدهد. لازم به یادآوری است که آقای خمینی از فردای پیروزی انقلاب امر به اقداماتی کرد که مغایر بود با حقوق انسان و آنچه در فرانسه وعده داده بود. وقتی در مورد سران رژیم پهلوی از نظامی و غیر نظامی که در بند بودند و در پاسخ به کسانی که خواهان برگزاری دادگاه و محاکمه عادلانه آنها با حضور وکلای مدافع شده بودند گفت: اینها مجرمند و محاکمه لازم نیست تنها احراز هویت کافی است، وقتی در پاسخ به خشونت اعمال شده از سوی گروه هایی که به نوبه خود جانشین مردم و قیم آنها شده و در گوشه و کنار کشور خشونت کردند به جای خشونت زدایی گفت ما انقلابی عمل نکردیم، وقتی گفت اگر طناب دارها را بر افراشته بودیم، اگر قلمها را شکسته بودیم، اگر احزاب را بسته بودیم، و ده ها اگر تهدید و تحدید آمیز،... وقتی فتوای قتل به اصطلاح "مرتدین" را صادر کرد و فرمان به خشونت دولتی داد و النصر بالرعب را که تا امروز روح غالب بر سیاست حاکم در ایران است محور اصلی سیاست کشور کرد و تا جایی رفت که شخصا در سال 67  در چند جمله مجوز قتل عام و کشتار زندانیانی را داد که اغلب دوران محکومیت خود را می گذراندند، به وسعت دامنه خشونت دامن زد. حلقه دیگر و برگ تاریکی از تاریخ ایران که به دست او رقم خورد قتل عام زندانیان بدستور وی و کشتار خونبار سال 67 است. از آنروز تا به امروز نیز فرزندان خلف حکومت گر او بطور مستمر به حلقۀ زنجیره کشتار صدها تن انسانهای آزاده افزوده اند.

 

هموطنان!

 

تجربه نشان داده است هرگاه نظام ولایت مطلقه فقیه در تنگنا قرار میگیرد مانند هر نظام استبدادی دیگر به جای گشودن فضا و استقرار حقوق ملی به مصالحه با قدرت های خارجی روی می آورد و همواره این امر با اختناق داخلی و فشار بر دگر اندیشانی که خواهان تغییرات اساسی هستند همراه است. از زمانی که حکومت آقای روحانی و " دولت تدبیر و امید" او زمام امور اجرایی را در دست گرفته است آمار اعدام های روزانه در ایران اوج گرفته است. آنچه در چند هفته و چند روز گذشته در ایران به خصوص در مناطق مرزی، سیستان و بلوچستان و کردستان می گذرد، حمله به مرزبانان و جنایت و کشتن 14 تن از مرزبانان که اغلب سرباز وظیفه بودند از سوی گروه وابسته به بیگانه جیش العدل از یک سو و عمل جنایتکارانه اعدام شانزده زندانی به عنوان تلافی از سوی نظام ولایت مطلقه از دیگر سو، یاد آور کشتار سال 67به هنگام پذیرش قطعنامه و جام زهر سر کشیدن آقای خمینی است که بهانه آن کشتار نیز حمله مجاهدین خلق به ایران بود. اعدام زندانیان کرد که سال ها است در زندانند و... مسابقه خشونت بار ترور و اعدام از سوی دو دسته ای که خود را قیم مردم می دانند و از فردای انقلاب  شروع گشت و به خصوص به فرمان آقای خمینی تشدید شد، دور باطل بی پایانی است که تنها با استقرار حکومتی حقوقمدار پایان می پذیرد. تا زمانی که دولت در مناطق محروم، که مردم آن مانند عموم مردم در سراسر کشور از حقوق شهروندی محرومند از فقر فرهنگی و اقتصادی شدید نیز رنجورند، تبعیض دینی و فرهنگی و اقتصادی قائل است و بیکاری و عدم امنیت گریبانگیر اکثریت هموطنان ما به خصوص جوانان که نیروی محرکه لازم در این مناطق هستند می باشد، بستر برای فعالیت گروه هایی که به خدمت بیگانه در آمده و مسلحانه، قیم مردم میشوند و به نام آنها تحت عنوان مبارزه " علیه تبعیض" به نقض حقوق انسان می پردازند و هم چنین باند های قاچاق و انواع خشونت فراهم است و دست کسانی که برای احقاق حق مردم خشونت زدایی را راه حل میدانند بسته است و سانسور همه جانبه  چه از سوی حاکمیت و چه از سوی دسته های زور مدار از رساندن صدای حق طلبانه آنها ممانعت به عمل می آورد. با اطلاع رسانی به موقع و افشای جنایات باید به شکستن این سانسور یاری رساند. 

 

برای رهائی از رژیم استبدادی فاسد و جنایتکار و جایگزین او با مردمسالاری حقوقمدار در ایران، شایسته است که ضمن یاد و گرامیداشت سالروز قتل این شهیدان و پیگیری و دادخواهی از اینهمه جنایت و وحشیگری و خونخواری بدست آمرین و عاملین رژیمی که در حفظ قدرت، گوی سبقت را از همه رژیم های دیکتانوری ربوده است، با اعتراضات و کنش های درخور برای احقاق حقوق مدنی و دستیابی به حقوق شهروندی استقامت و ایستادگی کنیم و به امید روزی که با استقرار جمهوری ایران، جانباختگان آزادی خواه و وطندوست، لاله های سرخ باغهای آزادی آن باشند، به ایستادگی و مقاومت ادامه دهیم. 

 

پاینده ایران

 

مجامع اسلامی ایرانیان                                       

24آبان 1392 برابر با  15نوامبر 2013