میزان

 

چون نیک نظر کرد پرخویش درآن دید

 

سخنی دوستانه با : اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان سراسر كشور (دفتر تحكيم وحدت)،جاما ، جامعه زنان انقلاب اسلامي ، جنبش مسلمانان مبارز ، حزب ملت ايران، شوراي فعالان ملي مذهبي، نهضت آزادی ايران.

یعنی امضاء کنندگان بیانیه ای درمورد انتخابات پیش روی ریاست جمهوری درایران.

 

به انتخابات ریاست جمهوری نزدیک می شویم و فعالان سیاسی ازهرجناحی، دربی توجهی و بی تفاوتی مردم، به قول مشهور، سعی در گرم کردن تنورسرد انتخابات را دارند. درظاهرامر، تنها سوختی که برای گرم کردن دراختیاردارند، درابتدا بااهمیت جلوه دادن پست ریاست جمهوری و به تبع آن، تعریف یا تکذیب کاندیداها می باشد.

درابتدا اما لازم به نظر می رسد تا عواملی که انتخابات را درکشور اجباری وعملی می سازند شناسائی نمائیم. بنیاداین عوامل یکی قانون اساسی و دیگری نظام جمهوری اسلامی به عنوان مجری آن می باشند. از بدو انقلاب، ابهامات و تناقضاتی که درقانون اساسی مصوب مردم موجود بودند مورد سوء استفادۀ حاکمان تمامیت خواه واقع شدند وبااعمال زور ازوجود آنها به سود خویش بهره بردند. تا اینکه درپی بازنگری آن توسط آیت الله خمینی که هرگونه تغییری درآن را (مراجعه به آراء عمومی یا رفراندم) درانحصار موافقت رهبری قرارداد ، قانون اساسی درتمامیتش درنظام حل و از هرگونه بهبود و تحولی مصون شد.

نظام جمهوری اسلامی که متشکل از چند مرکز قدرت است، درابتدای انقلاب ودرغیاب قانون اساسی، بامدیریت جمعی از بازاریان طرفدار آقای خمینی شکل گرفت. روحانیت که همواره با ضعف مدیریت همراه بوده و هست مجبور به همکاری با این هستۀ جدید قدرت شد که دومین عضو تشکیل دهنده نظام می باشد. ابتداباتشکیل کمیته های انقلاب و بعد سپاه پاسداران، بازوی نظامی نظام هم کم کم شکل گرفت و بامرکزیت ولایت فقیه، نظام شکل نهائی خود را پیداکرد. از بدو تشکیل این هستۀ اولیه نظام، به دستورآقای خمینی سیاسیون درطرف دیگرمشغول تدوین پیش نویس قانون اساسی شدند و بعد با دخالت همان روحانیون در مجلس خبرگان، قانون اساسی با تغییرات عمده درپیش نویس، به سود نظام درحال شکل گیری به تصویب رسید وبه رفراندم گذاشته شد.

بااین حال نظام نتوانست همین قانون اساسی را هم تحمل کند. زیرا دراولین فرصت بدست آمده بعداز رفراندم قانون اساسی، یعنی انتخابات ریاست جمهوری، مردم که هشیارانه تحولات سیاسی را زیر نظر داشتند یک پارجه نظر خود را بر آزادی و دمکراسی ابراز کردند و بدین وسیله مخالفت خودرا باهرگونه انحصار طلبی و دسیسه سازی و بی عدالتی که نظام جدیدبرپایۀ آنها شکل می گرفت ابراز داشتند. درپی پیشنهاد رئیس جمهور به رهبردرمورد انجام یک رفراندم، نظام ولایت فقیه راهی جز مقابله با مردم را دربرابر خود ندید و طرح کودتای خرداد1360 را با همکاری کلیه جناح های موجود درنظام به علاوه حزب توده و اقمارش برضد منتخب مردم به اجرادرآورد ودراولین فرصت، در سال 68 با تغییراتی درقانون اساسی آن را کاملا بانظام موجود مطابق کردند وبا وارد کردن ولایت مطلقه، کل قوانین موجود درقانون اساسی را از اعتبار ساقط نمودند وکمترین نقش مردم درسرنوشتشان را ازآنان گرفتند. به این ترتیب شکل واقعی وپنهان نظام تشکیل یافته هویدا شد.

بنابراین، نظام موجود تشکیل یافته از 1- سرمایه داران بازاری، 2- روحانیت، 3- سرداران سپاه و4- ولی مطلق فقیه که سه دستۀ اول را نمایندگی می کند و درعین حالا فصل الخطاب آنها درمواردبرخورد منافع ودرگیری های اجرائی و درکل حافظ منافع آنها دربرابرمنافع ملی است. ازقوای سه گانه، قوۀقضائیه که باید ملجأ و پناهگاه مردم باشد کاملا دراختیار نظام است. قوای مقننه و مجریه هم با نظارت استصوابی دراختیار نظام قراردارند.

واما باید دید رئیس قوۀ مجریه که درآیندۀ نزدیکی شاهد انتخابش خواهیم بود چه نقشی می تواند دراین نظام بازی کند تا بتوانیم به اهمیت این انتخابات واقف شویم. آنچه که تجربه در نظر و عمل نشان می دهد این است که دردرجۀ اول رئیس جمهور نه تنها نباید مزاحمتی برای اعضاء تشکیل دهندۀ نظام ایجادکند، بلکه باید زمینۀ کاررا برای سرمایه داران بازاری فراهم سازد (بی توجهی به تولید ملی و فراهم کردن زمینه برای واردات و صادرات)، زمینه حیات و کاسبی و رانت و امتیاز وغیره را برای روحانیت تضمین کند، و زمینۀ درآمد های سرشار بدون دردسر را برای سرداران سپاه فراهم آورد. نظام و مقام معظم ولایت امر را مقدس بداند و عظمت اورا درجامعه پاسداری کند. آنگاه درچهارجوب بالا به کار امور مردم بپردازد. برای این امر بودجه ای دراختیارش قرارداده می شود. تنها اختلاف میان رؤسای جمهوری چگونگی تقسیم این بودجه و برد و خورد و تقسیم رانت وغیره درشرائط بالا است. عدول ازآن شرائط هم ممکن نیست، به همین دلیل آن لیست مشهورمفسدین هنوزته جیب احمدی نژاد چسبیده و ازترس، نای بیرون آمدن را ندارد. یاهمان طور که خاتمی هم بعداز تجربه گفت " رئیس جمهور یک کارگزاربیش نیست" نشان می دهد که رئیس جمهور حتی در تقسیم همین بودجه هم مستقل نمی باشد. باوجود این، بدنۀ کودتاگر نظام، این خوش خدمتی ها راهم قبول ندارد و بنابر خبرگزاری فارس اخیرا حسین مرعشی در بندرعباس با حمله به احمدي نژاد گفته است رفتارهاي دولت احمدي نژاد از بني صدر خطرناك‌تر است و مردم بايد با حضور در انتخابات به كساني كه به اصالت نظام تنه مي‌زنند سيلي بزنند. بنابراین امر است که قبل از کاندید شدن، حضراتی که شانسی برای انتخاب شدن دارند ابتدا به خدمت رهبری شرفیاب می شوند تا قول های لازم را به ایشان بدهند و ایشان باکاندیداتوری آنان موافقت نماید. بااین شرائط، رئیس جمهور موفق رئیس جمهوری است که بتواند مراکز قدرت یا تشکیل دهندگان نظام را راضی کند و بودجه را طوری تقسیم کند که هم کشوراداره شود و هم فعالان سیاسی-اقتصادی-نظامی ازاو راضی باشند. قدرمسلم رضایت آنان با حقوق و منافع مردم همسو نیست وسازگار نمی باشد ومردم باید همواره با وعده های دروغین کاندیداها هر چهارسال یک بار دل خودرا خوش نگه دارند.

درچنین شرائطی نظام ولایت مطلقه که برقانون اساسی اشراف دارد عامل اصلی و تنها تصمیم گیرنده ومجری برگزاری انتخابات می باشد. باوجود همه اینها، می دانیم درجائی که ضرورت ایجاب می کند، بعداز رد صلاحیت ها و تقلبات حلال شده و... باپادرمیانی سپاه پاسداران نتیجۀ انتخابات انجام شده را به سود یا به ضرر کاندیداها تغییر می دهند. یک چنین فضای انتخاباتی ای می باشد که درآیندۀ نزدیک بار دیگر شاهد برپائی آن خواهیم بود. دراین مورد بیانیه ای از سوی اپوزیسیون ملی و مذهبی صادر گردیده که قابل تأمل و بررسی است.

محتوای بیانیه بیانگر ابهام و ندانم کاری ها و سردرگمی جامعه سیاسی کشور است. بیانیه باقلمی لرزان ودوراز استحکام لازم برای یک مبارز سیاسی نوشته شده تااز چهارچوبی که ازسوی نظام برای فعالیت سیاسی درنظرگرفته شده تخطی نکرده باشد.  کلیه نابسامانی ها و کمبودها را به گردن قوه مجریه- و با بکارگیری انتقادهای به حق ومستمر سی سال گذشته، از رئیس جمهورکنونی- به گردن محموداحمدی نژاد انداخته است. گویی درکشوری زندگی می کنیم که رئیس جمهورآن بالاترین مقام تصمیم گیرنده و مجری کشورمی باشد. درواقع امر، رئیس جمهور نقش فیوز را برای نظام بازی می کند وایراد گرفتن از امور جاری کشور به نام او نه تنها ازنظر نظام عملی مذموم نیست بلکه به آن احتیاج مبرم دارد تا بازیگران اصلی خود را درپناه آن پنهان نگه دارند.

 بیانیه با بکارگیری واژه هائی بی محتوا و غیر واقعی نظیر "انتخابات نیمه آزاد" و "شبه عادلانه"، سعی برصحه گذاشتن بر انتخابات غیر قانونی گذشته را دارد. جادارد از سیاسیون امضاء کننده سئوال شود که انتخابات نیمه آزاد یعنی چه؟ مگر آزادی رامی توان نصف کرد وملت رابا آن نصف دیگرروانۀ صنوقهای رأی نمود؟ اگر نصف کردن آزادی امکان دارد و قابل قبول می شود، چرا آن را ربع نکنند و یا به ده و به صد تقسیمش نکنند؟ معلوم نیست این نیمۀ آزادی درکجای قضیه قرارمی گیرد؟ اگر نظام نیمی ازآزادی را دراختیار مردم می گذارد، قدرمسلم آن نیمی نیست که به کار آنها می آید، بلکه آن نیمی است که به نفع خودش می باشد. دراین صورت، شرکت درانتخابات یعنی همکاری و همیاری کردن بااستبدادی که نیمۀ آزادی را برملت حرام کرده است. بنابراین "انتخابات نیمه آزاد" برای توجیه کردن فساد انتخاباتی بکارمی آید تا بتوان درآن شرکت نمود. راست قضیه این است که بر طبق قانون وحقوق بشرهرایرانی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن رادارد. اگر این حق رعایت شود انتخابات آزاداست، درغیراین صورت نمی توان آن را آزاد و نیمه آزاد خواند.

به هرحال، یادآوری می کنم که ازخرداد 76، زمانی که قوۀ مجریه از دست مهره های اصلی کودتا بیرون آمد وبه دست دستیاران استبداد افتاد، رئیس جمهور درچهاردیواری نظام محبوس گردید واز عمل بازنگه داشته شد. جرم این رؤسای جمهور، نه آن کمبودهائی است که دربیانیه شمارش شده اند، بلکه جرم اصلی آنان علاوه بر دستیاری استبداد، دروغ گفتن به مردم برای دستیابی به حکومت است. البته آنان دراین دروغ گفتن تنها نبوده اند. کافی است نگاهی گذرا به رسانه های داخلی و خارجی بیندازید تا ببینید چه اندازه از عملکرد رئیس جمهور بی ابزار و بی اختیار انتقاد می شود و تا چه حدی به ریشۀ نابسامانی ها، یعنی نظام وتنها صاحب اختیار کشور پرداخته می شود. ضعف این بیانیه ازآنجا ریشه دارد که نویسنده و امضاءکنندگان آن که انسان هائی زنده، سیاسی، مذهبی، ملی وفعال و مبارز هستند، قبول کرده اند که درقفس نظام ولایت مطلقه فقیه زندگی زندانی داشته باشند. از بیانیه ای که ازدرون این زندان صادر شود بیش از این نمی توان انتظاری داشت. وهرازگاهی، آنجا که نظام مقدس محتاج به عوام فریبی می شود،  با صدور بیانیه هائی رئیس جمهور را سپر بلای نظام ولایت مطلقه قرارداده اورا به باد ناسزا بگیرند و یک کاندیدا را بردیگری ارجح بدانند و ملت را برای رأی دادن بسیج نمایند.

امضاء کنندگان محترم بیانیه، شما اطلاع ندارید که قوۀ قضائیه و نیرهای انتظامی دراختیار رئیس جمهور نیستند؟ نقض حقوق شهروندی و حمله به مراکز مذهبی و سانسور مطبوعات و کتاب و حمله به دانشجویان و کارگران وزندان و شکنجه و تجاوز وغیره تازگی دارند؟ درزمان اصلاحات که مدت هشت سال دو قوه را دراختیار داشتند این کارها انجام نمی شدند؟ اگر می شدند، باید قبول کرد یا تمام رؤسای جمهور مستبد و خونخوار هستند ونظام و ولی فقیه پاک ومنزه اما بی عرضه، یا آن نظامی که قبولش کرده اید و مقدسش می خوانند ام الفساد است و بنابراین باتغییر رئیس جمهور و به قولی کارگزار، چیزی عوض نمی شود.

بیانیه سعی براین دارد تا به مردم تفهیم کند فساد درقوه مجریه است نه جائی دیگر! دراین صورت فرق بین اصلاح طلبانی که 8 سال با دردست داشتن مجلس  حکومت کردند با اصولگرایان در چیست؟ اگر همه فاسدند چرا ازجناحی پشتیبانی می کنید؟ اگر همه فاسد نیستند، علت فساد واستبداد و قانون شکنی و بی عدالتی درکجاست؟ به چه دلیلی خودرا موظف می دانید مردم را گمراه کنید؟ اگر ترس شما از آگاهی مردم است، والله مردم ازهمه چیز آگاهند وشما بااین عمل فقط اعتماد مردم را ازخود سلب می کنید وتحول را به عقب می اندازید. اگر شهامت مبارزه را درخود نمی بینید سکوت کنید زیرا اگر مردم از تمامی فعالان سیاسی ناامید شدند به جای تحول نظام درآرامش، با خشم وخشونت به خیابانها خواهند ریخت وآنگاه...

دربیانیه نوشته اید " از موضع منافع و مصالح ملي و دلبستگي به اين آب و خاك و آرمان‌هاي انقلاب اسلامي 1357" عمل می کنید، و "در داوری هایتان بی طرف و مستقل هستید"، اگر دراین گفتار صادق می باشید باید باشهامت اعلام کنید که نظام ولایت مطلقۀ فقیه درراستای همین منافع و مصالح ملی می باشد وایران فقط محتاج یک رئیس جمهور خوب است ورسما درانتخابات شرکت کنید تامردم تکلیف خودشان رابدانند. اگرنظری غیر از این دارید، علت این ابهام گوئی ها و مکدرکردن فضای سیاسی کشوردر چیست؟ دراین سی ساله از تعریف و تکذیب رؤسای جمهوری یا رهبر یا کاندیداها چه نتیجۀ مثبتی عایدمان شده است؟ چه چیز را توانستیم تغییر دهیم؟ جدا ومستقل از این اشخاص، نظام موجود مشغول به قهقرا بردن کشوراست. باتغییر رؤسای جمهور سیر سقوط کشور درتمامی ابعادش همچنان روبه رشداست. سیر بالارفتن بیکاری، سیربالارفتن فساد، سیر بالارفتن خشونت های اجتماعی، سیرصعودی گرانی، سیر صعودی بی عدالتی ها و... درزمان کدام رئیس جمهور نبود؟ رؤسای جمهور و حتی رهبر، خود از بندگان و عملگان بیچارۀ این نظام مخوف و خطرناک و فاسد هستند. مسلم است که مقابله کردن باچنین نظامی هزینه دربردارد اما آیا ترسیدن و سکوت کردن چارۀ کاراست؟ مگر مردم دروضعی که قراردارند شب وروز مشغول پرداختن هزینۀ زندگی کردن دراین نظام نمی باشند؟ شمااگر دردلبستگی به "منافع ومصالح ملی" ومردم، به حقوق ملی و مردم هم دلبستگی پیداکنید، خواهید دید که درکوشش برای تغییر این نظام لحظه ای را ازدست نخواهید داد. زیرا دفاع از حقوق مردم روشن و شفاف است، دفاع از منافع ملی ومردم اما تفاسیر زیادی دربر دارد که همین نظام هم مدعی آن می باشد. اگر درآن گفتار صادق هستید، باید همت کنید تا با همیاری مردم، کشور، منجمله همین رهبر را از دست این نظام مخوف نجات دهید و برایش فرصتی ایجاد نمائید تا بتواند از حقوق انسانیش برخوردار گردد.

بی طرفی و استقلال درداوری هنگامی صادقانه است و امکان عمل پیدامی کند که انسان خودرا از چهارچوبهای واقعی و ذهنی رهاکرده باشد. وقتی می نویسید "انتخابات نیمه آزاد"، و به مسبب و مسئول آن ارجاع نمی دهید، نمی توانید ادعای رهائی از چهارچوبی راکه نظام ترسیم کرده است داشته باشید. درآن صورت نمی توانید ادعای استقلال و بی طرفی درداوری را بکنید. لزوم تحول درنظام را چه کسانی باید دراذهان عمومی زنده کنند؟ شماکه مردم را باسراب انتخابات ریاست جمهوری سرگرم می کنید، از چه کسانی باید انتظار این مهم راداشت؟ از رهبران نظام یااز بدنۀ آن؟ آنان هریک به سهم خود یااز معماران یا از عملگان سازندۀ این نظام هستند. هرجائی هرفسادی، هربی عدالتی، هر تجاوزی به حقوق مردم، هر چپاولی ازبیت المال، هر....که هست، خودرادرآن سهیم می بینند. معلوم نیست به چه دلیلی شما پرخویش را درآن می بینید و ازتحول می ترسید؟

بدنۀ نظام هم نباید همواره خود را گناهکار و درنتیجه شریک و موظف به ادامۀ راه ناصواب گذشته بداند. انسان زنده انسانی است که همواره درحال تحول درمسیر ارتقاء کمالات و کرامت انسانی است. شجاعت یکی ازاین کمالات است که انسان به وسیلۀ آن می تواند ازگذشتۀ نادرست خود بریده و طعم شیرین آزادی را بچشد و درآرامش وجدان بیاساید و کردار گذشتۀ خود راجبران نماید.

Mizan.57@gmail.com