علی  آرا

Ara1357@gmail.com

 

نگرشی در جنبش  خرداد 88

قیاس 57 و 88: نقاط قوت و ضعف و امید

 

 

قوای سرکوب آنچه در توان داشت را خرج ممانعت از بروز جنبش مردم در هجدهم تیر کرد و دوباره ناتوانی خود را مشهودتر، نمایان نمود. دوباره گروهی از هموطنانمان به خاک و خون کشیده شدند وعده ای را هم دستگیر کردند. وطن روزهائی سرنوشت آفرین را طی میکند. به یاد زندانیان سیاسی، مجروهین و شهدا و خانواده های آنها باشیم.... و  بسته به سلیقه و امکانات  و توانمان.... در هر جایی از دنیا قرار داریم، همآن گونه عمل کنیم و فعالیتها و کارهایی را انجام دهیم،  که اگر به جای آنها و خانوادههاشان بودیم، انتظار داشتیم بقیه انجام دهند.... توجه  داشته باشیم که  هر کدام از ما به راحتی میتوانیم در موقعیت هر کدام از آنها باشیم......

 

 در سراسر ایران مخالفت مردم با رژیم ولایت مطلقه، در حضورشان در کارزار مبارزه، و در شعارهای شعورمندشان متبلور گردید. مبارزه وارد مرحله ای دیگر میشود.  در حدود هشتاد در صد ملت ایران در سال پنجاه و هفت یا هنوز متولد نشده بودند و یا در سنی نبودند که بتوانند از آن روزگار چیزی به یاد بیاورند.  کسانی که ماههای قبل از انقلاب را دیده بودند و به خاطر دارند، این روزها را نمادی از آن اتفاقات میبینند. در هر شهری به مناسبتهای مختلف، از روزهای تاریخی بگیر تا سوم و هفتم و چهلم شهدا.... دلیلی بود برای بروز مخالفت. تا اینکه بالاخره شاه "صدای انقلاب را شنید"  و متعهد شد که "بعد از برقراری نظم و آرامش، یک دولت ملی انتخاب شود..."  البته درجهء فرعونیت مقام معظم رهبری، هنوز چون پرده ای سیاه، جلوی چشم او و پسرش آقای مجتبی و سایر گردانندگان سرکوب را گرفته است. ولی شاه هم با تمام پشتیبانی که از غرب داشت و بعد از مدتی مقاومت و سرکوب، مجبور به تسلیم و فرار شد. مقایسه ای سرانگشتی امروز با سال 57، از جمله نکات امید بخش ذیل را نوید میدهد:

      جمعیت امروز ایران حدودا 70 میلیون و اکثریت آن جوان است. جوان، آینده میخواهد و نیروی محرکهء عظیمی است که تحول را به پیش میبرد. مقدار کیفی و حتی کمی این قوهء محرکه،  امروز بیشتر از سی سال پیش است.

      نبود احزاب و گروه ها واشخاصی که داعیه رهبری این جنبش را داشته و برای خود نقش چوپان و گوسفندچران را خواهان باشند و عدم اقبال مردم به اینگونه بینشها.

      وجود بدیل مردمسالار پایبند و وفادار به آزادی، رشد و استقلال در ایران که مورد محاوره اش نه قدرتهای خارجی و داخلی، که افکار عمومی و وجدان جمعی میباشد.

      ارزش شدن مردمسالاری و دموکراسی  و ضد ارزش شدن دیکتاتوری، از جنس پرولتاریا و ملاتاریا و غیره.

      شفاف تر شدن بیان آزادی و آزادیخواهی، در تودهء مردم و همچنین در رهبران گروه ها و عقاید مختلف.

      شفاف تر شدن مفهوم استقلال و ارزش شدن  عدم  سلطه پذیری و نیز عدم سلطه گری، و ضد ارزش شدن  و مذمومیت دخالت دادن مستقیم و همینطور غیرمستقیم قدرت خارجی در امور مملکت.

      شفاف تر شدن فریب تقدمهای آزادی و استقلال به یکدیگر و بنا به موقع،  بدلیل عدم اعتماد به خود و عدم باور به تواناییهای مردم و آنچه خود داشته  را، ز بیگانه تمنا  کردن.

باز شدن دست روحانی نماها و آنها که نان اسلام را میخورده اند و میخورند. بی اعتبار شدن "اسلام ناب محمدی..." و "اسلام فقاهتی..." و  "مکتب و مکتبی بودن..."  از جمله به این دلیل که به آنها هیچوقت تعاریف واضح و مشخصی داده نشد و معنی این کلیشه ها  و شعارها هیچگاه از پردهء ابهام بیرون نیامده و شفاف نگشنتد و الان بعد از گذشت سی سال، اگر از صد نفر که این چماقها را بر فرق مردم میکوبند مفهوم این کلامها را بپرسی، صد تعریف متفاوت و بلکه متضاد جواب میگیری که باز هر کدام از این صد نفر،  از این مفاهیم بسیار رایج،  در موقعیتها و شرایط مختلف، تعاریف  متفاوت و بلکه متضادی میدهند.

      تنفر از خشونت و خشونت پرستی. و جالب اینکه متاع  "انقلاب = خشونت"  دیگر خریداری ندارد. این نظر توسط سیستم اطلاعاتی رژیم زاده و پرورده شد، و متأسفانه توسط افرادی با زمینهء فکری سیاسی مبتلا به بیماری اضطراب و افسردگی ترویج داده میشود.

      شناختن و اهمیت دادن به حقوق بشر و آنها را از هم جدایی ناجستنی یافتن. اهمیت دادخواهی از حقوق هر مورد ظلم قرار گرفته ای حتی اگر آنها خود از متجاوزین  به حقوق  بشر بوده باشند (مثل محاکمه و اعدام نصیری رئیس ساواک شاه).  در پردهء ابهام ماندن حقوق بشر "اسلامی" دست پروردهء ولی فقیه و معتقدان به اسلام به عنوان فلسفه خشونت و زور،  و هر چه روشنتر شدن حقوق بشر بیان شده توسط باورمندان به دین به مثابه بیان آزادی.

      آگاهی مردم به  توان عظیم ابر قدرت واقعی دنیا، یعنی افکار عمومی و استفادهء بهینه از آن. از جمله میتوان  از ارسال تومار امضاهای فرستاده شده به شرکت نوکیا در اعتراض به فروش لوازم و نرم افزارهای شنود و جاسوسی داخلی و اجبار این شرکت به ترمیم وجهه اش،  در رسانه های جمعی در همین روزهای گذشته یاد کرد. افکار عمومی دنیا باید بدانند که اگر شرکتها و دولتهای محلی  به تولید و پرورش خشونت میپردازند و مستقیم و غیر مستقیم در بقای رژیمهای دیکتاتوری میکوشند (مثل دست دوستی دادن آقای رامسفلد با آقای صدام و پخش فیلم آن در شبکهء اینترنت،.... رسوا شدن فروش لوازم اسلحهء کشتار جمعی به عراق و استفادهء آن بر علیه کردها و ایرانیان،... رسوا شدن شرکتهای نفتی غربی در رشوه دهی  و معاملات غیرقانونی با رژیم ولایت فقیه،.... فیلمها و عکسهای شکنجه های زندانیان مسلمان توسط امریکاییها،....  ) مردم باید با این کمپانی ها دولتهای خود مبارزه کرده و آنها را از این اعمال باز دارند. دیدیم که چگونه دستگاه عریض و طویل جاسوسی و امنیتی امریکا و دو اقیانوس عظیم هم نتوانستند از حملهء یازدهم سپتامبر پیشگیری کنند.

      قرار گرفتن منافع ملی در مقابل حقوق ملی و بین المللی و به چالش کشیده شدن منافع ملی ادعایی قدرتهای سلطه گر در خاور میانه و بخصوص ایران.

      رجوع به قدرت خارجی در گذشته مرسوم و بلکه مقبول بود ولی اکنون نکوهیده و مذموم  است. 

      قدرتهای خارجی در موقعیت سابق نیستند. از بلوک شرق و نقشی که آن روز داشت که اثری باقی نمانده است  و  از سوی دیگر، سیاستهای داخلی و خارجی امریکا به عنوان سمبل غرب نیز، این کشور را در موقعیتی قرار داده که به هیچ وجه، اگر هم بخواهد، نمیتواند نقش سابق را داشته باشد.

      قدرت خارجی، هر چه کرد  نتوانست در ایران بدیل بسازد.  شیوه ای را  که در کشورهای همسایه انجام داد و در آن طریق عمل میکند. از بدیلهای واضح سلطنت طلبان و فرقهء رجوی را میدانست، ولی با افشاگری و روشنگری  روشنفکران غیروابسته، و نیز عملکرد خود این گروهها، ماهیت آنها روشن و روشنتر شد. مردم به جانشینی "حزب اللهی"  توسط  "رجوی اللهی"  و نیز "شاه اللهی"   و  کلا  " غرب اللهی"  و "خارجی اللهی" حاضر به تن دادن نیستند.

      از جمله روشهای موفق شاه ترساندن مردم بود از حملهء شوروی و اینکه اگر من نباشم،  "ایران میشود ایرانستان".... و مملکت پاشیده میشود.... و هر تکه اش را یکی به تاراج میبرد..... رژیم ولایت فقیه هم هر چه کرد،  نتوانست مترسکی خلق کند که با آن مدار بسته ای بسازد و مردم را از این بترساند که مبادا  بدیل بدتری جانشینش بشود.

      شکسته شدن اسطورهء غرب به عنوان فرهنگ غالب،...  اولین ابرقدرت جهان،...  بزرگترین ارتش جهان (دیدیم که چگونه نظامیان و غیرنظامیان درگیر جنگ در افغانستان، خود را در این جنگ شکست خورده اعلام نمودند)،.... از جمله بعلت مسافرتها و مهاجرتها و از نزدیک دیدن  شرایط واقعی این کشورها که آواز دهلی بیش نیستند.

      شکسته شدن اسطورهء اسرائیل به عنوان کشوری پیشرو در قلب خاور میانه و نیز به عنوان نمایندهء غرب در منطقه و از جمله به علت فساد سیاستمداران،...  کم شدن انگیزهء جنگ و خشونت پرستی در مردم اسرائیل،...  شکست سیاسی و نظامی این کشور در جنوب لبنان و بعد در نوار غزه،....

از جمله دستاوردهای جنبش خرداد 88 اینست که حرمت و اسطورهء "مقام معظم" خیلی سریعتر از "اعلیحضرت" شکسته شد. سرعت و سیر پخش خبر،  به مراتب بیشتر از سال پنجاه و هفت  بوده و در نتیجه سرعت تحولات و تغییرات هم به مراتب بیشتر است.

     

مطمئنا، نکات و موارد بیشتری را میتوان به مواد فوق افزود.  مهم اینست که هر سو که بنگری، دلایل و شواهد زیادی را می یابی که وقت، وقت عمل است. وقت، وقت امید است. وقت، وقت تلاش است تا ایران را آزاد کنیم. تا غرور و افتخاری را که برازندهء ایرانیان است  را بازیابیم.  تا  میهن و منطقه را از آتش و خون  و خشونت نجات دهیم.

به امید آزادی و رشد و استقلال

علی  آرا

Ara1457@gmail.com

هجدهم تیر ماه سال هشتاد و هشت