جهانگیر گلزار

متن سخنرانی در جلسه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (هانفر آلمان )

 

اعدام و خشونت به نام عدالت خواهی !؟

 

 

قرنها است که خشونت مردم کشور ما را رها نمی کند . استبدادها بعد از یکدیگر مردم ما را تحت سخت ترین فشارها قرار داده اند . با این حال ما مردم در یک قرن اخیر سه دفعه توان خود را جهت تغییر مدیریت جامعه و زیستن در آزادی به آزمایش گذاشته ایم  . در انقلاب مردمی سال 57 که گل بر گلوله( بنا بر نظر روزنامه نگاران فرانسوی )پیروز شد ، تصور نمی رفت که استبداد جدیدی به جای استبداد پیشین بنشیند و همان شیوه قدیم را در شکل جدیدش ادامه دهد .

امروز بعد از یک ربع قرن که از عمر استبداد می گذرد ، آقای احمدی نژاد با شعار عدالخواهی به میدان آمده است .  و  در  دو سالی که  از حکومت او می گذرد ابعاد خشونت دامنه وسیعتری به خود گرفته اند . بخشی از این خشونت را گزارش می کنم :

 

   از اواخر اردیبهشت ماه سال 1386 سلسله عملیات های پلیسی در سرتا سر کشور خصوصا در تهران از طریق نهاد های انتظامی و امنیتی با نام" ارتقای امنیت اجتماعی" شروع شد .

در انجام عملیات" ارتقای امنیت اجتماعی "1 و 2 در تهران، 32 کلانتری پلیس و 12 پایگاه پلیس امنیت و 5 حوزه اصلی و قرارگاه اطلاعاتی پلیس و تمام پایگاه های بسیج در پوشش ستادهای امر به معروف و نهی از منکر  شرکت داشتند.

   نیروهای مختلف که شرح شد با چند صد نفر افراد نقابدار به خانه ها حمله می کردند و از دیوار و بام خانه ها به داخل خانه ها وارد می شدند . در بسیاری از موارد درب خانه ها را می شکستند . و حریم خصوصی افراد را مورد تجاوز قرار می دادند . با خشونت تمام ، پدر را در پیش چشم فرزندان با فحش و کتک به  خیابان می بردند ، یا فرزند  را در پیش چشم همسایه ها و پدر و مادر با لگد و مشت به کوچه می کشاندند  .  افراد به اصطلاح نیروی انتظامی هیچ محدودیتی در کار خود نداشتند . همه چیز از قبل مشخص شده بود و روش در همه جای کشور  به یک صورت انجام می شد . روش بوجود آوردن وحشت در میان همگان بود .

افراد بازداشتی ، اکثرا از افراد شناخته شده و دارای پرونده قضایی و کیفری بودند . این افراد را تمام مردم محله می شناختند . بسیاری از این افراد مخل آسایش مردم محل بودند. آنها را با ضرب و شتم به خیابان و کوچه می آوردند و با تیر اندازی هوایی و فحش و بیداد ، مردم محل را بدور خود جمع می کردند و در بسیاری از دستگیریها فرد دستگیر شده را در همان جا وادار می کردند که در نزد مردم به خود و نوامیسش فحش بدهد و در واقع به" فلان  خوردن " بیفتد .

در روزهای بعدی طرح" ارتقای امنیت اجتماعی" ، افراد کمتر شرور و یا آنها که اسمشان داده شده بود و یا به" دختر باز و شیک پوش" معروف بودند نیز دستگیر شدند . البته باز به همان شیوه مرسوم . این افراد بعد از مدت کوتاهی آزاد شدند . ولی تاثیر روحی دستگیریها بین مردم باقی ماند . دایره دستگیری ها ادامه یافت و به معتادان محل که در نظر همه شناخته شده بودند و خلافکاران محلی ، جوانان تجمع کننده سر گذر ، جوانان در حال تفریح و تجمع در خیابان و پارکها  و فروشندگان مواد مخدر خرده پا و دستفروشان فیلمهای سکسی و ... نیز کشانده شد . وآنها را  با ضرب و شتم وبا  عناوین واهی اراذل و اوباش و به منظور ارتقای امنیت اجتماعی! بازداشت و به کلانتری ها و پاسگاه های پلیس امنیت منتقل نمودند.در این طرح  در درجه اول  تعداد بیشتر دستگیرشدگان و طولانی شدن  لیست مهم بود و در درجه دوم بالا بودن میزان خشونت که همه مشاهده کنند که  نیروهای انتظامی ولی فقیه اگر لازم شود خشونت را به بالا ترین حد ممکن  خواهند رساند .

بعد از اینکه افراد دستگیر شده را در پاسگاهها تا سر حد مرگ می زدند ،  از آنها این سوالات را می کردند :

تا به حال به چند نفر تجاوز کرده ای ؟

 چند تا کودک ربوده ای ؟

 چند بار سرقت مسلحانه نموده ای ؟

چند مرحله تجاوز به عنف داشته ای ؟

 چند بار قمه کشیده ای ؟

 چند نفر را کشته ای ؟

 شنیدیم در محلتان به کودکان تجاوز می کردی و بسیاری سوالات دیگر از این قبیل .

  

 هنوز در دادگاهی متهم بودن افراد ثابت نشده بود بسیاری را با چرخاندن در خیابانها و چوب در آستین آنها کردن و آفتابه به گردن آنها آویزان کردن، حرمت آنها را پایمال و سلب حیثیت از حقوق اجتماعی افراد  می نمودند .شکنجه ها و برخورد وحشیانه مامورین در روزهای اول این طرح خاطرات سالهای 60 و بگیر و ببندها و سلولهای زندان و شکنجه های آن دوران بعد از کودتا بر علیه اولین رئیس جمهوری ایران را بیاد می آورد . با این تفاوت که امروز بنام عدالت خواهی به افراد سابقه دار قضایی حمله می کنند و آن روز به افراد متخصص و ایران دوست و مدافعین انقلاب .

در  عملیات های 1 و 2 "ارتقای امنیت اجتماعی" در تهران تعداد بیش از 730 نفر دستگیر شدند و طی 4 ماه بازجویی و ضرب وشتم و دست و پا شکستن ها و بوق و کرنا کردن ها برای 30 نفر کیفرخواست اعلام شد .

در طی ادامه این طرح، رژیم  عده ای را بدار آویخت و این تصور را برای مردم بوجود آورد که این افراد در ارتباط با دستگیریهای اخیر بدار آویخته شده اند . در صورتی که اکثر این افراد بعد از  سالها در بند بودن اعدام شدند . در این طرح فراگیر خشونت رژیم ، برخورد با دانشجویان در برنامه کار بود . بسیاری از دانشجویان را گرفتند و روزنامه های آنها را ممنوع الانتشار کردند و از تحصیل محروم نمودند .

در پی بالا رفتن آمار بازداشت های خودسرانه  مخصوصا دانشجویان و رسیدن اخبار متواتری مبنی بر شکنجه و بدرفتاری در مدت بازداشت با افراد بازداشت شده، جهت اخذ اعتراف، جمعی از خانواده های افراد بازداشت شده در این خصوص از مراجع تقلید ، آقایان  منتظری، موسوی اردبیلی، گرامی، صادقی تهرانی و بیات استفتاء نمودند.

سوالات مطرح شده از طرف والدین دانشجویان  بدین قرار است  :

 

اولا: آیا در صدر اسلام، حکومت های پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) از زندان استفاده می کردند؟

ثانیا: اگر زندان داشته اند، مدت آن چه قدر بوده و آن زندان ها برای اخذ اعتراف بوده است؟

ثالثا: آیا اعترافات و اقرارهایی که در حبس یا در اثر ضرب یا تخویف یا تجرید(انفرادی) اخذ گردد، جنبه حقوقی، قضایی و شرعی دارد؟ آیا می توان از این طریق متهم را محکوم کرد؟

رابعا: آیا در صدر اسلام در عهد حضرت رسول (ص) کسی را به منظور پذیرفتن اتهام تحت فشار قرار می دادند؟

خامسا: آیا حاکم یا قاضی یا دولت اسلامی می تواند از طریق افترا یا بهتان کسی را محکوم به تحمل حبس یا تعزیر یا حدی از حدود نماید؟

چکیده جواب این 5 نفر :

هر 5 آیت الله معتقد هستند که از کسی نمی شود به زور یعنی با شکنجه و بر خلاف میل او اقرار گرفت و در صورتی که فرد در زیر فشار چیزی را قبول کند پایه حقوقی برای قاضی ندارد .

زندان قبل از حکم به مدت شش روز در زمان پیغمبر بوده  است و اگر در این مدت پرونده کامل نمی شده  فرد را آزاد می کرده اند . و ...

نظر حتی این آیت الله ها نیز بر خلاف عملکرد ولی فقیه و   کارگزاران اوست  و در این روزها که بازار دستگیریها و اعدامها در این رژیم داغ است ،معاون دادستانی تهران در امور زندانها چنین اظهار نظر کرده است : برخی تصور می کنند که چون طی هفته های اخیر شاهد صدور و اجرای حکم اعدامی برای اراذل و اوباش نبوده ایم،" بنابراین برخورد با این قبیل متخلفان متوقف شده در حالی که چنین تصوری به هیچ عنوان صحیح نیست و باید گفت در حال حاضر نیز 18 پرونده مهم در ارتباط با طرح" ارتقای امنیت اجتماعی" در خصوص اراذل و اوباش در دادگاه کیفری استان در حال بررسی است."او از قول مردم چنین گفته است :" اغلب مردم انتظار اجرای حکم اعدام را برای اراذل و اوباش دارند درحالیکه تعدادی از این افراد به دلیل معاونت و یا به عنوان مشاور در چنین جرایمی دستگیر می شوند که به طور حتم حکم این افراد اعدام نیست."

البته در  روزهای گذشته دنیا شاهد خشونت ولی فقیه در میدانهای اعدام بود:

23 مهر 86 : منصور صباغ گل معاون اجتماعی و ارشاد نیروی انتظامی خراسان جنوبی گفت: از ابتدای اجرای طرح ارتقا امنیت اجتماعی تا کنون بیش از 9 هزار و 21 بدحجاب توسط تیم های پلیس در این استان مورد تذکر و ارشاد قرار گرفتند

24 مهر 86 - 11 تن از زندانیان زندان گوهردشت کرج جهت اجرای حکم اعدام به زندان اوین منتقل شدند .

 24 مهر 86 - دو عضو حزب دموكرات كردستان ايران اعدام شدند  

 25مهر 86 :

12زنداني زن و مرد در تهران و شيراز اعدام شدند . البته در شیراز دو زندانی فرصت 2 هفته ای یافتند که رضایت از اولیای دم بیابند !

513 نفر نیز در راستای اجرای این طرح تعهد اخذ شده است.

   کار نیروی انتظامی که باید بوجود آورنده نظم و آرامش در جامعه باشد ، شده است ایجاد وتشدید خشونت در جامعه .در واقع تذکر به رنگ لباس ، مد لباس و یا آرایش صورت و ... شده کار نیروی انتظامی و سیاست رژیم .  

 

   اعدامها از روز اول انقلاب شروع شد . ذهنیت خشونت پرور در صدد آن بود که می شود با زور و با حذف مخالف دامنه قدرت را گسترش داد . این طرز تفکر مختص ولی فقیه و شاخص آن یعنی آقای خمینی نبود . اکثر گروهها دعوای قدرت داشتند . دعوا در نوع ولایت بود . در این دعوا  آقای خمینی توانست قدرت را به نام خود ثبت کند  و مخالفان  قدرت پرست و آزادیخواه را ذبح شرعی نمود .  25 سال است که هر مشکلی را  این رژیم با شیوه فشار و تخریب به اصلاح حل کند و به نتیجه عکسش هم رسیده است ولی باز دارد همان تجربه را تکرار می کند . در ذهنیت قدرت طلب ، برای حل مساله  راه حل دیگری جز بکار بدرن زور و تحریب متصور نیست . روش همان است که اسکندر ، چنگیز ، هیتلر و موسولینی و استالین و ... تمامی قدرت پرستان تاریخ تجربه کرده اند . روش فشار به جامعه و تقسیم آنها به دو ، جذب گروه موافق قدرت و حذف گروه مخالف قدرت . امروز کار به حمله به"اوباش" رسیده است.

 در واقع این افراد معتاد و یا مواد فروش ، دزد ، قاچاقچی ، آدم ربا و جیب بر و ... همه و همه زاییده شدگان و دست پرورده های همین استبداد فقیه هستند . امروز مصلحت نظام حکم می کند که ،  استبداد بزرگ و فقیه بزرگ تحمل عرض اندام فقیه های کوچک را نکند  و برای ادامه حیات مافیای فقیه لازم شده است بخشی از بچه های خاک سفید و کوچه های پایین شهر را ذبح شرعی کنند و در نمایش قدرت به مردم نشان دهند که ما ضد این نوع زورگوییها هستیم .

کمی  باید به کارنامه  این رژیم نگاه کرد . خشونت را در ابعاد مختلف باید مورد بررسی قرار داد :

    در زمینه اقتصادی : بالاترین فرار سرمایه ها را مافیای سرمایه های ایران دارد و  برای پولشویی ایران را یکی از امن ترین مناطق جهان درآن سوی مرز یعنی در حاشیه خلیج فارس می دانند . پولهای سیاه حاصل معاملات قاچاق مواد مخدر و فروش دختران فراری از خانه های استبداد و اعتیاد زده به فاحشه خانه های شیوخ منطقه وپول حاصل از  قاچاق سوخت با تانکرهای مجوز عبور گرفته و پول حاصل از واردات کالاهای مختلف قاچاق از مرزهای آبی جنوب و از طریق حد اقل 140 بندر غیر مجاز و وارد کردن انواع کالاها از طریق بنادر مجاز و به نام آقازاده های پدرخانده ها و ... به آنطرف حاشیه خلیج می رود و به پول سفید تبدیل می شود . بی دلیل نیست که ایران را یکی از مراکز سفید کردن پول می دانند .

 فرار مغز هایی که در کشور فاقد آینده ای درخشان می باشند و تحمل فشار و فقدان آزادی را  میکنند  با رقمی بالای 120 هزار نفر در سال . این فرار از آنجا شروع شد که پدر فکری این رژیم یعنی آقای خمینی به آنهایی که مخالف بودند گفت : " می توانید بروید " . راهیابی  برای جذب متفکرین  ممنوع اعلام شد و مکتبی مرید ولی فقیه به جای متخصص و کارشناس حل مسائل  نشست و کار اداره کشور به نالایقان سپرده شد . امروز حاصل  این رژیم  در آقای احمدی نژاد تبلور خود را نشان میدهد . او که عاشق خشونت است ، حاضر است برای ادامه حکومت ،  ایران را حتی  به آتش جنگ بکشاند .

   در زمینه اعتیاد :  خشونت پروری از حشیش به تریاک و بعد به هروئین و امروز به کراک  رسیده   است . عمر نسبی یک جوان معتاد به کراک ،  کمتر از 2 سال است . بعد از آن معتاد چون چوب پوسیده ای در حال ریزش است . این افراد را احتیاج نیست شکنجه کنند و یا به دار بیاویزند . اینها سهم مرگ خود را مدتهاست که در آزادی حکومت مافیایی ولی فقیه تهیه می کنند و آرام از صحنه مشکلات کشور  خارج می شوند .این افراد از احمدی نژاد  نه آینده می خواهند ، نه کار می خواهند ، نه مسکن می خواهند ، نه شغل می خواهند ، و نه می توانند دانشجوی معترض  بشوند . به آرامی می میرند و خانواده ها را غمگین و افسرده می کنند .

    یادمان نرود که 25 درصد جامعه ایران افسرده است . یعنی حدود 17 میلیون نفر . باز رژیم ناراحت نیست . روحیه مخالف مدتها است که در این افراد مرده و امید به تحول در ذهن آنها خشک شده است . پس به زعم رژیم اینها مخالف نیستند و می توانند افسرده بمانند .

بچه های فقیر پایین شهر ، بچه هایی با ضعف بدنی و کوچک مانده بخاطر سوء تغذیه ، بچه های  خانواده های جنگ ، بچه های خانواده های اعتیاد که امروز مقام اول را در جهان دارند . البته مقام اول  در بزهکاری و اعتیاد و تخریب خود و جامعه .  بچه های طلاق که امروز حاصل "هر 3 ازدواج در سال اول یک  طلاق"  میباشند و ... همه این بچه ها، بچه های تربیت شده نظام ولایت فقیه هستند . چرا ولی فقیه بچه های خود را اعدام می کند ؟ بر اساس کدام قانون ؟ به نام کدام دین ؟ بنام دین قدرت و بنام ارتقای امنیت اجتماعی ؟!!

  بنام حقوق انسان نمیشود و نباید کسی را اعدام کرد . بنام دین اسلام نیز نمی شود کسی را اعدام کرد . دین بدون حقوق یعنی نظام قدرت . یعنی نظامی که امروز در ایران حکومت می کند .  

 کمی آرام به اعمال این رژیم توجه  کنیم  ، ببینیم این رژیم دارد با ما چه می کند .

تک تک حقوق ما را از ما  ساقط می کند .

حق تحصیل ، حق زندگی در آزادی ، حق انتخاب ، حق حیات ، حق انتخاب شغل ، حق خنده ، حق انتخاب رنگ ، حق پوشش ، حق دوست داشتن و ... تنها حقی که می ماند حق انتخاب مرگ است در زیر دود سیاهی که رنگ آبی آسمان شهر را فرا گرفته و در زیر آن دود ،  خشونت همه جانبه  ، خنده را به یاس تبدیل کرده است .

 

زمان ، زمان ایستادن و مدافع  حق همگان شدن است . زمان ،زمان دفاع از حق حیات  ومحیط زیست است . زمان؛ زمان دفاع از حق حیات آن فرد مجرم به فروش مواد مخدر و یا قاتل ایستاده کنار چوبه دار است .

یاس جایز نیست .

زمان پیروزی نزدیک است . این همه فشار رژیم که به جامعه وارد می کند ،  برای خنثی کردن لحظه تحول آزادی  است .

 امید را باید دوچندان کرد .