ج-پاکنژاد

 

      

      شبهای کریستال در برلین ،شبها و روزهای فسفری در غزه!

  

 خبر کوتاه بود و تکاندهنده که از سوی اغلب رسانه ها سانسور شد: عده ای از غیر نظامیان فلسطینی شامل زن و مرد و کودک توسط نیروهای اسرائیلی به خانه ای در محله زیتون که از سوی آنان امن خوانده میشد هدایت شدند و به آنها هشدار داده شد که از آنجا خارج نشوند. 24 ساعت بعد همین محل توسط نیروهای متجاوز اسرائیلی بمباران شد و قریب به 30 نفر از جمله کودکان کشته شدند. این عمل نظامیان اسرائیلی انسان را بیاد گرد آوری یهودیان توسط نازی ها و نیروهای گشتاپو در آلمان هیتلری  و سپس هدایت آنها به اطاقها و کوره های آدم سوزی ومیدانهای مرگ می اندازد. با این تفاوت که یهودیان از کشور و وطن متبوع خویش، در سراسر اروپا،گرد آوری و سپس به اردوگاه های مرگ اعزام میشدند و از سر نوشت شوم خویش بی خبر بودند در حالیکه محله زیتون وغزه، برای  مردم بی دفاع و زجر دیده فلسطین، آن هم در موطن خویش اردوگاه مرگ شده است . راستی اگر در همان ابتدا ،که نازی ها به آزار و اذیت یهودیان در شهرهای آلمان پرداختند، در همان شبهای معروف به کریستال، بقیه مردم، از آلمانی گرفته تا سایر انسانها ، آنها که مطلع می شدند به ندای وجدان خویش پاسخ میدادند و نقض حقوق انسانی آنها را تحمل نیاورده و فریاد اعتراض سر میدادند، اگر بخصوص سران کشورها و سیاسیون و سازمانهای گوناگون و ارباب کلیسا، اقدام بایسته و شایسته را  بعمل می آوردند، امروز از هولوکاست و آشویتس و قتل میلیونها انسان که به مرام تبعیض نژادی، نازیسم، نمی گرویدند  و باورهای دیگری داشتند و بخاطر نژاد یا باور خود محکوم به مرگ بودند، سخنی بمیان بود؟ امروز چه چیز میتواند توجیه گر همراهی تلویحی دول غرب با نسل کشی فلسطینی ها و ایجاد شبها و روزهای فسفری( اسرائیل در حمله به غزه از بمب های فسفری استفاده میکند) از سوی اسرائیل و سکوت آنها در برابر جنایاتش بشود؟ سازمان ملل متحد کی میخواهد به مسئولیت خود عمل نماید؟ رسانه های سانسور گر،چرا به مسئولیت خویش در قبال این جنایات عمل نمیکنند؟  آیا سلطه گران هنوز درک نکرده اند که ژاندارم گری اسرائیل، علیرغم بهای سنگین و خساراتی که طی سالیان ببار آورده، ره بجائی نبرده و این دروغ که اسرائیل یک دولت دموکراتیک و پایبند به حقوق در منطقه است  شکست خورده است؟  آنهم با وجود مشاهده این واقعیت در طول 60 سال که اسرائیل، به بهانه دفاع از موجودیت خود، همان روشهای نازی ها  را بکار می برد؟ از سران فاسد و وابسته عرب که عیش و نوش خویش را به قیمت بدبختی مردم خویش از جمله مردم فلسطین بیمه میکنند و نظامهای سلطه گر حامی آنها انتظاری نیست. اما آیا مردم این کشورها نمی بینند چه کسانی بر آنها حکومت و چه ذلتی را به آنها تحمیل میکنند.  رژیم صهیونیست اسرائیل در فلسطین، جز کشتن و ویرانی نمی کند و در صورت نادیده گرفتن و بی تفاوتی و بعضا حمایت نظامهای سلطه از او و عدم تمکین و محترم نشمردن کنوانسیونهای بین المللی وحقوق بشر از سوی رژیم اسرائیل و باز گذاشتن دستش در جنایت، واطمینان او نه تنها از عدم تنبیه، بلکه دریافت حمایت مالی نظامی،  فردا که در کوچه و خیابانهای کشورهای عرب و غیر عرب، مردم را خواهند کشت باز باید نادیده گرفت تا مگر رژیمهای مستبد و فاسد بر جا بمانند ؟خشونت بیش از حد اسرائیل بذر کینه وخشم و نهایتا رشد بنیاد گرایی و تروریسم را نمی پاشد؟ آنچه در غزه میگذرد هشدار دهنده نیست؟ چرا هنگامی که قرارداد آتش بس مذاکرات صلح بین حماس  و فلسطین با اسرائیل، با محاصره اقتصادی ملیونها فلسطینی در غزه از سوی رژیم صهیونیستی نقض شد و حتی امکان وارد کردن دارو و کمکهای پزشکی از آنها سلب شد، کسی را یارای اعتراض نبود و صدای معدود معترضین که در سازمانهای غیر دولتی از جمله نهاد های یهودی جانبدار صلح فعالند، سانسور شد و بگوش کسی نرسید؟ چرا وقتی که در اسرائیل افراطی ترین ها حکومت را در دست میگیرند، خواست مردم قلمداد میشود و وقتی در فلسطین مردم به آنانی رای میدهند که خوشایند نظامهای سلطه نیستند، منتختبین مردم تروریست قلمداد میشوند؟ یاد آور میشوم که به هنگام اخذ آرا در فلسطین، جیمی کارتر رئیس جمهور پیشین آمریکا به عنوان ناظر در آنجا حضور داشت و نحوه برگزاری انتخابات را آزاد وآرای ماخوذه را مورد قبول خواند. اما نظامهای سلطه، زیر بار نرفتند و با محاصره غزه، امکانات را در اختیار محمود عباس قرار دادند و بدین وسیله با ایجاد دودستگی میان  فلسطینیها، آنها را به جان هم انداختند ( نتیجه نادانی وعدم مسؤلیت شناسی و حرص قدرت). متاسفانه این دو دسته تا زد و خورد مسلحانه نیز پیش رفتند. از چه روست که اسرائیل را به هر قیمت به مردم جهان تحمیل می کنند اما خواسته های به حق مردم فلسطین را نادیده میگیرند؟ معنی گفتگو را چه کسانی تعیین میکنند؟ اگر گروهی از فلسطینی ها تسلیم زور شوند طرف قابل گفتگو هستنند اما اگر بر حقوق خویش یعنی حق داشتن وطنی با قدس بمثابه مرکز کشور و حق حاکمیت ملی اصرار ورزیدند، آنوقت میشوند تروریست و غیر قابل گفتگو؟ رژیمی که نخستین رژیم «مذهبی» در جهان است و در آن، صحبت از محروم کردن ساکنان عرب از شرکت در انتخابات بمیان است، به کدام حق به خود اجازه می دهد، طرز تفکر رهبران حماس را دست آویز محکوم کردن مردم فلسطین به فقر و خشونت کند؟ آیا حماس طرز فکری افراطی تر از احزاب راست و راست افراطی اسرائیل دارد؟ چرا اسرائیلی ها مجازند به این حزب ها رأی بدهند اما فلسطینیان حق ندارند به حزبی با طرز تفکر سازمان حماس رأی بدهند؟ و اگر رای دادند آیا می باید انسانهای درخور این عنوان را از دفاع از حقوق انسانی مردم بی دفاع فلسطین منصرف کند؟ این انصراف، به منزله انصراف از حقوق خویش نیست؟ در محاصره و سانسور خبری قرار دادن چنین طرز فکر هایی به تقویت آنها نمی انجامد؟ اصلا چه کسان و حکومتهایی حماس را در مقابل عرفات و در جهت تضعیف او پر و بال دادند جز اسرائیل و حامیانش؟ آیا همانطورکه تبلیغات اسرائیلی میکوشد از سوی رسانه ها القا کند، حماس دارای ضرادخانه ای از موشک است که موجودیت اسرائیل را به خطر انداخته است؟ تمامی موشکهای شلیک شده از سوی حماس، حتی به اندازه نیم بمب اسرائیلی خسارت ببار نیاورده است. آیا واقعا پرتاب یک راکت از سوی حماس مجوز این همه جنایت و خرابی است؟ آیا تمامی کشته شدگان اعضای حماسند ؟ اما  بنا بر خبری که نشریه اینفورمیشن کلیرینگ هوس در 7 ژانویه منتشر کرد، در این ناحیه منابع گاز پیدا شده و اگر چنین است این امر از دلایل اصلی تجاوز به غزه نیست؟ چون ارتکاب جنایت برای  دست یابی به منابع نفت از سوی سلطه گران عطف به ماسبق است. اما بد بختی و بد اقبالی مردم فلسطین در این رنجها خلاصه نمیشود!. عدم استقلال رهبران فلسطینی و سر سپردن هر از چندی به آستانه به اصطلاح قدرتی و سوءاستفاده این قدرتهااز مسئله فلسطین نیز معضل بزرگ این ملت است. چه مقدار از کمکهای مالی اروپا و آمریکا به درد مردم فلسطین رسید و چه مقدار در فساد های مالی به هدر رفت؟ آیا رژیمهای عربی بخصوص مدعی ها در دفاع از حقوق مردم فلسطین صادق اند؟  آیا رژیم ولایت فقیه در دفاع خود از مردم فلسطین راست میگوید یا اگر منافعش ایجاب کرد برای حفظ نظام دست  بدامان اسرائیل میشود و همانگونه عمل می کند که در طول  جنگ تحمیلی  عراق علیه ایران عمل کرد؟ وقتی مصالح و منافع بر حقوق تقدم یافت، هر وسیله ای هدف را توجیه خواهد کرد.

   اما پیروزی انتفاضه و مقاومت مردمی و عجز ارتش و نیروهای سرکوبگر رژیم اشغالگر اسرائیل در مقابله با آنها به خوبی آشکار کرد که جنبش عمومی از عملیات مسلحانه ثمر بخش تر است. شکست اسرائیل در مقابله با مقاومت مردمی در فلسطین، بیانگر این واقعیت است که مسئله فلسطین و سرزمینهای اشغالی راه حل نظامی ندارد و راه حل سیاسی هم تا وقتی که سران رژیم اشغالگر به قوانین بین المللی از جمله قطعنامه های صادره از سوی سازمان ملل متحد احترام نگذارند و همچنان به نقض کنوانسیونهای بین المللی ادامه دهند و با اغماض کشورها مواجه گردند، پیدا نخواهد شد و صلح در این منطقه حساس از جهان همچنان آرزوی صلح طلبان جهان خواهد ماند. اگر واقعا قدرتهای جهانی خواستار صلح و ثبات در این منطقه از جهانند به قول رئیس سازمان دفاع از حقوق بشر فرانسه،کافی است که مفاد کنوانسیونهای امضا شده از سوی دولتهای خود را محترم بشمارند واجرا کنند تا زیاده طلبی و تجاوزگری اسرائیل محدود گردد. اگر راست میگویند از جنبش های مردمی و استقرار مردمسالاری ورشد تفکر آزادیخواهی در منطقه نهراسند ودست از حمایت رژیمهای مستبد و فاسد منطقه بر دارند. تا این حکام فاسد برکارند و تا اسرائیل میخواهد نقش قدرت منطقه و ژاندارم چیره شده را بازی کند، بحران و بحران سازی لازمه نگاهداری این وضعیت است. تنها با استقرار مردمسالاری در کشور های منطقه بخصوص ایران، قلب طپنده این منطقه، و احقاق حقوق حقه مردم فلسطین برحق داشتن وطنی آزاد و مستقل است که بحران ها خاتمه می یابند.

jmpaknejad@yahoo.fr