ج- پاکنژاد

 

    بار شیشه نظام!

 

تحولات اجتماعی ،سیاسی وفرهنگی که درهر جامعه بوجود می آیند فرﺁورده رشته اعمالی است که توسط افراد آن جامعه به وقوع پیوسته اند. مثلا اگر روند مردمسالاری در جامعه ای چون فرانسه و یا آلمان و آمریکا را در نظر بگیریم حاصل مجموعه ای از اعمال اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مردم این کشورهاست.وگرنه این مردمسالاری ها ( با تمام کاستی هایی که دارند) بدون تلاش و همگامی مردم بخصوص جمعیت تحصیل کرده و آگاه جامعه به خودی خود وبصورت انتزاعی نه تشکیل میشد و نه ادامه میافت.انقلاب واصلاح هم از جمله مقوله هایی هستند که  شکل گیری و چگونگی ادامه آنها رابطه مستقیم با رفتار جامعه به طور کلی و مسئولین مدعی آنها به طور خاص دارد.  بنا بر فکر راهنمای انتخابی، میتواند به خشونت بیانجامد ویا روشی مبتنی بر عدم خشونت را برگزیند. با این حال هرگاه اصلاح امکان پذیر باشد انقلاب بی معنی است وزمانیکه اصلاح ممکن نیست انقلاب اجتناب ناپذیر است . دو جنبش مشروطیت و سپس جنبش ملی کردن صنعت نفت که به قصد اصلاح نظام سیاسی کشور یعنی سلطنت استبدادی و تحول آن به نظامی مردمسالاربود به نتیجه نرسیدند. جنبش اول ، با هدف اصلاح نظام ،نهایتا  به تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی مشروطه انجامید بدور از خشونت نبود و با جنگ بر استبداد تحمیل شد.  اما جنبش دوم موازنه عدمی را مد نظر داشت و عدم خشونت را اصل شمرد ( گرچه با کودتا و خشونت متوقف شد). این دو جنبش که حاصل گفتار و کردار بخشی از جامعه و حاصل مبارزات وطن پرستان بودند ، نمیتوانستند بطور انتزاعی وجود داشته باشند . نمیشود گفت جنبش اصلاحی اولی خشن و دومی  بطور طبیعی بدور از خشونت بود صفت آن را این اعمال و رفتار حاکم بر آنها است که تعیین میکند. هردو با دو کودتای انگلیسی آمریکایی رضا شاه- سیدضیاء وسپس زاهدی- محمد رضا شاه  متوقف و ناکام ماندند .حوادث بعدی  و عدم توفیق جمعی از روشنفکران برای اصلاح نظام استبدادی وتحولش به نظام مردمسالار با شعارحکومت قانون واینکه شاه باید حکومت کند ونه سلطنت ، گسترش  سلطه شاه بر امور کشوراز این قاعده تبعیت کرد که در هر نظامی ،اصلاح آن به برداشتن موانع از سر راهش می انجامد. شاه در رفع موانع تا نظام تک حزبی و سپس دوحزبی پیش رفت ونهایتا" در آخر سلطنت خود خدایگان شد. با شکست حرکتهای اصلاح طلبانه، فکر تحول از راه انقلاب درنزد جمعی ازنخبه گان جامعه بخصوص تفکر چپ،چه مذهبی ،چه مارکسیست ، نضج گرفت وشعار تنها راه رهایی نبرد مسلحانه است فکر غالب بر آنها شد. مردم ایران که سالیان دراز و طی قرنها استبداد را تجربه کرده بودند در سال 57 ، با تحولی که در فکر جمعی آنان انجام پذیرفت راه برون رفت از استبداد چند قرنی را در جنبش همگانی و تحول بنیانی نظام، یعنی، انقلاب یافتند.  دو طرز تفکر،اصلاح نظام ونبرد مسلحانه در جامعه اقلیت شد و جای خود را به جنبش عمومی و حرکتهای خود جوش مردم سپرد.اعتصابهای سراسری و راهپیمایی های چند صد هزار نفری و بعضا میلیونی مردم،با عدم خشونت همراه بود و اگر خشونتی هم از جانب نیروها و هواداران نظام استبدادی اعمال شد (بجز وارد معدود و استثنایی) جواب مردم گل و یا شعار دعوت به پیوستن به جنبش بود. بدین ترتیب انقلابی صورت گرفت که تا کنون در هیچ کجای جهان تجربه نشده بود.مردم سراسر ایران یکدل و یکصدا استقلال وآزادی و حق حاکمیت خویش را طلب کردند.  وجدان عمومی جامعه که از یک سو با عدم خشونت همسازی داشت و از سوی دیگر تحول نظام و آزادی و استقلال خویش را طالب بود، از هردو تفکر یاد شده سبقت گرفت و در غافلگیری تمام  نخبگان جامعه از آنان پیش افتاد.  سازمانها و نخبگان که خود را پیش رو در جوامع میدانند به ناچار دنباله رو ملت شدند. حتی آقای خمینی که بعدا رهبری انقلاب را یافت، خود را با جنبش تطبق داد. او که از طرفداران کاشانی و پیرو بهبهانی بود،از مصدق که درنزد مردم گرامی بود به نیکی یاد کرد، در نجف ولایت فقیه را درس گفت . اما در نفل لوشاتو چون جو را دیگر یافت، گفت :هرعاقلی میداند که میزان رأی مال مردم است! . این جماعت هنوز که هنوز است این پیش افتادن ملت و حرکتی که بدون اجازه این حضرات انجام داد را بر آنان نبخشیده است و آنچه را که خود ساخته و پرداخته اند و نتایج فاجعه بار آن را به پای ملت میگذارند و چون شجاعت این را ندارند که مردم را مورد خطاب قرار دهند ، موجودی، ذهنی به نام انقلاب را پیش میکشند و همه گناه ها را به گردن انقلاب می اندازند.  میگویم موجودی ذهنی، زیرا همانطور که قبلا یاد آوری شد نه  انقلاب،نه اصلاح ونه هیچ حرکت اجتماعی به خودی خود وبه حالت انتزاعی نه وجود دارد و نه معنی میدهد.

   حال چرا عده ای اصرار دارند که انقلاب خشونت به همراه دارد و اصلاح نه؟ چه هدفی را دنبال میکنند؟ مثلا اخیرا آقای مهندس سحابی مجددا در این باره چنین گفته است: به نقل از ادوار نیوز:

 « رییس شورای فعالان ملی مذهبی همچنین در پاسخ به سئوالی در مورد چگونگی تغییر این روند گفت : به هر حال در کلیت نظام نابسامانی وجود دارد ولی فروپاشی یکباره نظام را هم قبلا در سال ۵۷ تجربه کرده ایم و نباید در این مورد اقدامی کرد و یا مردم را به آن تشویق کرد .  در زمان انقلاب هم مهندس بازرگان و پدرم مي‌گفتند بايد شتاب انقلاب را كم كرد نه اینکه انقلاب نشود . پیش از شهریور ۵۷ هم این آقایان بیانیه ای دادند که شخص شاه باید برود.  اعلیحضرت همایونی با ۳۵ میلیون ایرانی مشکل دارد و به هرحال یکی از این ها باید برود کنار. رفتن ۳۵ میلیون هم که امکان ندارد ، منتها ایشان که می رود یک شورای سلطنت تشکیل شود تا انتخابات آزاد برگزار شود و مجلس ملی تشکیل شود و سپس دولت ملی تا بتوانيم اول امور مملكت را تحویل بگيريم و براي همين سياست سنگر به سنگر را ادامه دادند. چون فكر مي‌كردند با فروپاشي يك‌دفعه حكومت شاه ديگر كسي نمي‌تواند كشور را اداره كند و از مرزها دفاع كند. اما در آن زمان به دلیل عجله و جو انقلاب کسی به این فکر بها نداد.»

 ....« این فعال سیاسی گفت : به هر حال فروپاشی چنین آثاری دارد و ما اگر دست خودمان را یکبار در سوراخی کرده ایم نباید مجددا به همان سوراخ که از آن گزیده شده ایم ببریم . کشور ما ایران صدمات زیادی خورده است ، دشمن داخلی و خارجی هم زیاد دارد و به قول سعدی "سوداگری بار آبگینه می برد محتسبی چوبی نواخت بر آن بار و گفت هان در این انبان چه داری ، گفت اگر چوبی دیگر بنوازی هیچ" ما هم یکبار انقلاب کرده ایم نصف دارای مملکت و تشکیلات مملکتی از بین رفت یک جنگ هم متعاقبش اتفاق افتاد و حالا اگر یک براندازی دیگر هم اتفاق بیافتاد دیگر چیزی از این کشور باقی نمی ماند. وی گفت در این مورد باید صبر کنیم تا مردم قدرتی پیدا کنند و معترضین به حدی برسند که نظام را اصلاح کنند.»

     از سخنان آقای سحابی معلوم نیست که ایشان وبه طور کلی ملی - مذهبی ها خواهان چه هستند؟ فروپاشی نظام ولی نه بصورت یک پارچه و یا اصلاح آن؟ روش شما برای فروپاشی سنگر به سنگر است؟ شما خواهان برچیدن بساط ولایت فقیه هستید یا میخواهد نقشی نظارتی به او بدهید؟ اگرنقش ولایت فقیه باید از قانون اساسی حذف گردد و جای آن را حق حاکمیت مردم بگیرد که این یک تغییر بنیادی و فی الواقع انقلاب است.به نظر شما ،مشکل امروز ایران شخص آقای خامنه ای است؟ همانطور که مرحومان بازرگان و پدر شما مشکل را شخص شاه میدانستند و فکر میکردند که با رفتن او و تشکیل شورای سلطنت مسئله حل است در حالیکه مشکل ریشه در استبداد داشت و مردم به تجربه این را دریافته بودند .تغییر بنیادی اجتناب ناپذیر بود.

 حرکت جمعی ایرانیان بودکه نظام سلطنتی را بر انداخت و باز عدم حرکت جمعی مردم ایران و کار را به اصطلاح " کاردان" سپردن، آنهایی که با انقلاب موافق نبودند از یک سو وافراطی گری قیم مآبانه آنانی که مردم با حرکت خویش تئوری "تنها راه رهایی" آنها را باطل کرده بودند، بود که مانع شد تا استقلال و آزادی،در نتیجه مردمسالاری در ایران استقرار یابد.

    چه کسانی گروه های مسلحانه تشکیل دادند و در گوشه و کنار کشور حادثه آفریدند؟ خشونت های اعمال شده کار انقلاب بود؟ امروز خاطرات برخی از سران این گروه ها انتشار یافته و اغلب آنها با شجاعت اعمال گذشته خویش را به نقد کشیده اند، که این خود جای امیدواری است .

    چه کسانی در خفا و دور از چشم مردم در منزل یکی از شخصیت های ملی مذهبی در حضور سولیوان قرار اتحاد چکمه ونعلین را گذاشتند در حالیکه آقای خمینی در علن میگفت روحانیت در امور کشور داری دخالت نمیکند؟ این کار انقلاب بود؟ انقلاب که در خیابان و بی خبر از زدو بند پشت پرده داشت شعار استقلال وآزادی را سر میداد. چه کسی سپاه پاسداران را تشکیل داد تا چکمه اتحاد فوق را بدست آورد و غالب گردد؟

اما غافل بود که اسباب قدرت را میسازد ولی ایدئدلوژی آن را در اختیار ندارد. ایدئولوژی در اختیار صاحبان نعلین بود.صاحبان چکمه را هم  از ﺁن خود کردند و خود از ﺁن ﺁنها شدند . چه کسانی با خلف وعده، مجلس موسسان را به مجلس خبرگان تنزل دادند تا ولایت فقیه و عاقبت دیو ولایت مطلقه را چون بختکی بر روی انقلاب بیاندازند؟ چه کسانی طرح آمریکایی اشغال سفارت آمریکا را طرح انقلابی گرداندند و اجرا کردند؟ اینهم کار انقلاب بود؟ چه کسانی به بهانه های مختلف ارتش را تضعیف کردند و تا حد تلاشی پیش بردند و چه کسانی به هنگام تجاووز همه جانب عراق با تشویق غرب از مام وطن دفاع کردند ؟آیا جز همانها که در خیابانها شعار استقلال و آزادی سر دادند یعنی مردم.

    اصلاح هر نظامی یعنی برداشتن موانع عمل آن .  شما اصلاح طلبها راست و پوست کنده به مردم بگویید کدام مانع را میخواهید از سرراه ولایت مطلقه بردارید؟ این عدم شفافیت شعار شما این مجال را برای  «اصول گرایان» فراهم نمیکند تا توضیح اصلاحات ادعایی شما را به عهده بگیرند و امثال مصباح یزدی حکومت ولایی را به جای جمهوری پیشنهاد و اصلاحیه بعدی قانون اساسی را بر این مبنا تحمیل کنند؟ اگر این نظام اصلاح پذیر بود که به قول شما آقای سحابی از پیش نویس قانون اساسی که حاکمیت را از آن مردم میدانست به ولایت مطلقه نمیرسید.امروز حکومت نادانان یا بهتر است بگوییم مجانین بر ایران، موجودیت ایران را به خطر انداخته آنوقت شما نگران بار شیشه ای هستید که رژیم به زیر چماق گرفته و خرد و خمیرش کرده است ؟  کدام نظمی جز بی نظمی و زور در ایران حاکم است؟ امروز مردم ایران نیازی به یک انقلاب دوباره ندارند فقط باید همت کنند و هوشیارانه آنچه را در انقلاب سال 57 بدست آوردند طلب کنند ،نسل انقلاب وظیفه دارد تا با این دروغها که انقلاب خشونت زاست،انقلاب مصیبت آور است، همه بد بختی ها از انقلاب است و... مقابله کند و نسل امروز را که با این فریب منفعل شده است به استقامت در برابر استبداد ولایت مطلقه فرا بخواند.آقای سحابی  شما خوب میدانید که موافقین استبداد در اقلیت محضند  ومعترضین به حدی رسیده اند که تحول امکان پذیر است  پس بهتر نیست که بجای ترساندن جامعه بخصوص نسل جوان، ترسها را بزداییم؟ شما چرا نمیخواهید دست خود را از سوراخ اصلاحات که بارها در آن گزیده شده اید بدر آورید.شما تا کنون سنگر به سنگر پیش رفتید یا سنگر به سنگراستبداد پیش آمد؟ حتی در دوران 8 ساله آقای خاتمی این ولایت مطلقه بود که به ضرب حکم حکومتی و سکوت اصلاح طلبان سنگر فتح میکرد .اینک وحدت پوتین و نعلین به مراحل آخر خود نزدیک میشود اما هم نعلین و هم پوتین ، هر دو پوسیده اند و در مقابل جنبش عمومی مردم تاب نخواهند آورد.راه ثواب یاد آوری توانایی مردم بخصوص نسل جوان علی الخصوص دانشجویان به آنان در تغییر و ساختن سرنوشت خویش است . تا هنوز وطنی بر جاست، همه در این راه بکوشیم.