علی آرا : نقش من در استقرار و استمرار مردمسالاری

 

در آخرین هفته های سال ۲۰۱۰،  بعد از تظاهرات خیابانی که جرقه اش خودسوزی یک جوان تونسی بود، دنیا با حیرت و هیجان، شاهد فرار بن-علی، "رئیس جمهور" تونس به عربستان سعودی بود. بیش از سه دهه پیش از این، دنیا با حیرت و هیجان، شاهد سرنگونی نظام سلطنتی در ایران بود. خیزش خود جوش مجدد مردم آزاده ایران در اعتراض به تقلب بزرگ ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، هر روزه، ابعاد گسترده تری گرفتند. با عدم شفافیت در خواسته ها و شعارهای افرادی که توسط بعضی رسانه ها به عنوان "رهبران جنبش سبز" قلمداد شدند، مبارزات مردمی، اشکال دیگری گرفتند. هرروزی که گذشت انگیزۀ اصلی این "رهبران جنبش سبز" در نگاهداری و حفظِ  نظام، عیانتر شد. فرمانِ ولایت مطلقه که "حفظ نظام از اوجب واجبات است " را این "رهبران" در عمل بیمه کرده و به اجرا در آوردند. مشابهِ موضعگیریها و شعارها و اعلامیه ها و بیانیه ها و مصاحبه ها....... و مقاله های متعددی که از "رهبران جنبش سبز" دیدم که همه را به "عدم عبور از خطوط قرمز....."  و یا "اجرای بدون تنازل قانون اساسی....." دعوت کنند را، در چند هفته ای که منجر به فرار بن-علی از تونس شد، از جانب اپوزیسیون در آن کشور، مشاهده نکردیم.

در این بیش از سی سال گذشته، شاهد فرصت سوزیهای بسیاری بوده ایم. دیدیم که آقای خاتمی با پشت کردن به رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری، چگونه جنبشهای مردمی و دانشجویی را به سکوت و سکون کشید و مستقیم و غیر مستقیم در خفقان، شراکتِ ولی فقیه را، تدارکاتچیانه پذیرفت و شرایط را، خواسته یا ناخواسته،  برای نفوذ بیشتر مافیاهای نظامی- مالی فراهم آورد و برای حفظ نظام، ننگ ریاست آقای احمدی نژاد را بر جمهور مردم ایران به یادگار گذاشت، و می بینیم که وی چگونه هنوز به همان بیراهه میرود. دیدیم که چگونه بعضی دیگر از "رهبران جنبش سبز" با دل بستن به بیماری آقای خامنه ای، برای آیندۀ خود نقش ولایت را آرزو کردند، و آنها هم، هر یک به سهم خود از فروپاشی نظام، جلوگیری نمودند. بی دلیل نیست که اقبال مردم ایران از امثال ایشان کمتر و کمتر میشود. آقای خاتمی در دی ماه ۱۳۸۹ مجددا مردم را دور زده و به رژیم اعلان صلح کرده و در واقع از نظام خواسته است که به او اجازۀ شرکت در "انتخابات" را برای "اجرای قانون اساسی"  ولایت مطلقۀ فقیه، بدهد!.

می بینیم که چشم آز دوختن به این فرد و یا آن گروه سیاسی، جز یاس و فقر و خشونت و خفقان و جنگ و کشتار و.... برای کشورمان چیز دیگری نداشته است. می بینیم که چشم نیاز به واردات دموکراسی از خارج، بر سر کشورهای همسایۀ ایران چه گلی زده است. انتقاد سازنده، همیشه و از همه کس، پسندیده است. ولی پسندیده ترین آنها، انتقاد سازنده از خویش است. گرچه دولتهای خارجی در تاریخ معاصر ما اکثرا نقش داشته اند، ولی نمیتوان مفعولانه، همۀ تقصیرها را به گردن  "شیطان بزرگ"  انداخت و یا تا ابد هر تحلیل سیاسی و ریشه یابی حوادث مملکتی را "کار انگلیسها" دانست!، گرچه در تاریخ معاصر کشورمان افراد فراوانی را میتوان نامبرد که به درجات مختلف، برای سرنوشت فعلی کشورمان مقصر هستند، ولی نمیتوان کارپذیرانه، همۀ تقصیرها را به گردن این یا آن فرد و یا این یا آن حزب و گروه سیاسی انداخت. باید یک قدم فراتر رویم، هرکداممان از خود بپرسیم که تقصیر من در این وضعیت کنونی چقدر است؟ خود را انتقاد کنیم که در جریان استقرار و استمرار ولایت مطلقۀ فقیه، من به سهم خود، چقدر مقصر بوده ام؟ اگر با توجیهاتی از قبیل "اینها همه جنگ زرگریست"  و یا "سیاست پدر و مادر ندارد".... در لاک خود فرو رفته ایم و به کار و کسب و تحصیل و زندگی.... خود مشغول شده ایم و "کلاه خود راگرفته ایم که باد نبرد"، می بینیم که برای مشکلی عمومی، راه حلی خصوصی و فردی جسته ایم و هر کداممان، دیر یا زود و به انحاء مختلف، تجربه خواهیم کرد که این باد به هیچ کلاهی رحم نمیکند و تر و خشک را با هم میسوزاند. حتی اگر در رهائی مملکت شب و روز کوشیده ایم، باز جا دارد از هر کداممان از خود بپرسیم که چگونه میتوانم نقش خود را در آزادی خود و میهن و هموطنانم، موثرتر کنم. اگر پیوسته به خود یادآور شویم که لازمۀ مردمسالاری، اعمال قدرت و مشروعیت از طریق مردم است، انتقاد سازنده و بررسی سازندۀ عملکرد خود را و سعی کردن برای در صحنه ماندن را و سرنوشت خود را در دست گرفتن را و ایجاد ارتباط با دیگران را از ساده ترین و از عملی ترین و در دسترسترین راهِ حلها میابیم.

دیدیم که اعتماد به آنچه خود داشته ایم و داریم، جنبشهای همگانی و خودجوشِ  ۱۳۵۷ و ۱۳۸۸ را به سوغات آورده و ما را در جهان زبانزد کرده طلب جام جم، از بیگانۀ به حاکمیت جمهور مردم، تمنای مردمسالاری را در تجربۀ انقلاب ۱۳۵۷ به هژمونی بیگانۀ ضد انقلاب و در سال ۱۳۸۸ به کهریزکها کشانید. نقشی را که خود در ساختن آیندۀ خود میتوانیم و باید داشته باشیم، از بیگانه های ایرانی و انیرانی تمنا کردن، سرنوشتی جز بدتر از پدیدۀ احمدی نژادها و دردناکتر از کهریزکها برایمان نمیآورد. تجربۀ موفق تونس را در فراری دادن بن علی در عرض چند هفته، به خود یادآور شویم.

از جمله ریشه های اصلی ادامۀ وضعیت قبلی با شکلی دیگر و سرنوشتی بدتر از وضعیت قبلی در کشورمان، عدم باور اکثر افراد و گروههای سیاسی و از آن مهمتر عدم باور اکثر خودِ مردم به وجوب اعمال قدرت از طریق خودِ مردم و وجوب گرفتن مشروعیت برای مسائل و تصمیمهای سیاسی از خودِ مردم است. باید به خود و به نفسِ خود اعتماد کنیم.

این رژیم رفتی است ولی نه به خودی خود!. برای استقرار مردمسالاری، باید به خود رجوع کنیم. بعد از فروپاشی نظام ولایت فقیه، نوید و امید، آزادی و رشد و استقلال و عدالت است ولی نه به خودی خود!. با عدم مشارکت و عدم حضورمان در صحنۀ ساختنِ سرنوشتمان، ولایتی بدتر از آقای خامنه ای نصیبمان خواهد شد. برای استمرار مردمسالاری باید، باید به خود رجوع کنیم.

گهگاه گفته میشود که ایرانی، فرد گراست و کار جمعی را به خوبی کار فردی انجام نمیدهد. گرچه نگاهی به موفقیتهای جمعی ایرانیان در داخل (برغم کارشکنیها و راهبندهایی که دولت ایجاد میکند) و خارج کشور، این اعلام حکم را بی پایه ثابت میکند، ولی حال اگر هم چنین باشد، آیا با انتقاد سازنده از خود میتوانیم در جهت برطرف کردن این عیب قدمی برداریم؟ آیا برای رفع این بیماری، و برای افزایش میل ترکیبی افراد یک جامعه و ایجادِ فرهنگ همکاری و همیاری و کارِ جمعی، لازم است خوردن قرص و شربتی را تجویز کرد و یا باید منتظر معجزه ای از چاه جمکران شد!؟. آیا باید قشون خارجی را به کشور دعوت نمود؟ اگر بپذیریم که این فرهنگ افراد یک جامعه است که فرهنگ آن جامعه را میسازد، آیا برای تحققِ فرهنگِ همکاری و همیاری ِ بیشتر، نمیباید از خود شروع کرد؟

دعوتی از هموطنان برای کاشتنِ هسته های مردمسالاری، جهت رهائی از ولایت فقیه و استقرار و استمرار مردمسالاری:

با توجه به آنچه رفت، برای برپائی و پویائیِ حاکمیت جمهور مردم، رجوع به خویش و اعتماد به نفس ملی را با تشکیل هسته های مردمسالار به پیشنهاد میگذارم. برای استقرار و استمرار سالار شدن و سالار ماندنِ مردم، هرکدام از ما و تک تک ما، باید کاری بایسته کنیم و پیوسته بکوشیم.

ایرانیان! شرایط داخلی کشور و نیز خاصه های فرهنگی، سیاسی، نظامی، اقتصادی، تکنولژیکی... بین المللی، هیچگاه به اندازه این زمان، مناسب استقرار مردمسالاریِ پویا در وطنمان، نبوده است. وقت آن است که با از بین بردن بنیادهای تاریخی استبداد در وطنمان، سرنوشتی برازنده ایرانی را در ایرانی آزاد رقم بزنیم.

سلولهای حیاتی یک جامعۀ مردمسالار، هسته ها هستند. مشارکت واقعی مردم در جنبش رهائی از نظام ولایت فقیه و استقرار و استمرار مردمسالاری، در هسته های مردمی متبلور میشود. حضور میلیونی در خیابانها، که در روزها و هفته های بعد از خرداد ۱۳۸۸ شاهد آن بودیم، فقط یکی از لوازم سرنگونی رژیم و کسب آزادی و استقلال و احقاق حقوقمان است. در آن زمان که تظاهرات خیابانی ابعاد وسیعتری میگرفتند، اگر که نه با مراجعه به "رهبران جنبش سبز"، بلکه با مراجعه بیشتر به خود و تعامل با سایرینی که خواستار آزادی و استقلال در کشور هستند، از طریق هسته ها، راهکارهای مناسب و چاره ساز، که از خلاقیت جمعی ایرانیان تراوش میکرد را به اجرا میگذاشتیم،  قطعا الان سرنوشت دیگری را برای خود رقم زده بودیم.

هر هسته، از اجتماع دو یا چند نفر معتمد شروع میگردد. این اجتماعها الزاما نباید حتما و همیشه در تظاهرات خیابانی و جلسات سخنرانی دانشگاهی و سمینارها و.... خلاصه شوند. دوستان و فامیلها و همکاران و آشنایان....، به دلایل مختلف در کنار هم جمع میشوند. در بسیاری از این جلسات و حتی میهمانیها، مسائل سیاسی و اقتصادی و حرفه ای....، آلودگی هوا....، سنگینی ترافیک و راه بندانها و عدم وجود وسائل نقلیۀ عمومی...، گرانی مایحتاج....، نبود امکانات بهداشتی- درمانی....، آسیبهای اجتماعی...، و حتی جوکهای سیاسی مطرح میشوند. در شرایط حادتر، مثلا روزها و هفته ها و ماههای قبل و بعد از "انتخابات" این بحثها داغتر و پر مشتری تر هستند. آیا نمیتوان کمی، و فقط بسیار کمی اعتماد به نفس را بیشتر کرد و برای پیدا کردن راههای عملی هرچقدرهم در ظاهر بسیار کوچک، از طول عمر خشونت و سرکوب و خفقان کاست و در برپائی و پویائی سالاریِ خود و مردم سالاری، کوشید؟ جواب، صد البته مثبت است و در عرض این سی سال گذشته به کرات، شاهد فعال شدن این هسته ها و شبکه های غیررسمی و بسیار کارساز بوده ایم. منتها باید اندیشید که چرا هربار که حتی به نتیجۀ موقتی و مقطعی ِ مطلوب هم رسیده ایم، خود و در نتیجه این هسته ها را در صحنه نگاه نداشته ایم که نتیجۀ دائمی را و براندازی نظام تمامت- خواه و خونخوار مافیائی را مشاهده کنیم و برای نسل خود و نسلهای بعدی، آزادی و رشد و استقلال و صلح و دوستی را به ارمغان بیاوریم؟. این "باید اندیشید" و تحقیق راجع به آن هم وظیفۀ ما و هسته های متشکل از خود ماست و نه محققین خارجی و.....

بدین ترتیب، این هسته ها از افرادی از گروههای با سلائق، سنین، تخصصهای..... مختلف، در محله های شهرها و روستاهای مختلف در همۀ نقاط وطنمان قرار دارند. بعضی هسته ها بسیار تخصصی هستند و وظایف خاصی را برای خود تعریف میکنند که از عهدۀ اکثر دیگر مردم برنمیآید. بسیاری هسته های دیگر، عمومی تر هستند و با کمترین اندیشیدن میتوان فهمید که هر فردی آنرا میتواند بسادگی عملی سازد. هر هسته ای با خلاقیت خود، روش مناسب را برای استقرار و استمرار مردمسالاری، می آفریند و به اجرا میگذارد. این روشها و وسیله ها، جملگی خشونت زدا و برای رسیدن به هدف مردمسالاری و حاکمیت مردم، و صد البته متناسب با این اهداف هستند. برای دستیابی به مردمسالاری، انجام هر کاری در هر حدی و در هر سطحی بهتر از بی عملی و منفعل بودن و به انتظار نشستن است. هدف خوب و مثبت، وسیلۀ بد و منفی را توجیه نمیکند. به محض اتخاذ روش و وسیلۀ خشونت- سالار و قدرت-سالار، به همان نسبت، از هدف رسیدن به مردم-سالاری و حاکمیت و ولایت مردم دور میشویم و به همان میزان به بقای عمر رژیم ولایت مطلقۀ یک فرد (فعلا یک فقیه و لابد بعدا یک پاسدار یا بسیجی) می افزائیم.

در هر مدرسه و حوزه و دانشگاه و دانشکده ای، مردم میتوانند چندین هسته تشکیل دهند. در هر کارگاه و کارخانه ای، در هر اداره و شرکت و موسسه ای، در هر وزارتخانه ای، در صدا و سیما و در سایر رسانه های جمعی و نشریه ای، در هر محله ای، در هر مجموعۀ آپارتمانیی،.....

هسته های دانشگاهی و جوانان، به مثابه موتور محرکۀ تغییر و تحول، فعال میشوند. این هسته ها در رشته های فنی و کامپیوتری و هنری و روزنامه نگاری و..... ، از جمله، در انتشار اخبار و اطلاعات، با استفاده از تخصصهای خویش، در سطح مملکت و نیز در سطح دنیا در ارتباطگیری با افکار عمومی جهان، از توانائیهای خود استفاده میکنند.   

هسته های دانشگاهی و جوانان، در رشته های قضائی و حقوقی و نیز هسته های اعضای قوۀ قضائیه، از جمله میتوانند در جمع آوری اسناد و مدارک محکمه پسند، برای به محاکمه کشیدن مسئولین وضعیت کنونی کشور، اهتمام ورزند. این محاکمات در حال حاضر در محکمه های بین المللی، و در فردای رهائی کشور، در محکمه های ملی برای التیام زخمهای عمیقِِ خشونتهای دهه های گذشته و جلوگیری از خشونتهای بعدی و انتقامهای زنجیره ای میباشد.  تحقیقهای دانشگاهی و علمی در مورد سازوکارهای تبدیل شدنِ یک آدمیزاد به یک لاجوردی یا یک رادان یا یک مرتضوی و یا یک خلخالی..... و همدستانشان در زندان اوین و کهریزک و سایر نقاط نیروهای نظامی و انتظامی و ضد شورش.... از جمله کارهائی است که در حیطه تخصص و علاقۀ این گونه هسته ها میتوانند قرار بگیرند. هسته های حقوق بشری، از جمله میتوانند، با تعریف حق و انواعِ حقوق و ترویج مفاهیم حق و حقوق، فرهنگ کارپذیری مفعول را به فرهنگ در صحنه ماندنِ فعال مبدل کنند. هسته های حقوق بشری با افزایش راندمان کار، و با همکاری سایر هسته ها،  نقض حقوق بشر را نه فقط در مورد شخصیت یا گروه یا حزبِ خاصی، بلکه برای همۀ انسانها افشا کرده و با همۀ این موارد مبارزه میکنند.

هسته های خانواده ها و دوستان و آشنایان زندانیان سیاسی، بدون در نظر گرفتن عقاید و وابستگیهای سیاسی خود و فرد زندانی و فقط برای دفاع از حقوق یک بشر، از جمله میتوانند در موقعیتهای مختلف، تجمعهای مختلف را تصدی کنند و با رسانه ای کردن اخبار مربوط به سنگسارها و اعدامها و زندانها و شکنجه ها و..... افکار عمومی ایران و جهان را برمیانگیزند تا با فشار آوردن بر دولتها، موسسات حقوق بشری، سازمان ملل، سازمانهای غیر دولتی....... از سنگسارها، اعدامها، شکنجه ها،..... جلوگیری کنند و عرصه را بر دولتهای خارجی در زمینۀ معاملات اقتصادی، بده بستانهای پشت پرده.... که باعث ثروتمند شدن عمال رژیم و آقازاده ها شده و در نهایت به بقای رژیم کمک کرده است، تنگ کنند.

هسته های آشنایان و دوستان زندانیان سیاسی، بدون در نظر گرفتن عقاید و وابستگیهای سیاسیِ خود و فردِ زندانی و فقط برای دفاع از حقوق یک بشر، از جمله میتوانند سنگینیِ دردِ دوریِ عزیزی را از دل خانواده های زندانیان بردارند و یا احیانا از شدتِ تنگناهای اقتصادی و مالی آنها بکاهند و بدین شکل، زندانی سیاسی را در تحملِ دردِ شکنجه و ادامۀ مبارزه، یاری کنند.

هسته های کارمندان و کارکنان سیستمهای اقتصادی، مالی، بانکی،.... و استادان و دانشجویان این رشته ها، از جمله میتوانند در حفظ اسناد مربوط به نقل و انتقالات بانکی توسط عناصر رژیم فعال شوند و یا در حد ممکن از غارت اموال ملی جلوگیری کنند. این هسته ها و اتاقهای فکری در سیاست گذاری اقتصادی تولید- محور برای ایرانی آزاد، میتوانند از هم اکنون به تبادل نظر بنشینند.

هسته های پزشکی و پرستاری، از جمله میتوانند در رسیدگی به مجروحین و مصدومین و نیز در جلوگیری از افتادن آنها به چنگال نیروهای بسیجی و پاسدارانی که بعد از سرکوبهای خیابانی به مریضخانه ها مراجعه میکنند، برنامه هایی داشته باشند.

هسته های موجود در هر محله و در هر کوی و برزنی، از جمله میتوانند در تظاهرات  خیابانی و دوران گذار در حفظ امنیت محلۀ خود بکوشند و با توجه به شناختی که هم محلیها از یکدیگر دارند، با روشهای خشونت زدا، در حفظ جان  و مال و ناموس خود و خانوادۀ خود و هم محلی های خود بکوشند.

هسته های موجود در نیروهای انتظامی که از بد روزگار در مقابل برادران و خواهران هموطن خود قرار گرفته اند، میتوانند به دامان عشق خانوادۀ مملکت خود، زودتر و تا دیر نشده، برگردند و غرور و شرف وانسانیت خود را باز یابند و در ناکام کردن سرکوبها، از درون رژیم به یاری هموطنانشان بشتابند و به رها شدن وطنشان از رژیم مافیائی کمک کنند.

هسته های هموطنان خارج از کشور، از جمله میتوانند در فعالیتهای برانگیختن افکار عمومی جهان در کشورهای محل سکونتشان برخیزند و مثلا، با کمک شهروندان آن کشورها، به شرکتهای خارجی و دولتها فشار بیاورند که به رژیم وسایل و نرم افزارهای سانسور و خفقان را نفروشد، و یا در معاملات مالی فسادآمیز و به ضرر مردم ایران، با آنها شرکت نکنند..... و این زد و بندها را همچون طریقۀ موفق ویکی لیکس، افشا کنند.

هسته های علاقمند به میراث فرهنگی، از جمله میتوانند روشهائی را بررسی کنند که ذخایر فرهنگی کشورمان، امن بمانند و در دوران گذار، سرنوشتی چون موزۀ مرکزی بغداد بعد از حملۀ امریکا را، در میهن خود شاهد نباشیم.

هسته های مردمی و اعضای اطلاعات و سپاه، از جمله میتوانند در حفظ اسناد و مدارک سری و اطلاعاتی کشور که در واقع مالک اصلی آنها مردم هستند بکوشند و از نفوذ فرصت طلبان و جاسوسان داخلی و خارجی جلوگیری کنند.

هسته های مردمی و کارمندان صدا و سیما، از جمله میتوانند در امور مهم اطلاع رسانی، افشاگری، جمع آوری اسناد و مدارک و در اختیار مردم گذاردن آنها..... در تصدی دوران گذار از ولایت مطلقۀ فردی به ولایت جمهور مردم، شرکت کنند. همچنین این هسته ها میتوانند نقش رسانه های جمعی را در بهار انقلاب و در سی سال گذشته بررسی کنند و با درس و عبرت گیری از این تجربۀ تلخ ملی، پایه های مردمسالاری را از طریق استفاده از وسایل ارتباط جمعی و تکنولوژی، برای مشارکت هرچه بیشتر مردم در سرنوشت خویش، پایه ریزی کنند. این هسته ها با اعتماد به نفس و خلاقیت، و با پرهیز از صِرفِ دنباله روی کورکورانه از غرب، و یا اجتناب از اینکه همیشه باید منتظر ایده از غرب شد و بعد از آن دنباله روی کرد، از جمله میتوانند، با ابتکار رسانه های جمعی به عنوان شاخۀ چهارم دولت، نقش رسانه های جمعی در به کنترلِ مردم درآوردنِ سه شاخۀ دیگر دولت را بررسی کنند. این هسته ها، میتوانند با استفاده از پیشرفت تکنولوژیها و علوم ارتباطات جمعی، برای  "تنها ابرقدرت دنیا" یعنی افکار عمومی نقش بایسته را در قانون اساسی بررسی کنند.

هسته های کارگران صنایع و کارمندان کشوری و لشکری، از جمله میتوانند در سامان دادن و مدیریت اعتصابات و فلج کردن رژیم تا فروپاشی آن و بعد از آن، در دوران گذار و بعد از آن، در پایه ریزی نظام مردمسالار در حیطۀ کاری و تخصصی خود کوشا باشند.

هسته های مردمی داخل و خارج کشور و کارمندان دولتی که به روند انتخابات آشنائی دارند و یا در آن شرکت داشته اند، از جمله میتوانند به فکر مدیریت روند سریع و مردمسالارانه به سمت انتخابات، رفراندم، رای گیری برای قانون اساسی، مجلس، حکومت، عدلیه، ونیز رسانه های جمعی ویا قوه چهارم........ و همچنین انتخابات محلی باشند.

هسته های قومی مردمسالار، با احترام به اصلِ اصولیِ مردمسالاری یعنی "هر نفر، یک رای"  و با پندگیری از تاریخ معاصر، از جمله میتوانند در جلوگیری از تکرار تجربۀ بعد از انقلاب و خشونتهای قومی و جدائی طلبانه.... در استفلال، برای تمامیت ارضی میهن فعالیت و مبارزه کنند و بدین ترتیب در حفظ و پرورش فرهنگ و زبان و خصوصیات قومی و نژادیِ خود در ایرانی مستقل و آزاد کوشا باشند. این هسته های مردمی، از جمله میتوانند در جمع آوری اطلاعات و اسناد مربوط کنندۀ جدائی طلبان، به دشمنان تمامیت ارضی ایران و دولتهای بیگانه که منافعشان در ایرانی تکه- پاره و تجزیه شده است را برملا کنند.

هسته های مردمی، میتوانند از هم اکنون در شناسائی کارمندان صادق کشوری و لشکری فعال باشند و تجربه های "بعثی زدائی" در عراق و ایجاد ارگانهای موازی چون سپاه پاسداران در ایران را مد نظر داشته باشند.

هسته های مردمی، از جمله میتوانند از اینترنت و تلفنهای همراه و پیامکها (مانند اوکرائین در سال ۲۰۰۴) (۱)؛ فیس- بوک؛ توئیتر (مانند مالدووا در سال ۲۰۰۹) (۲)،  در بسیج نیروهای مردمسالار در مبارزات رهایی بخش، استفاده کنند. استفاده از این گونه وسائل ارتباطگیری و شبکه سازی در تظاهرات منجر به فرار بن-علی از تونس هم موثر بوده است.

هسته های مردمیِ خارج از کشور که سانسور رژیم کمتر از ایرانیانِ داخل کشور شامل حالشان میشود، از جمله میتوانند با استفاده از فضای مجازی، با استفاده از ایمیل، وبلاگ، وبسایت،....  در سیر اطلاع و نظر و اندیشه به داخل ایران و به سراسر دنیا، کوشا باشند.

هسته های مردمی،....... از جمله میتوانند.......

 اگر تشکیل هسته های مردمی و مردمسالار و این چنین برای خودِ مردم نقش قائل شدن را لااقل کمی موثر در احقاق مردمسالاری میدانیم، چرا به بسط بحث تشکیل هسته ها ادامه ندهیم و با تفکر جمعی آنرا هرروز کاملتر نکنیم؟ هسته های روشنفکری که دستی به قلم دارند و امکان طرح این مبحث را در وب- سایتها و وب لاگها و سخنرانیها و مصاحبه هاشان مییابند، از جمله میتوانند این گفتمان را در جامعه جا بیندازند و فرهنگ آفرینی کنند. ممکن است برای معدودی منفعل و بی اعتمادِ به نفس و به لحاظ فکری و روانی، منفی و یا به لحاظ سیاسی، دچار افسردگی و اضطراب، این پیشنهادات برای خود جوشی و تلاش برای تشکیل هسته هایی وسیع و گسترده در سراسر ایران، دور از ذهنشان بیایند. ولی باید پرسید که آیا سعی و تلاش برای تشکیل چنین هسته هایی چه ضرری میتواند داشته باشد؟

همانطور که مشاهده میشود، نقش پیدا کردن ما مردم در مبارزه برای رها کردن خویش از ولایت مطلقۀ فقیه و استقرار و استمرار حاکمیت جمهور مردم، حد و مرزی نمیشناسد. با تمرینهای هر روز بیشتر و هرچه بیشتر برای تکیه کردن به خود و هسته های متشکل از خود و اجتناب از دست تکدی به سوی این و آن دراز کردن است که میتوانیم برای خود و فرزاندان خود آینده ای بهتر بسازیم.

پیوسته از خود بپرسیم: نقش من در استقرار و استمرار مردمسالاری،  چه میتواند باشد؟

علی  آرا:   این ایمیل جهت اسپم بسته شده است،‌جهت فعال بودن باید جاوا را فعال نمایید

۱۸ ژانویۀ ۲۰۱۱ برابر با دی ماه ۱۳۸۹

پانویسها:

۱- http://cyber.law.harvard.edu/publications/۲۰۰۷/The_Role_of_Digital_Networked_Technologies_in_the_Ukranian_Orange_Revolution

۲-http://neteffect.foreignpolicy.com/posts/۲۰۰۹/۰۴/۰۷/moldovas_twitter_revolution