محمد جعفری

 

امور خارج از محدودۀ رسالت و پیامبری در قرآن -4

خداوند در آیات بیناتی که گذشت هر نوع بهانه ای را که بشود، پیامبر آنرا فکر و یا دستمایه کند و با کمک آن وکالت خود را بر مردم تحمیل نماید، بشت از وی سلب می کند و با صراحت هر چه تمامتر به رسول خود گوشزد می کند که:

به بهانۀ هدایت مردم به راه راست.

به بهانۀ گمراه  و به ضلالت دچار نشدن مردم.

به بهانۀ تکذیب خود پیامبر بوسیلۀ مردم.

به بهانۀ اینکه مردم دوستان و یا اولیائی غیر از خدا برای خود می گیرند.

به بهانۀ  اینکه پیامبر علم و آگاهی بیشتر نسبت به مردم دارد.

به بهانۀ رحمت آوردن به مردم و آنها را به نیکبختی و سعادت رساندن.

به اهانۀ اینکه بعضی از اینها منافق هستند، باید از سر راه مومنین برداشته شوند.

تو ای پیامبر وکیل مردم نیستی و ترا نشاید که عهده دار و اختیار دار آنان باشی و ما ترا نفرستاده ایم که وکیل مردم باشی. تو فقط وظیفه ات را که ابلاغ رسالت است برسان و ما خود برای کارگزاری و کفالت امور مردم کافی هستیم.

وقتی خداوند به رسول خود، تحت هر نام و بهانه ای وکالتش را بر امور مردم، از وی سلب می کند و او را ازنزدیک شدن به آن به هر بهانه ای بر حذر می دارد،  آیا مسلمانان نباید از خود بپرسند، چگونه چنین خدائی ممکن است، اشخاص دیگری را وکیل مردم قرار داده باشد؟

5- پیامبر حفیظ و نگهبان بر مردم نیست

حفیظ در لغت به معنای نگاهبان، نگاهدار و مراقبت کننده آمده است. و خدا پیامبر را از این امر نیز بر حذر می دارد و می فرماید که برای نگاهبانی مردم و این امر فرستاده نشده است.

1/5 ممن یطع الرسول فقد اطاع الله و من تولی فما ارسلناک علیهم حفیظاً

" هر که این پیغمبر را فرمان برد، خدا را فرمان برده است و هر کس پشت کند، ما ترا به نگهبانی آنها مفرستاده ایم."   92

2/5- ... و ما جعلنا علیهم حفیظاً

"....و ما ترا نگهبان آنان قرار ندادیم. "   93

3/5- در هر حال پیامبر حفیظ بر مردم نیست

استجیبوا لربّکم من قبل ان یءتی یوم لا مردّ له من الله ما لکم من ملجأء یومئذاٍ  و ما لکم من نکیر*فان اعرضوا فما ارسلناک علیهم حفیظاَ ان علیک الاالبلغ  

"[ای مردم] پیش از آنکه روزی بیاید که از جانب خدا بازگشت ندارد،پروردگارتان را اجابت کنیدکه در آن روز پناهگاهی ندارید و انکار کردن نتوانید. اگر روی یگردانند ما ترا به نگهبان آنان نفرستاده ایم، و بعهدۀ تو جز بلاغ نیست."   94

در ایۀ 47، خطاب به کفار و اتمام حجت با آنان است، سپس در آیه 48 خداوند، خطاب را متوجه رسول خدا(ص) کرده است، تا به پیامبر اعلام نماید، مأموریتی که بر دوش وی نهاده شده، تنها تبلیغ رسالت است، نه بیشتراز آن. او را فرستاده تا دین خدا را به مردم ابلاغ کند ونه اینکه نگهبان مردم، مسئول ایمان و اطاعت انان باشد، تا خود را موظف بداند که آنهارا از اعراض کردن باز بدارد و در این راه خود را به رنج و سختی اندازد تا شاید مردم بوی روی آورند. 

پیامبر جبّار نیست

جبار به معنای زورگوئی و سرکشی و به معنای سلطه داشتن بر مردم و یا هر نوع تسلطی است که کس و یا کسانی بوسیلۀ آن بتوانند مردم را بر اجرای خواسته های خود مجبور سازند.

1/6- نحن اعلم بما یقولون و ما انت علیهم بجبّار فذکر بالقرآن من یخاف وعید.

" ما به آنچه گویند، دانا تریم و تو نمی توانی مردم را به آنچه می خواهی مجبور کنی پس تنها با قرآن کسانی را تذکر بده که از تهدید خدا بیمناکند."   95

در این آیه خداوند به پیامبر می گوید: تو بر آنچه می گویند صبر کن " فصبر علی ما یقولون " و منتظر باش که ما می دانیم چه می گویند و تو بر آنها سلطه نداری تا بتوانی بر اجرای خواسته های خود مجبورشان سازی و در نتیجه به آنچه که دعوتشان می کنی، آن را انجام دهند. تو وظیفۀ خودت را انجام بده و کسانی را با قرآن تذکر بده که از تهدید من خوف دارند.

2/6- و تلک عاد جحدوا بایات ربهم و عصو رسله واتبعوا امر کلِّ جبّار عنید

" این عادیان بودند که آیه های پروردگار خویش را منکر شدند و پیغمبران او را نافرمانی کردند. هر ستمگر ستیزگری را پیروی کردند."   96

در این آیه خداوند از جمله قوم عاد را مثال می زند که دستورات هر جبّار و زورگوی عنیدی را که داشتند پیروی کردند و همین گوش به فرمان جباران و ستمگران بودن، آنان را از پیروی حضرت هود و پذیرفتن دعوتش باز داشت. بنابر این کسانی که پیرو پیامبران هستند، لازمه اش این است که از جباران و زورگویان پیروی نکنند.

انسان وقتی به تاریخ مراجعه می کند، مشاهده می نماید که تمام منکران اصلی پیامبران دیکتاتوران، ستمگران، زورگویان و قدرت پرستان، تحت عناوین و نامهای گوناگون بوده اند و خواهند بود. امپراطوران، پادشاهان، قیصران، فرعونیان از آن جمله اند و اسفنا ک تر اینکه تحت نام نمایندگی دین خدا  و اشاعۀ دین حق، پاپ ها و کلیسا قرنها و قرنها بر جان و مال و همه چیز مردم حاکم بوده اند و یا تحت نام خلیفۀ رسول خدا و یا ولایت فقیه حاکمیت مطلق قدرت و زور را بر مردم تحمیل کرده و مردم نیز غافل از این امر هستند که وقتی از آنان تبعیت و پیروی می کنند، در حقیقت جزء منکران پیامبران به حساب می آیند.

پیامبر بر مردم سلطه ندارد

فذکّر انما انت مذکر* لست علیهم بمصیطر

" پس تو ای پیامبر؛ ایشان را تذکر بده که وطیفۀ تو تنها همین تذکر است. وگر نه بر آنان تسلطی نداری."   97

خداوند به پیامبرش می گوید: حقایق را به آنها تذکر بده که وظیفۀ تو که پیامبر خدائی همین تذکر دادن است. به امید اینکه دعوتت را اجابت کنند، تو بر آنها تسلط نداری که با زور و اکراه و یا اجبار، آنها را به ایمان آوردن وادار کنی. آنها بایستی با طیب خاطر دعوتت را بپذیرند و نه با سلطه.

 

پیامبر فرمانروا و یا سلطان نیست

ان عبادی لک علیهم سلطان و کفی بربک وکیلا

"همانا ترا بر بندگان من فرمانروائی[سلطانی] نیست و پروردگار تو برای کارگزاری آنها بس است."   98

در آیۀ فوق کاملاَ روشن است که مراد از " اِنَّ عبادی"، بندگان من اعم از مخلصین است که ابلیس آنهارا مستثنی کرده 87 ، و گفت، الا عبادک منهم المخلصین" و مقصود عموم مردم است. و نه طیف و گروه خاصی. وقتی می فرماید، "کفی بربک وکیلا" معنایش این است که برای قیام بر اداره نفوس واعمالشان و برای نگهداری منافع و سرپرستی امورشان، خدا را بس است، زیرا وکیل بمعنای متکفل شدن بر امور دیگری است که قائم مقام او، در تدبیر و گرداندن چرخ زندگی است.

خداوند، فرمانروائی و سلطۀ شیطان را نیز بر بندگان خود نفی می کند، مگر آن تعدادی که خود شیطان را پیروی می کنند.

1/8- شیطان را بر بندگان فرمانروائی نیست

شیطان در روز قیامت به کسانی که او را ملامت می کنند که آنها را اغواء کرده است. پاسخ می دهد" من سلطنتی بر شما نداشتم، تنها کار من این بود که شما را دعوت کردم، شما به اختیار خود اجابتم کردید، پس مرا ملامت نکنید و خود را ملامت کنید."   99

وقتی خداوند سلطنت و فرمانروائی شیطان را بر بندگانش نفی می کند، مگر آندسته که خود شیطان را پیروی می کنند، میتواند اغواء و گمراه کند.بنابر این وقتی زورمداران و سلطه گران بر مردم سلطنت و حکومت می کنند. اولاَ باید بدانند که خود، شیطان را پیروی می کنند  و ثانیاَ کسانی که بنام دین و خدا و رسولش، دیکتاتوری و تسلط خود را بر مردم تحمیل می کنند، اینان با وجودی که بنام دین عمل می کنند، از اصحاب شیطان و پیروان او هستند و ثالثاَ دیگرانی که با وجود علم و آگاهی و توانائی سلطۀ، سلطه گران را برخود می پذیرند آنها نیز، شیطان را پیروی می کنند و از اصحاب شیطان هستند.

نظر به اینکه سلطه و سلطه گری و با زور و قدرت بر مردم فرمانروائی کردن تحت هر نام و شکلی که باشد، عمل شیطانی است و سلطه گران، اصحاب و پیروان شیطان هستند، خدای متعال پیامبر خود را از فرماروائی و سلطنت بر مردم را تحت هر نامی، بر حذر می دارد. تا بدین جا، بنا به نص صریح قرآن معلوم شد که:

امر مردم بدست پیامبر نیست.

ایمان آوردن و یا نیاوردن مردم دست او نیست.

-  هدایت کسان با او نیست و پیامبر مسئول هدایت شدن و یا نشدن مردم نیست.

پیامبر وکیل مردم تحت هر نام و بهانه ای نیست.

پیامبر حفیظ و نگهبان مردم نیست.

پیامبر جبار نیست و از جباران و زورگویان اطاعت نمی کند.

پیامبر سلطه بر مردم ندارد.

پیامبر فرمانروا و یا سلطان و یا حاکم نیست.

پیامبر کافران و منافقان را اطاعت نمی کند و در برابر آزار آنها مقابله به مثل نمی کند .

ملاحظه می کنید که خداوند، تمام اموری را که آزادی و اختیار را از مردم سلب میکند و مانع می شود که ادارۀ امور زندگی مردم، بدست خودشان اداره شود ، از پیامبرش نفی می کند و به صراحت اجازۀ انجام چنین اموری را بوی نمی دهد. پس، هنگامی که پیامبر، اختیار هیچکدام از امور فوق را ندارد، این سئوال مطرح است که پیامبر چه اختیارات و وظایفی دارد و مسئولیتش چیست و رسالتش چه اموری را در بر می گیرد؟

 

 

حدود اختیارات پیامبرو رسالت در قرآن 

 

بحث اصلی این است که آیا خداوند در قرآن کریمش وظایف و مسئولیت پیامبر و حدود احتیارات او را مشخص کرده است یا خیر؟ و در صورت داشتن اختیار، آیا اختیاراتش نامحدود است؟ که در اینصورت در فصل گذشته ملاحظه شد که خداوند، پیامبر را از نزدیک شدن به بسیاری از امور نهی فرموده استو اگر اختیارات پیامبر محدود به حدودی است، که هست. بنابر این، آیا آن حدود در قرآن کاملاَ مشخص و معین شده است و یا اینکه خیر؛ محدود بودن وظایف و اختیارات نبوت و پیامبری به خواست و تشخیص خود پیامبران واگذار شده است و آنان به اختیار خویش،آن را تعیین می کنند؟

 

با توجّه، به آیات بینات قرآن کریم که توضیح داده شد، جای شک و شبهه نمی ماند که وظایف پیامبران و بویژه پیامبر اسلام مشخص گردیده و به اختیار آن حضرت واگذار نشده است و از تجاوز به غیر آنچه که برایش مقرر داشته، بشدت از نزدیک شدن به آن نهی گردیده است.

در فصل گذشتۀ این تحقیق، اموری که پیامبر از نزدیک شدن بدانها نهی شده است و یا بعبارت دیگر از حیطۀ اختیار و مسئولیت رسول خدا (ص) خرج است، توضیح داده شد. در این فصل باز طبق روال گذشته با استعانت از قرآن کریم به وظایف رسالت و نبوت و اموری که جزء وظیفه و یا در مسئولیت پیامبر است، می پردازد.

وظایف و اختیارات رسالت و نبوت که در قرآن بوضوح تمام شرح آن آمده، بقرار ذیل است:

بیم رسان آشکار ( نذیرٌ مبین)

نوید آور و بیم رسان ( بشیر و نذیر)

مبشر و منذر

بلاغ آشکار( بلاغٌ مبین)

شاهد

 الگوی نیکو(اسوۀ حسنه)

  1- نذیرٌ مبین بیم رسان آشکار

  کلمه مبین به معنای آشکارکننده،روشن، واضح و هویدا است.

 نذیردر لغت به معنای بیم دهنده، ترساننده، هشداردهنده و انذارکننده است و این لفظ، فقط در بارۀ پیامبران آمده و نامی از نامهای پیامبر اکرم است، زیرا یکی از وظایف پیامبران این است که مردم را نسبت به اعمال ناروا و خلاف حقی که مرتکب می شوند، آنها را از نتایج اعمالشان آگاه می کنند و از پیش به آنها بیم و هشدار میدهند.

1/1- و لقد ارسلنا نوحا الی قومه انّی لکم نذیرٌ مبین* ان لا تعبدوا الاالله انّی اخاف علیکم عذاب یوم الیم.

" براستی، نوح را بسوی قومش فرستادیم که من برای شما بیم رسانی آشکارم*که جز خدای یگانه را نپرستید که من از عذاب روزی الم انگیز بر شما بیمناکم. "1

نوح با این بیان کوتاه "نذیر مبین" ، به قومش می فرماید که رسالت من فقط این است که من نذیری مبین هستم و خیال نکنید که من همه کارۀ علم هستم، نه؛ من تنها پیام و رسالتی از ناحیه خدای تعالی برای شما دارم و آن این است  جز خدای یگانه را نپرستید که در غیر این صورت شما را از نتیجۀ عملتان که در اثر پرستیدن خداهای متفرقۀ گوناگون حاصل می شود از عذاب دردناک آن شما را انذارمی دهم.

 2/1- درگفتگوی نوح با قومش که در  زیر می آید، علاوه بر اینکه خواستۀ قومش را از نوح نشان میدهد، نوح اختیارو وظیفه اش را که هشدار دادن روشن، از عذابی که در پی دارند، به آنان گشزد می کند:

"قوم نوح نیز پیغمبران را دروغگو شمردند* وقتی که برادرشان نوح به آنها گفت: چرا نمی ترسید* که من پیغمبری خیرخواه شمایم* از خدا بترسید و اطاعتم کنید* برای پیغمبری از شما مزدی نمی خواهم که مزد من جز بعهدۀ پروردگار جهانیان نیست* از خدا بترسید و اطاعتم کنید* گفتند: چگونه بتو ایمان بیاوریم که فرومایگان[زیر دستان] پیرویت کرده اند* گفت: من چه دانم که چه می کرده اند* که اگر فهم دارید، حسابشان جز بعهدۀ پروردگار من نیست* و من این مؤمنان را رها نخواهم کرد* که من جز بیم رسانی آشکار نیستم* "  2

 3 /1- خداوند باز هدف رسالت نوح به قومش گشزد میکند

انا ارسلنا نوحاَ الی قومه ان انذر قومک من قبل ان  یأتیهم عذاب الم* قال یا قوم انّی لکم نذیر مبین* ان اعبدوالله و اتقوه و اطیعون

" ما نوح را بسوی قومش فرستادیم و گفتیم که قوم خود را قبل از اینکه عذابی دردناک فراشان گیرد، انذار کن* او به قوم خود گفت: ای مردم من برای شما بیم رسانی روشنگرم* و دعوتم این است که الله را بپرستید و از عذابش پروا نموده مرا اطاعت کنید."  3

Zone de Texte: امور خارج از محدودۀ رسالت و پیامبری در قرآن -4

























؟






 



 


 

سورۀ نوح در حقیقت رسالت نوح را تفسیر می کند و می گوید که ما نوح را بسوی قومش فرستادیم و بوی وحی کردیم که قوم خود را قبل از اینکه عذابی الیم بسراغشان آید انذار کن و این سخن بر این دلالت دارد که قوم نوح به خاطر شرک و گناهان در معرض عذاب بوده اند و انّی لکم نذیر مبین، رسالت نوح را بطور اجمال و تفصیل بیان می کند.   

4/1- اولم یتفکّروا ما بصاحبهم مّن جنةٍ ان هو الا نذیر مبین*

" مگر نیندیشیده اید که مصاحب ایشان جنون ندارد. که او جز بیم رسانی آشکار نیست." 4.

خداوند در این آیه، به مشرکین و کفار خطاب که چرا فکر نمی کنید و از رسول خدا ( ص )، به " مصاحب ایشان " تعبیر می کند، اشاره به این است که رسول خدا در تمام طول زندگانی مصاحب ایشان  و ایشان مصاحب وی بوده اند، و اگر او دیوانه می بود در طول این مدت معلوم می شد، پس او هشداردهنده است و نه دیوانه.

5/1- قل انما العلم عند الله م انما انا نذیر مبین*

" بگو علم تنها و تنها نزد خداست و اما من فقط بیم رسانی روشنگرم." 5

این آیه در پاسخ به این است که به پیامبر می گفتند: پس این وعده یعنی قیامت کی می رسد؟ پیامبر هم میگوید: غیر از خدای تعالی کسی از آن آگاهی ندارد و من جز اینکه نذیری آشکار هستم مسئولیت و اختیاری ندارم من تنها مأمورم به شما خبر دهم که به زودی بسوی خدا محشور می شوید و ام اینکه چه وقت محشور می شوید، نمی دانم.

علم غیب تنها در اختیار خداوند است و پیامبران را نیز بدان علم راهی نیست.

 

6/1- بل هو آیات بیّنات فی صدور الذین اوتو العلم و ما جحدوا بایاتنا الا لظالمون* و قالوا لو لا انزل علیه آیات من ربّه قل انما الایات عندالله و انّما انا نذیر مبین*

" بلکه قرآن آیه هائی است روشن، در سینۀ کسانی که دانششان داده اند و جز  ستمگران منکر آیه های ما نمی شوند* گویند: چرا از جانب پروردگارش معجزه ها باو نازل نشود، بگو همه معجزه ها نزد خداست و من فقط بیم رسان آشکارم." 6

تنها وظیفۀ پیامبر انذار است و بس و ستمگران نه تنها منکر آیه های خداوند هستند بلکه مانع می شوند که آیات بینات خداوند به سمع دیگران برسد. 

 

7/1-لا تمدّن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم و لا تحزن علیهم وخفض جناحک للمؤمنین* و قل انّی انا نذیر مبین*

" دیدگان خویش را بآن چیزهائی که نصیب دسته هائی از ایشان کرده ایم نگران مکن، به جایشان غم مخور و با مؤمنان نرمخوئی کن* و بگو من خودم بیم رسان آشکارم." 7

 در این آیه خداوند به رسولش هشدار و قوت قلب میدهد که نکند از اینکه بعضی ها که مال و منال و یا مقام و منصبی در جامعه دارند و یوسیلۀ آن مانع انجام کارت می شوند، ترا نگران کند و از حالشان که چنین می کنند غم بخوری. پر و بالت را بر روی مؤمنان بگشای و به آنان بگو که من فقط بیم رسان هستم.

 

8/1- فلعلک تارک بعض ما یوحی الیک و ضائق به صدرک ان تقولوا لو لا انزل علیه کنز اوجاء معه ملک انما انت نذیر و الله علی کل شیئ وکیل*

" شاید بعضی چیزها را که بتو وحی می شود رها کنی و سینه ات از آن تنگ شود تا نگویند چرا گنجی باو نازل نمی شود، یا فرشته ای همراه او نمی آید، تو فقط بیم رسانی و همۀ امور بعهدۀ خداست."  8

این آیه علاوه بر اینکه هشدار دیگری به شخص پیامبر است که نکند بخاطر چیزهائی که در سینه دارد و منکرین به وی از او طلب می کنند، تمام و کمال آنچه به او وحی می شود را روشن به آنها نرساند. باو قوت قلب می دهد ورسالتش را به او گوشزد می کند: که تو فقط هشداردهنده ای و باقی امور دست خداوند است، پس وقتی وظیفه ات را به انجام رساندی جای نگرانی نیست